دانشجویان کارشناسی ارشد مهندسی برق کنترل

۱۹۸۳ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

انحصار در اقتصاد دیجیتال

فرزاد تات | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۰۳ ب.ظ

مقدمه
«ما با یک باور متحد شده‌ایم. باور به ظرفیت تکنولوژی‌های دیجیتال برای ارتقاء امکان اتصال، دموکراسی، صلح، حاکمیت قانون، توسعه پایدار و لذت بردن از حقوق بشر و آزادی بنیادین.» این اولین جمله از سند «اعلامیه‌ای برای آینده اینترنت[۱]» منتشر شده از سوی آمریکا است. یکی از چالش‌هایی که مورد توجه این اعلامیه بوده، مسئله انحصار در اقتصاد دیجیتال است. در این سند، یکی از مؤلفه‌های اینترنت مطلوب این‌طور آمده است: «کسب‌وکارها در هر اندازه‌ای که باشند، می‌توانند نوآوری داشته باشند، رقابت کنند و بر اساس شایستگی‌های خود، در یک زیست‌بوم عادلانه و رقابتی رشد کنند.»‌
آمریکا در این اعلامیه که امیدوار است همه کشورها قواعد آن را بپذیرند، سعی دارد انحصار را به‌عنوان یک ضدارزش معرفی کرده و با آن مقابله کند. در همین حال، کمیته قضایی آمریکا[۲] در گزارش خود ناظر به رقابت در اقتصاد دیجیتال[۳]، وضعیت شرکت‌های آمریکایی را این‌طور توصیف می‌کند: «در دهه گذشته، اقتصاد دیجیتال بسیار متمرکز و مستعد انحصار شده است. بازارهای متعددی که توسط کمیته فرعی موردبررسی قرار می‌گیرند – مانند شبکه‌های اجتماعی، جستجوی آنلاین و تبلیغات آنلاین – تحت تسلط تنها یک یا دو شرکت هستند.»
اما این انحصار و چگونه به وجود آمده است؟‌ این پلتفرم‌ها چه رفتاری دارند که بازار را رقابت ناپذیر می‌کنند؟ آیا مسئله، صرفاً کیفیت و خاص بودن محصولات آن‌ها است که اجازه ورود هیچ رقیبی را به بازار نمی‌دهد یا مسئله چیز دیگری است؟
انحصار ذاتی در اقتصاد دیجیتال
به‌طورکلی اقتصاد جدید، به‌واسطه فناوری‌های زیربنایی آن، ویژگی‌هایی متفاوت از اقتصاد سنتی دارد. بعضی از این ویژگی‌ها ضد انحصار هستند. مثلاً فراگیری دسترسی به اینترنت، باعث شده است که یک فروشگاه محلی نتواند به‌واسطه محدودیت حمل‌ونقل مردم منطقه، قیمت را بالا ببرد. اما در طرف مقابل، ویژگی‌های ضد رقابتی هم دارد که به انحصارهای بزرگ منتهی می‌شود. ازجمله آن‌ها:
هزینه بالای توسعه اولیه:‌ ساختن نرم‌افزارهای بزرگی مثل سیستم‌عامل‌ها، هزینه اولیه بالایی دارد. این در حالی است که تعداد فروش بالای آن‌ها، می‌تواند موجب سود هنگفتی شود. در این شرایط، اولین بازیگری که موفق شود به نرم‌افزار مناسب دست پیدا کند، برنده نهایی مسابقه است. چون می‌تواند با کم کردن حاشیه سود همچنان سود خالص خود را بالا نگه دارد و درعین‌حال قدرت ورود به عرصه خود را از دیگر بازیگران بگیرد.
اثر شبکه‌ای: مثال واضح این اثر، شبکه‌های اجتماعی هستند. ما پلتفرمی را انتخاب می‌کنیم که دوستان ما در آن حضور دارند. در این حالت، پلتفرم‌های با شبکه گسترده مثل متا[۴]، شانس رقابت را از دیگر بازیگران می‌گیرند.
قدرت کلان داده‌ها: هر شرکتی که بتواند به شبکه بزرگ دست پیدا کند، به کلان داده‌هایی باقدرت تحلیل بسیار بالا هم رسیده است. این داده‌ها در شناسایی نیازهای مخاطب کمک بزرگی به پلتفرم می‌کند. مشخصاً رقبای کوچک، از دسترسی به چنین داده‌هایی محروم‌اند.
