"کان لم یکن" اثری است از "امیرعلی نبویان" که داستانی طنزآمیز و در عین حال تامل برانگیز را از طرز فکر ملت و عملکرد حکومتی خیالی به مخاطبین ارائه نموده است. این داستان که از درون مایه ی سیاسی و اجتماعی نیز برخوردار است، قصه ای است جذاب و مفرح از حکومتی تحت عنوان استرایک که در جزیره ای دور افتاده واقع شده است. داستان این حکومت پس از جنگ جهانی دوم با به قدرت رسیدن تام، آغاز می شود و در کنار او، تصمیماتی که اتاق فکر فرمانروا (برادر دوقلوی او جری) می گیرد، علاوه بر جنبه ی طنز آمیز ماجرا، مخاطب را کاملا به فکر فرو می برد. استرایک یک سرزمین مستقل نیست و مردم این کشور بخاطر نداشتن پاسپورت، نمی توانند به هیچ جا سفر کنند. پادشاه تام به برقراری ارتباط با دیگر کشورها، ولو به قیمت اینکه استرایک جزیی از خاک یک کشور دیگر به حساب بیاید، علاقه مند است. حکومت استرایک تمام تلاش و حربه هایی که بلد است را به کار گرفته تا کشور در سطح جهانی شناخته شود و بتواند با باقی کشورهای دنیا تعامل داشته باشد. در این راه آن ها با چین و روسیه پای میز مذاکره می نشینند، با دروغ تلاش می کنند که غیرت ملی را بیدار کنند اما هرچه اتفاق می افتد تنها شکست و افتضاحاتی پشت سر هم است که منجر به تحقیر ملی استرایک می شود. اما استرایک یک راز بزرگ دارد و آن هم گنجی است تاریخی که ابرقدرت ها از وجودش بی خبرند. اتاق کهربای استرایک، اتاقی است پوشیده از طلا و دیگر سنگ های قیمتی که چیزی حدود دویست و پنجاه میلیون دلار می ارزد. حال باید دید با نقشه هایی که جری برای اتاق کهربا کشیده، چه بر سر استرایک خواهد آمد.
امیرعلی نبویان (زاده ۲ فروردین ۱۳۵۹، آمل) نویسنده، مجری و بازیگر ایرانی میباشد.نبویان فارغالتحصیل رشتهٔ مهندسی برق از دانشگاه علوم و فنون مازندران بوده و شهرتش را از برنامهٔ تلویزیونی رادیو هفت بدست آورد. او علاوه بر اجرا در برنامههای تلویزیون، نویسنده نیز میباشد و چهار کتاب شامل مجموعهٔ قصههای امیرعلی ((۱٫۲٫۳٫۴)) از وی منتشرشده است.
محمدرضا حکیمی (۱۳۱۴-۱۴۰۰ش) مجتهد، الهیدان، شاعر، نویسنده آثار دینی و از باورمندان مکتب تفکیک بود. حکیمی از منتقدان فلسفه صداریی بود و آثاری در نقد الهیات صدرایی نگاشته بود. به باور او عقل دینی، خودبنیاد است و برای شناخت معارف دین باید مستقل از فلسفه اندیشید. بر همین اساس مهمترین اثر او مجموعه حدیثی الحیاة است که تلاش کرده است یک نظام فکری بر اساس احادیث شیعی تصویر کند.
حکیمی، در عرصه سیاسی و اجتماعی، عدالتمحور و فقرستیز بود. او حکومت دینی را با معیار عدالتورزی و اجرای عهدنامه مالک اشتر ارزشگذاری میکرد. از همین رو او را «فیلسوف عدالت» نامیدهاند. اندیشههای تفکیکی و اجتماعی و سیاسی او مورد انتقاد برخی محققان قرار گرفته است.
او نویسندهای پر اثر بود و آثار او معمولاً با ادبیاتی حماسی نوشته شدهاند. الحیاة، خورشید مغرب، امام در عینیت جامعه، الهیات الهی و الهیات بشری، و مکتب تفکیک برخی از آثار او است. در بزرگداشت او نیز آثاری همچون «مرزبان توحید: کارنامه محمدرضا حکیمی» منتشر شده است.