با این اوصاف، شکل‌گیری انحصار در عصر دیجیتال بدون ورود دولت و حمایت از کسب‌وکارهای خرد قطعی است. بااین‌حال، آمریکا ما را هم‌زمان به بازار آزاد و مبارزه با انحصارگرایی دعوت می‌کند؛ درحالی‌که این دو لااقل در عصر دیجیتال قابل‌جمع نیستند.
قدرت‌نمایی غول‌های تکنولوژی
اما این تمام ماجرا نیست. مسئله بزرگ‌تر، سازوکارهای انحصارگرایانه پلتفرم‌های بزرگ دنیا است. این ابر غول‌ها، به‌واسطه قدرتی که پیدا کرده‌اند، برای دیگر کسب‌وکارها هم قاعده گذاری می‌کنند. ظاهر ماجرا، یکسری سازوکارهای درون پلتفرمی است؛ اما در حقیقت چون این شرکت‌ها، بستر فعالیت بسیاری از کسب‌وکارهای دیگر هستند، قواعد آن‌ها مستقیماً دیگران را کنترل می‌کند. آن‌ها قدرت چنین کاری را دارند، چون هیچ رقیبی برایشان وجود ندارد. در ادامه اقدامات چند مورد از این شرکت‌ها را بررسی می‌کنیم.
آمازون
آمازون بزرگ‌ترین خرده‌فروش دنیا با کمترین مقدار هزینه نگه‌داری و انبارداری ممکن است. هیچ جایی بهتر از آمازون برای فروش محصولات وجود ندارد؛ به‌طوری‌که فروش در تمام سایت‌های اینترنتی واسط دیگر، به‌اندازه ده درصد از آمازون برای فروشندگان خود سودآوری دارند.[۵] این یعنی اگر فروشنده‌ای تصمیم بگیرد آمازون را کنار بگذارد، عمده‌ی سود خود را ازدست‌داده است.
اما چرا باید فروشنده چنین کاری بکند؟ چون آمازون کالاهایی که فروش خوبی داشته باشند را رصد می‌کند. اگر کالایی با اقبال عمومی بالایی روبه‌رو شود، خود آمازون به فروشنده و حتی تولیدکننده‌ی کپی آن کالا تبدیل می‌شود. در این شرایط، نوآوری شما هیچ سودی برایتان نخواهد داشت.
علاوه بر این، آمازون همواره محصولات خود را به‌عنوان پیشنهاد اولیه معرفی می‌کند؛ حتی اگر فروشنده دیگری همان کالا را باقیمت مناسب‌تری بفروشد. مردم می‌توانند با پایین رفتن، پیشنهاد دیگر فروشنده‌ها را هم ببینند اما معمولاً این کار را نکرده و همان گزینه پیش‌فرض را انتخاب می‌کنند. آمازون، مال آمازون است و هیچ‌کس حق ندارد در آن فروشنده بهتری باشد!
گوگل
گوگل در ابتدا فقط یک موتور جست‌وجو بود. یک واسطه بین کاربری که دنبال محتوا می‌گردد و تولیدکنندگان محتوا. اما درگذر این سال‌ها، گوگل خود به یک ارائه‌دهنده‌ی محتوا تبدیل‌شده است، بدون آنکه شخصاً تولیدکننده‌اش باشد! به‌طور متوسط ۴۱ درصد از محتوای صفحه اول جست‌وجو در گوگل، متعلق به محتواهای خود گوگل است[۶]؛ ازجمله Google images، Youtube، پاسخ به سؤالات مرتبط، Google flight و… . نکته مهم اینکه همه‌ی این محتواها از سایت‌های دیگر گردآوری‌شده‌اند و گوگل تولیدکننده مستقیم هیچ‌کدام از آن‌ها نیست. مثلاً در بخش «دیگران همچنین پرسیده اند…[۷]» گوگل به سؤالات احتمالی شما پاسخ می‌دهد. اما این پاسخ‌ها، توسط خود گوگل تولید نشده بلکه محتوای متعلق به سایت‌های دیگر است. شاید گفته شود که گوگل از سایت‌های رایگان محتوا جمع‌آوری کرده و این اشکالی ندارد؛ اما این‌طور نیست. درآمد اصلی سایت‌های رایگان، از گردش ترافیکی است که به وجود می‌آورند. در حقیقت هرچقدر بازدید آن‌ها بیشتر بشود، آن‌ها توان فروش بنرهای تبلیغاتی بیشتری دارند. گوگل باعث می‌شود که بازدید این سایت‌ها کاهش پیداکرده و از درآمدشان کاسته شود. در مثالی که زده شد، شما بدون وارد شدن به سایت مرجع، پاسخ سؤالتان را دریافت می‌کنید.
آیا سایت‌ها می‌توانند از انتشار محتوای خود توسط گوگل جلوگیری کنند؟ بله؛ اما به‌شرط حذف شدن کامل از نتایج جست‌وجوی گوگل. این برای بسیاری از کسب‌وکارها یعنی نابودی کامل؛ چون حدود ۸۵ درصد جست‌وجوها در گوگل انجام می‌شود و بزرگ‌ترین رقیب او یعنی بینگِ ماکروسافت، کمتر از ۹ درصد از این بازار سهم دارد.[۸]
جالب‌تر اینکه گوگل برخلاف گذشته، دیگر سعی نمی‌کند بهترین گزینه را به شما پیشنهاد بدهد؛ چراکه خود ذی‌نفع شده است. به‌عنوان‌مثال، گوگل فلایتس که برای خرید بلیط ایجادشده است، ابتدا بلیط‌هایی که فروشنده آن خود گوگل است را به شما نشان می‌دهد؛ حتی اگر گزینه‌های ارزان‌تر وجود داشته باشد.
اپل
اگر سعی کرده باشید با آیفون اشتراک اسپوتیفای تهیه کنید، متوجه می‌شوید که امکان این کار از طریق اپلیکیشن وجود ندارد. اسپوتیفای از شما درخواست می‌کند تا از طریق وب اشتراک بخرید. اما چرا؟ اپ استور، تنها مرجع دانلود اپ در گوشی‌های آیفون است؛ برخلاف اندروید که می‌توان اپ‌ها را به‌طور مستقیم دانلود و نصب کرد. اپل از طریق این محدودیت، درآمد هنگفتی به دست می‌آورد؛ چراکه ۳۰ درصد از پولی که برای خرید اپ‌ها پرداخت می‌شود، سهم اپل است. حتی اگر پرداخت درون برنامه داشته باشید، مثل خرید اشتراک و یا خرید تجهیزات بازی‌ها، بازهم ۳۰ درصد از آن به اپل می‌رسد.[۹]
تصاحب استارت‌آپ‌ها
باوجود همه این‌ها، ممکن است تصور شود که هنوز امکان رقابت وجود دارد؛ چراکه اگر کسی ایده بهتری داشته باشد، شرکت‌های سرمایه‌گذار ریسک‌پذیری هستند که از او حمایت کنند تا کار خود را به ثمر برساند؛ همان‌طور که یک روز اپل یک شرکت کوچک درون گاراژ بود و چون از خود لیاقت نشان داد، به یک ابرشرکت تبدیل شد.
ما اصل این موضوع و امکان فعالیت استارت‌آپ‌ها را نفی نمی‌کنیم؛ اما یک سؤال: این شرکت‌های سرمایه‌گذار، چه کسانی هستند؟ تا نیمه سال ۲۰۲۲، گوگل ۲۴۰ استارت‌آپ را خریده و روی ۱۶۱ استارت‌آپ دیگر سرمایه‌گذاری کرده است.[۱۰] مایکروسافت با خرید ۲۰۲ و سرمایه‌گذاری روی ۱۳۲ استارت‌آپ کمی عقب‌تر از گوگل است.[۱۱] اپل هم ۱۰۷ استارت‌آپ را خریده و ۱۲ مورد سرمایه‌گذاری داشته است. [۱۲]
در حقیقت این شرکت‌ها از اینکه چند جوان دور هم ایده خود را پرورش دهند، بسیار استقبال می‌کنند؛ چراکه می‌توانند با چند میلیون دلار، هم آن‌ها را خوش‌بخت و هم به ارزش شرکت خود میلیاردها دلار اضافه کنند. با این اوصاف، هرگز رقیبی برای این شرکت‌ها وجود نخواهد داشت؛ چون هر صاحب‌فکری را مال خود کرده‌اند.
سخن آخر
آمریکای سرمایه‌داری، اتفاقاً رؤیایی جز انحصار ندارد و هرگز سیاست‌هایی ضد آن تدوین نخواهد کرد. در عصر فضای مجازی، بیشتر از انحصار توسط دولت ناکارآمدی‌های آن، باید نگران انحصار پلتفرم‌های بزرگ بود. این به معنای دولتی سازی همه‌چیز نیست؛ بلکه ضرورت نظارت دولت بر بازار و جلوگیری از سازوکارهای انحصارگرانه را می‌طلبد.