به نوشته اکبر ثبوت، با آنکه در دهه چهل شمسی عالمان مشهد مردم را به مراجع نجف ارجاع میدادند، حکیمی هوادار آیتالله خمینی بود[۷] و تلاش کرد که استادش مجتبی قزوینی را با خود همراه کند.[۸] در نتیجه قزوینی با همراهی عدهای دیگر از علمای دینی مشهد به قم رفته و با آیتالله خمینی دیدار کردند. [۹] حکیمی به خاطر فعالیتها و سخنانش در جلسات تحت فشار دستگاههای امنیتی حکومت پهلوی قرار گرفته بود.[۱۰] و به گفته خودش چندبار در شهرهای مختلف بازداشت و زندانی شده بود.[۱۱] حکیمی در مشهد جلساتی با نام الغدیر دایر کرده بود و درباره کتاب الغدیر گفتگو و سخنرانی برگزار میکرد.[۱۲]
حکیمی در خرداد سال ۱۳۴۵ش از خراسان به تهران رفت.[۱۳] او با مرتضی مطهری[۱۴] و محمدتقی جعفری[۱۵] دوستی داشت. وی با علی شریعتی نیز از مشهد و در کانون حقایق اسلامی آشنا شده و با او ارتباط گستردهای داشت.[۱۶] شریعتی در نامهای به حکیمی وصیت کرده و اجازه تصحیح آثارش را داده بود.[۱۷] ولی حکیمی از آنجا که نوشتن کتاب الحیاة را لازمتر میدانست و نیز به دلیل کثرت آثار شریعتی و همچنین این که اشکالات آثار شریعتی را بنیادین نمیدانست، اقدام مهمی در این زمینه نکرد.[۱۸]
حکیمی نویسندگی را از جوانی آغاز کرد و قدیمیترین متن منتشر شده او مقالهای است درباره غدیر که در ۱۳۴۰ش در نامه آستان قدس منتشر شد.[۱۹] محمد اسفندیاری، نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام، حکیمی را نویسندهای صاحب سبک[۲۰] و یکی از بیست نویسنده برتر در نثر فارسی میداند.[۲۱]
او همچنین به دو زبان فارسی و عربی شعر میگفت[۲۲] و در طول سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۵ش که در مشهد بود در انجمنهای ادبی مشهد بهویژه انجمن فردوسی شرکت میکرد.[۲۳] او نخستین قصیده عربی خود را در ۱۹ سالگی برای استادش ادیب نیشابوری دوم سرود.[۲۴] قصیدهای که حکیمی در ۲۵ سالگی و در استقبال از یکی از قصائد ابنسینا سروده بود مورد تمجید علامه حائری سمنانی و بدیع الزمان فروزانفر قرار گرفت.[۲۵] بخشی از شعرهای حکیمی در کتابی با نام «ساحل خورشید» منتشر شده است.[۲۶]
در سالهای ۱۳۸۴ش[۲۷] و ۱۴۰۰ش[۲۸] دو تمبر یادگاری پستی با تصویر او منتشر شده است.
حکیمی نویسندهای پر کار بود. از او بیش از ۵۰ کتاب منتشر شده است. [۳۴] همچنین او بر بیش از ۳۰ کتاب مقدمه نوشته[۳۵] و برای ۳۷ کتاب یادنامه نیز مقاله نوشته است.[۳۶] آثار محمدرضا حکیمی را در پنج گروه دستهبندی کردهاند؛ نخست آثاری که درباره مکتب تفکیک هستند، دوم آثاری که با هدف تبویب و تبیین روایات اهل بیت نگاشته شدهاند، آثاری که شناساننده آموزههای فردی و اجتماعی اسلام هستند، چهارم آثاری که با محوریت زندگی عالمان دین تدوین شدهاند و بالاخره کتابهایی که مجموعه مقالات متفرقه حکیمی را خود جا دادهاند. [۳۷] برخی از آثار او عبارتند از:
الحیاة مجموعهای حدیثی که با همراهی دو تن از برادرانش آن را نگاشته است.
محمدرضا حکیمی دانشآموخته عالمان مکتب تفکیک بود و بدان باور داشت و در ترویج آن میکوشید.[۳۸] بر همین اساس نخستین کسی بود که از عنوان مکتب تفکیک استفاده کرد و کتابی درباره این مکتب نوشت و آن را تبیین کرد.[۳۹] در این نظام اندیشگی که مکتب معارفی خراسان هم نامیده شده است، تأکید فراوانی بر تفکیک بین فلسفه و عرفان و باورهای دینی میشود.[۴۰] بر اساس تبیین حکیمی این سه، راههای مختلفی در نظام شناخت انسانی هستند و فلسفه و عرفان نمیتواند جایگزین شناخت دینی بشود. از منظر او برای شناخت آموزههای دینی باید از ثَقَلَین (قرآن و حدیث) کمک گرفت نه از مقدمات فلسفی و عقل ناقص.[نیازمند منبع]
عقل خودبنیاد دینی: شناخت دین بر اساس ثقلین
حکیمی در راستای تبیین مکتب تفکیک اصطلاح «عقل خودبنیاد دینی» را ساخته است.[۴۱] منظور او از عقل خودبنیاد دینی که آن را بالاترین مرحله از مراحل هفتگانه عقل میداند، عقلی است که در سایه وحی قرار میگیرد و یافتههایش را با آموزههای وحیانی میسنجد.[۴۲] به گفته حکیمی در کتاب «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، عقل دچار ده گونه محدودیت در شناخت حقایق است.[۴۳]
نقد باورهای فلسفی
حکیمی در کتابها و مقالات متعددی باورهای فلسفی رایج به ویژه نظام فکری صدرایی را نقد کرده است.[۴۴] به عنوان مثال در کتاب «الهیات الهی و الهیات بشری»، الهیات ناشی از فلسفه را الهیات بشری توصیف کرده و آن را در مقابل الهیات الهی قرار میدهد. حکیمی همچنین در چند مقاله تبیین حکمت متعالیه از معاد جسمانی را نقد کرده است.[۴۵] این مقالات بعدها در کتابی با «نام معاد جسمانی در حکمت متعالیه» منتشر شدند.