به قلم احمدرضا کوکب عضو شبکه پژوهشگران هسته خط‌مشی‌ فضای مجازی (سپهرا)


منابع:
[۱] A Declaration for the Future of the Internet
[۲] Judiciary Committee
[۳]  “Investigation of Competition in the Digital Marketplace: Committee Report and Recommendations.
[۴] مالک سه پلفترم ارتباطی بزرگ یعنی فیس‌بوک، اینستاگرام و واتس‌اپ
[۵] https://www.youtube.com/watch?v=jXf۰۴bhcjbg
[۶] https://www.searchenginejournal.com/۴۱-of-googles-first-page-contains-links-to-google-products/۳۷۵۹۵۴/
[۷] People also ask
[۸] https://www.statista.com/statistics/۲۱۶۵۷۳/worldwide-market-share-of-search-engines/
[۹] https://www.statista.com/statistics/۹۷۵۷۷۶/revenue-split-leading-digital-content-store-worldwide/
[۱۰] https://tracxn.com/d/acquisitions/acquisitionsbyGoogle
[۱۱] https://tracxn.com/d/acquisitions/acquisitionsbyMicrosoft
[۱۲] https://tracxn.com/d/acquisitions/acquisitionsbyApple

  • فرزاد تات

گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله مهدوی کنی رحمه‌الله‌علیه به مناسبت ۲۷ آذرماه سالروز شهادت آیت‌الله دکتر محمد مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه را از نظر می‌گذرانید. 


«امیدوارم با درک معارف دینی و معلومات حوزوی و دانشگاهی، دانشجویان این دانشگاه مظهر وحدت حوزه و دانشگاه و حلقه ارتباطی میان این دو پایگاه باشند.» (آیت الله مهدوی کنی رحمه الله علیه)


معنای پیوند، اتحاد نیست
«۲۷ آذر روز شهادت مرحوم شهید آیت الله دکتر مفتح است که از آن سالی که ایشان شهید شدند حضرت امام رحمه الله علیه این روز را پیوند حوزه و دانشگاه نامگذاری کردند. معنای پیوند، اتحاد نیست چون بعضی ها می گویند اتحاد حوزه و دانشگاه. کلمه اتحاد یک معنایی دارد که برداشت نادرست میشود چون اتحاد یعنی حوزه و دانشگاه یکی بشود و ما حوزه و دانشگاه نداشته باشیم یا هر دو بشوند حوزه یا هر دو بشوند دانشگاه. در حالی که اینطوری نبود نه امام رحمه الله علیه می گفت دانشگاه را باید تعطیل کرد نه میگفتند حوزه را باید تعطیل کرد. حوزه خودش یک رسالتی دیگری دارد در عین حال باید باهم باشند باید پیوند داشته باشند در بعضی مراحل پیوند ارزشی و اخلاقی و اعتقادی و در بعضی مراحل پیوند علمی و زیر بنایی» (بخشی از درس اخلاق آیت الله مهدوی کنی رحمه الله علیه در دانشگاه امام صادق علیه السلام )

حوزه باید پشتیبان معنوی و دینی دانشگاه باشد و دانشگاه کارشناس تجربی و موضوعی حوزه
«تعبیر دقیق از وحدت حوزه و دانشگاه که حضرت امام خمینی رحمه الله علیه به مناسبت شهادت آیت الله دکتر مفتح به کار بردند، پیوند حوزه و دانشگاه است. زیرا اگر گفته شود وحدت حوزه و دانشگاه، اینگونه تصور می‌شود که قرار است دانشگاه در حوزه هضم شود یا بالعکس. مقصود امام از پیوند حوزه و دانشگاه پیوند و ارتباط میان حوزه و دانشگاه بوده است؛ بدین معنی که حوزه از دانشگاه و دانشگاه از حوزه استفاده کند. حوزه باید پشتیبان معنوی و دینی دانشگاه باشد و دانشگاه کارشناس تجربی و موضوعی. در عین حال هرکدام خصوصیت خود را داشته باشند؛ یعنی با هم مرتبط باشند و از هم جدا نباشند.» (منبع: کتاب علم و عمل ایمانی)

دانشگاه اسلامی به دو معنی می‌تواند مورد نظر باشد: دانشگاهی که دین آن را تایید کند و دانشگاه‌ها که دین را تایید کند
«دانشگاه اسلامی به دو معنی می‌تواند مورد نظر باشد: دانشگاهی که دین آن را تایید کند و دانشگاه‌ها که دین را تایید کند و امام رحمه الله علیه هر دو را می‌خواست. خلاصه آنکه مقصود حضرت امام این نبود که دروس حوزه در دانشگاه و دروس دانشگاه در حوزه تدریس شود و یا علوم حوزوی و دانشگاهی در هم آمیخته شود، بلکه منظور آن بود که افزون بر ایجاد فضای سالم علمی و اخلاقی در دانشگاه‌ها، فلسفه علوم، دیدگاه‌ها و انگیزه ها و جهت گیری ها و تعلیم و تربیت، به خصوص در علوم انسانی، بر مبنای دین محوری و حق مداری بنا و اصول معارف و آموزه‌ها در چارچوب جهان بینی الهی تنظیم شود تا دانشگاه و حوزه با حفظ هویت خود، با تفاهم و تعامل و تبادل در مقام نظر و با همکاری و تعاون در مقام اجرا و عمل، هر دو به یک سو حرکت کنند و همه در راه اعتلای اسلام و مسلمین و استقلال کشور و سرانجام در راستای رفاه عمومی گام بردارند و علم و دانشی را که دستاورد تمام انبیا و دانشمندان جهان است، در راه سعادت انسان و سلامت جامعه بشری به کار گیرند و به عنوان شکر و سپاس از آفریدگاری که به وسیله ی کتاب و قلم، علم آموخت و انسان را به آنچه نمی‌ دانست آگاه کرد، علم و دانش را در تمام حوزه‌های علمی و دانشگاهی برای برای رضای خدا تحصیل کند و آیین زندگی را با آیین و قوانین آفریدگار منطبق و سعی کنند که حتی‌المقدور از مسیر اصلی و فکری آفرینش منحرف نشوند. (منبع: کتاب عقل و دین)

مبادا حوزه و دانشگاه به دست نااهلان بیفتد
«بدیهی است که انحراف از فطرت موجب از هم گسیختگی و نابودی تعادل و تعامل موجود در محیط شده و سرانجام جز تباهی و فساد و نابودی چیزی عاید نخواهد شد. چنانکه امروز آثار این تخریب فساد در همه جا مشهود و محسوس است خداوند از پیش در قرآن مجید هشدار داده است که: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ در اثر اعمال ناشایست مردم، فساد و تباهی در خشکی و دریا آشکار شد..امام خمینی نیز نگران بود مبادا در آینده حوزه و دانشگاه به دست نااهلان بیفتد و نابخردان و دین ستیزان به عنوان ابزار از آنها سوء استفاده کنند و انقلاب و دستاوردهای آن را از مسیر اصلی منحرف کنند و کشور را در اختیار دشمنان اسلام و مسلمین قرار دهند.» (منبع: کتاب عقل و دین)

باید محیط و فضای اسلامی را در دانشگاه فراهم کنیم
«اگر ما بخواهیم دانشگاه اسلامی تاسیس کنیم، باید محیط و فضای اسلامی را فراهم کنیم و آنچه که مطلوب است، محیط مخلوط و بدون محدودیت و گزینش نیست؛ در عین حال نمی گویم که دانشگاه های دیگر بسته شود.» (منبع: کتاب علم و عمل ایمانی)

پیوند بین دانشگاه و حوزه از روزهای نزدیک به انقلاب شروع شد
«قبل از انقلاب اصولاً دانشگاه‌ها به‌معنای خاصش با حوزه‌های علمیه هیچ‌گونه ارتباطی نداشت. عده‌ای از حوزوی‌ها لباسشان را هم از تن بیرون آورده بودند؛ زیرا به‌خاطر جوی که موجود بود نمی‌توانستند با لباس روحانی در دانشگاه‌ها تدریس کنند. بنابراین بیشتر به تدریس خودشان مشغول بودند و به مسئله ارتباط حوزه و دانشگاه توجهی نداشتند. البته استثنا در همه‌جا هست. من جسارت نمی‌کنم. دانشگاه، حوزه را به‌عنوان یک جریان ارتجاعی تلقی می‌کرد و حوزوی‌ها و علمای دینی هم دانشگاه‌ها را مرکز شرک و ضددین و اخلاق تلقی می‌کردند. ارتباطی بین دانشگاه و حوزه نبود و اگر یک روحانی وارد دانشگاه می‌شد، معمولاً در بین حوزوی‌ها مطرود می‌شد. حالا در یک چنین موقعیتی، یک روحانی عالی‌مقام و تحصیل‌کرده با سوابق علمی و اخلاقی و شاگردی حضرت امام رحمه الله علیه، یک دفعه قم را رها می‌کند و وارد دانشگاه می‌شود. حالا را نگاه نکنید که بودن یک روحانی در دانشگاه برایش افتخار است و بودن یک دانشگاهی در حوزه نیز برای او افتخار است. این پیوند بین دانشگاه و حوزه از روزهای نزدیک به انقلاب شروع شد. بنده یادم هست. در یکی از روزهایی که راهپیمایی‌های تهران به اوج رسیده بود ما آمدیم مقابل دانشگاه تهران،‌ من و مرحوم شهید مطهری و شهید مفتح در مقابل درب دانشگاه ایستادیم. چون ما چند نفر روحانی بودیم، در آنجا شعار داده شد: «روحانی، دانشجو پیوندتان مبارک». از آن روز این پیوند رسمی شد ولی قبل از آن رسمیت نداشت و یکی از افرادی که توانسته بود مقدمات و زمینه‌های عینی و ذهنی این پیوند را فراهم کند، مرحوم مطهری بود.» (خاطرات آیت الله مهدوی کنی رحمه الله علیه)