منتقدان حکیمی برداشتهای او از منابع فلسفی را قابل دفاع نمیدانند[۴۶] و او را متهم به استفاده ابزاری از کلمات فیلسوفان میکنند.[۴۷]سید حسن اسلامی نیز در مقالهای کتاب «معاد جسمانی در حکمت متعالیه» را نقد کرده و برداشتهای حکیمی از مطالب ملاصدرا را تخطئه کرده است.[۴۸] رضا آذریان نیز در کتاب «بازخوانی معاد جسمانی صدرائی»، با عنوان فرعی نقد قرائت تفکیکی از معاد جسمانی، تبیین محمدرضا حکیمی از معاد جسمانی را نقد کرده است.[۴۹]
اندیشههای سیاسی و اجتماعی
عدالتخواهی و فقرستیزی
از منظر حکیمی، دین برای تربیت و سیاست آمده است و پدیدهای الهی-اجتماعی است. هدف جامعه دینی ایجاد زمینه رشد است و این زمینه بدون اجرای عدالت به هیچ وجه محقق نمیشود.[۵۰] از نظر حکیمی اصل اقامه قسط بر همه اصول و قواعد فقهی حاکم و مقدم است و حاکم میتواند به نفع طبقات فرودست در توزیع ثروت و تعدیل ثروتهای وافر دخالت کند.[۵۱] او کتاب «منهای فقر» را در همین راستا نوشت و برخی این کتاب را انقلابیترین کتاب حکیمی دانستند.[۵۲]
تأکید حکیمی بر عدالت تا آنجاست که او را «فیلسوف عدالت» نامیدهاند.[۵۳] البته رسول جعفریان، تاریخپژوه معاصر، اندیشه عدالتخواهی حکیمی در الحیاة را متأثر از سوسیالیسم دانسته است.[۵۴] چنانکه نظریه او تساویگرایانه، نتیجهمحور، باعث بزرگترشدن دولت و ناکارآمدی آن و محدودکننده مالکیت خصوصی ارزیابی شده است.[۵۵]
اندیشه سیاسی
بر اساس مقاله «مبانی و اندیشه سیاسی محمدرضا حکیمی»، وی در آغاز به حاکمیت فقهیان به عنوان نایب امام زمان(عج) معتقد بود؛ ولی در ویرایشهای بعدی آثارش نظرش را تغییر داد.[۵۶] حکیمی در دوران غیبت امامان شیعه، به حکومت مُسانِخ معتقد بود. حکومت مسانخ، حکومتی است که بیشترین سنخیت و شباهت را با حکومت امامان شیعه داشته باشد. معیار این سنخیت اجرای عهدنامه مالک اشتر است. بنابراین چنین حکومتی میتواند به صورت پارلمانی نیز باشد و نیازی به اندیشه ولایت فقیه ندارد.[۵۷]
حکیمی از علاقمندان به انقلاب اسلامی ایران بود؛ ولی اندکاندک به دلیل آنکه عدالت را در نظام جمهوری اسلامی ایران نیافت، گرفتار چرخش نظری شده و به یکی از منتقدان جدی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد.[۵۸] اسفندیاری برای اندیشه حکیمی در این باب از تعبیر «انقلابی که ناتمام ماند»، استفاده کرده است.[۵۹]
بزرگداشت
محمد رضا حکیمی در دوازدهمین دوره همایش کتاب سال حوزه که در سال ۱۳۸۹ش در قم برگزار گردید به پاسداشت خدمات علمی و فرهنگی و تألیفات به عنوان شخصیت برجسته علمی حوزه معرفی شد و مورد تقدیر قرار گرفت.[۶۰]
همچنین کتاب «الحیاة» محمد رضا حکیمی در هجدهمین همایش کتاب سال حوزه که در سال ۱۳۹۵ش در قم برگزار گردید از جمله آثار برگزیده همایش دوره هجدهم شناخته شد.[۶۱]
کتاب «مرزبان توحید: کارنامه محمدرضا حکیمی» در بزرگداشت او نوشته شده است. این کتاب زیر نظر سعید حسینی منتشر شده است. [۶۲] کتاب دربردارنده بیش از ۱۰۰ مقاله درباره حکیمی و اندیشههای اوست و توسط انتشارات علمی و فرهنگی الحیاة منتشر شده است. [۶۳]
«فیلسوف عدالت، نگرشی به زندگی علمی و عملی علامه حکیمی»، که در سال ۱۳۸۳ منتشر شده و نویسنده آن کریم فیضی است. [۶۴]
کتاب «راه خورشیدی» نوشته محمد اسفندیاری نیز از کتابهایی است که به عنوان آینهای از اندیشههای حکیمی توصیف شده است.[۶۵] این کتاب را انتشارات دلیل ما منتشر کرده است.