ما باید طلبه ای تربیت کنیم که هم از مسائل حوزوی آگاه باشد و هم از مسائل دانشگاهی
«از ایده های ما در تاسیس دانشگاه این بود که بتوانیم جمع بین حوزه و دانشگاه کنیم. طلبه ای تربیت کنیم که هم از مسائل حوزوی آگاه باشد و هم از مسائل دانشگاهی، تا این که بتوانیم آنچه را مدعی هستیم اسلام دارد، به گونه صحیح و کاربردی ارائه دهیم. ما بر این باوریم که اسلام، سیاست، اقتصاد و نظام های دیگر انسانی و… دارد. این صحیح، ولی مقصود چیست؟
برخی شعار می دهند: اسلام اقتصاد دارد، سیاست دارد و… و چنین می پندارند که تمامی مسائل اقتصادی و سیاسی را باید از آیات و روایات گرفت. به عقیده من، اینان خلط کرده اند بین ارزش ها و روش ها و برنامه ریزی ها!
آنچه را که اسلام دارد، اصول ارزشی است که ثابت هستند، نه قسم دوم که عبارت باشد از برنامه ریزی ها و روش ها که در حال دگرگونی‌اند.البته، این تفکیک ارزش و روش،از جهات نظری و علمی است، ولی در مقام برنامه ریزی و اجرا و پیاده کردن این دو، قابل تفکیک نیستند.
بنابر این، اگر بخواهیم در این مدعا، توفیق به دست آوریم، دو راه وجود دارد:
راه اول این است که گروهی از حوزویان و گروهی از دانشگاهیان را کنار هم گرد آوریم، تا با هم فکری و همکاری، این اصول ارزشی را در برنامه ریزی ها اعمال کنند. به عقیده بنده، این روش، ناموفق است، همان گونه که تاکنون تجربه کرده ایم؛ زیرا این هم اندیشی در صورتی نتیجه بخش خواهند بود که دو طرف، فرهنگ یکدیگر را درک کنند و بشناسند و یکدیگر را باور کنند و فرهنگ دینی را به عنوان فرهنگ حاکم بر جامعه، باور داشته و پذیرفته باشند.
می دانید که باور داشتن چیزی نیست که با تلفیق و مونتاژ یک عالم دینی با یک کارشناس متخصص، به دست آید و این همان مشکلی است که دنیای کنونی گرفتار آن است. دین، ماشین نیست که با مونتاژ به دست آید. دین، وجدان و باور می خواهد. در غیر این صورت، حرف یکدیگر را نخواهند فهمید
مسلم است که کسی که در دانشگاه هاروارد آمریکا تحصیل کرده، فرهنگ آن جا را نیز گرفته و از آن فرهنگ تأثیر پذیرفته، هرچه بخواهی تخلیه اش کنی، نمی شود. تقصیری هم ندارد. سوءنیتی هم در کار نیست. همچنین، آن که در حوزه تحصیل کرده، فرهنگ مخصوص به خود را دارد.اگر بخواهد تبادل فرهنگی انجام بپذیرد، باید ابتد، تبادل آموزشی باشد.گذاشتن عالمِ اقتصاد، در کنار عالمِ اسلامی، قرار گرفتن دو فرهنگ مجزا، کنار یکدیگر است که به التقاط می انجامد.به عقیده من، اگر بخواهد خلط و مزج درستی انجام پذیرد، به این است که این هر دو دانش را یک نفر داشته باشد.این، همان راه دومی است که ما پیشنهاد می کنیم و از هدف های تشکیل جامعه الامام الصادق علیه السلام است» (منبع: مصاحبه حضرت آیت الله مهدوی کنی رحمه الله علیه با مجله حوزه ، سال ۱۳۷۵)

دانشجوی دانشگاه امام صادق دانشجوی آشنا بر منابع دینی و علوم روز
«ما بر آنیم دانشجویی تربیت کنیم که به منابع دینی، به طور مستقیم، بتواند دسترسی داشته باشد و هم به علوم روز آشنایی داشته باشد، تا بتواند آن اصول ارزشی را در برنامه ریزی ها رعایت کند. به بیان دیگر: همان کسی که می خواهد برنامه ریز باشد، حافظ ارزش ها نیز باشد. و این تنها از کسی ساخته است که در هر دو زمینه، آگاهی لازم را داشته باشد. دانشگاه امام صادق علیه السلام، در جهت تربیت چنین نیروهایی گام بر می دارد و تلاش می ورزد.» (منبع: مصاحبه حضرت آیت الله مهدوی کنی رحمه الله علیه با مجله حوزه ، سال ۱۳۷۵

ما علوم انسانی را علوم تجربی صرف نمی دانیم ....
«ما علوم انسانی را علوم تجربی صرف نمی دانیم که علم را در یک سو و جهان بینی الهی را در سوی دیگر قرار دهیم. جهان بینی دینی فلسفه آفرینش و جهان شمول است و از نهاد خلقت و فطرت بشر نشات می گیرد. این ها در زندگانی عادی و زندگانی علمی با هم آمیخته است و ادغام و ارتباط میان علم و دین، ارتباطی ارگانیک است نه مکانیک. البته درک این و بیان آن مشکل است. هم ریاضت علمی میخواهد و هم ریاضت عملی. و قرآن میفرماید: «ولکن اکثر الناس لایعلمون» یعنی علم به علم ندارند و از آن غافلند. امیدواریم با درک معارف دینی و معلومات حوزوی و دانشگاهی دانشجویان این دانشگاه مظهر وحدت حوزه و دانشگاه و حلقع ارتباطی میان این دو پایگاه باشند و با تجهیز علم و عمل، مبلغان شایسته و مجریان خوبی برای اسلام و انقلاب در داخل و خارج کشور شناخته شوند.» (منبع: نشریه پیام صادق)

باید در دانشگاه محیط و فضای اسلامی را فراهم کنیم ...
اگر ما میخواهیم دانشگاه اسلامی تاسیس کنیم، باید محیط و فضای اسلامی را فراهم کنیم و آنچه که مطلوب است، محیط مخلوط و بدون محدودیت و گزینش نیست، در عین حال نمی گویم که دانشگاه های دیگر بسته شود. (منبع: کتاب علم و عمل ایمانی)

  • فرزاد تات

انتشار دوفصلنامه تخصصی مطالعات نوین دیپلماسی اقتصادی

فرزاد تات | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۰۱ ب.ظ

به گزارش روابط عمومی دانشگاه امام صادق علیه السلام، شماره نخست این دوفصلنامه در نوبت پاییز و زمستان ۱۴۰۲، با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و پرونده‌ ویژه دیپلماسی اقتصادی دریامحور به چاپ رسید.
در این شماره ضمن مصاحبه اختصاصی با امیر دریادار حبیب الله سیاری، گفتارهایی از دریادار شهرام ایرانی، دکتر سید عباس عراقچی، حجت‌الاسلام والمسلمین مصباحی مقدم، دکتر مهدی صفری، دکتر سورنا ستاری، دکتر بهمن عشقی، دکتر مهدی غضنفری، دکتر بابک نگاهداری و دکتر مصطفی زمانیان و یادداشت‌های تحلیلی از کارشناسان و پژوهشگران اندیشکده دیپلماسی اقتصادی منتشر شده است.

https://isu.ac.ir/content/13265/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D9%81%D8%B5%D9%84%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%AF%DB%8C%D9%BE%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C

 

  • فرزاد تات

آیه86سوره طارق

فرزاد تات | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۰۲:۲۲ ب.ظ

فَمَهِّلِ ٱلۡکَٰفِرِینَ أَمۡهِلۡهُمۡ رُوَیۡدَۢا 

ترجمه ابراهیمی محمدحسین ابراهیمی

‌پس [اى پیامبر،] کافران را مهلت ده، مهلتی کوتاه.

ترجمه ارفع سید کاظم ارفع ، صفحه 591 

پس اى رسول ما! کافران را مهلت ده؛ مهلتى اندک

ترجمه استادولی حسین استاد ولی ، صفحه 591

پس کافران را مهلت ده، اندکى به خودشان واگذار [تا هنگام عذابشان فرارسد]

ترجمه اشرفی محمود اشرفی تبریزی ، صفحه 591

پس مهلت ده کافران را مهلت مى دهم ایشان را تا وقت کیفر

ترجمه الهى قمشه اى مهدى الهى قمشه‌اى ، صفحه 591 

پس اندکى کافران را مهلت ده و آنها را فرو گذار (تا وقت کیفرشان فرا رسد)

ترجمه امینیان کرم‌خدا امینیان ، صفحه 591 

[و کافران را] چاره کنم [چنانکه سزاست]

به اهل کفر زمان ده کمى، [ارادۀ ماست]Ñ

ترجمه انصاری مسعود انصاری ، صفحه 591

پس به کافران مهلت بده اندک زمانى آنان را رها کن

ترجمه انصاریان حسین انصاریان ، صفحه 591 

پس کافران را مهلت ده و مدت اندکى آنان را در این حالى که هستند، واگذار

ترجمه آیت اللهی سید مهدی آیت اللهی ، صفحه 969

پس کافران را اندکى مهلت ده (تا نتیجه کارهایشان را ببینند

ترجمه آیتی عبدالمحمد آیتى ، صفحه 592

پس کافران را مهلت ده، اندک مهلتشان ده

ترجمه برزی اصغر برزى ، صفحه 591

پس کفرورزان را مهلت بده، اندکى مهلتشان بده

ترجمه برگرفته از بیان السعادة محمد رضاخانی و حشمت‌الله ریاضی ، جلد 14 ، صفحه 497

پس کافران را مهلت بده، [و] اندک زمانى فروگذارشان

ترجمه برگرفته از ترجمان فرقان محمد صادقی تهرانی ، جلد 5 ، صفحه 439 

پس کافران را مهلت ده و اندکى آنان را به حال خود واگذار

ترجمه برگرفته از ترجمه المیزان سید محمدباقر موسوی همدانی ، جلد 20 ، صفحه 428 

پس در هلاکت آنان عجله مکن چند صباحى منتظر باش و اندکى مهلتشان بده

ترجمه برگرفته از ترجمه تفسیرطبرى علماء ماوراءالنهر ، جلد 7 ، صفحه 2009 

زمان ده کافران را، و زمان ده ایشان را آهسته

ترجمه برگرفته از تفسیر أحسن الحدیث سید علی‌اکبر قرشی بنابی ، جلد 12 ، صفحه 179 

مهلت بده کافران را، مهلت بده اندکى

ترجمه برگرفته از تفسیر آسان محمدجواد نجفی ، جلد 20 ، صفحه 245

پس تو یا محمّد (ص) به کافران مهلت بده (ولى) اندکى به آنان مهلت بده

ترجمه برگرفته از تفسیر جامع سید محمدابراهیم بروجردى ، جلد 7 ، صفحه 387

پس اى رسول ما اندکى مهلت ده و فروگذار کافران را تا بسزاى خود برسند

ترجمه برگرفته از تفسیر جوامع الجامع عبدالعلی صاحبی ، جلد 6 ، صفحه 609 

حال که چنین است کافران را اندکى مهلت ده (تا سزاى اعمالشان را ببینند)

ترجمه برگرفته از تفسیر خسروى علی‌رضا خسروانى ، جلد 8 ، صفحه 526 

پس تو هم انتظار فرجام بد کفار را داشته باش و شتاب مکن و راضى بتدبیر خدا باش کمى آنها را مهلت بده (به بیچارگى و عذاب مبتلا خواهند شد)

ترجمه برگرفته از تفسیر صفی محمدحسن صفی‌علی‌شاه اصفهانی ، صفحه 816 

پس مهلت ده کافران را مهلت مى دهم ایشان را مهلت دادنى

ترجمه برگرفته از تفسیر عاملى ابراهیم عاملى ، جلد 8 ، صفحه 535 

پس تو آنان را به خود گذار که اندکى بمانند [و آنگاه سزاى خود بینند]

ترجمه برگرفته از تفسیر کاشف موسی دانش ، جلد 8 ، صفحه 84 

پس کافران را مهلت ده، اندک مهلتشان ده

ترجمه برگرفته از تفسیر نسفى عمر بن محمد نسفی ، جلد 2 ، صفحه 1153

زمان ده کافران را اندکى، تا بینى که چه کنم با هر یکى

ترجمه برگرفته از تفسیر نور محسن قرائتی ، جلد 10 ، صفحه 445 

پس کافران را مهلت ده و اندک زمانى آنان را به خود واگذار

ترجمه برگرفته از تفسیر نور (خرم دل) مصطفی خرم‌دل ، صفحه 1287 

پس به کافران مهلت بده، بدیشان مختصر مهلتى بده (تا نسبت به ایشان اتمام حجت گردد، و بعدها کارشان زار و نزار، و خودشان در دنیا و آخرت شرمسار شوند)

ترجمه برگرفته از روان جاوید محمد ثقفى تهرانى ، جلد 5 ، صفحه 372

پس مهلت ده کافران را و واگذار آنها را واگذاردن کمى

ترجمه برگرفته از کلمة الله العلیا محمدرضا آدینه‌وند لرستانى ، جلد 6 ، صفحه 1096 

حال که چنین است کافران را اندکى مهلت ده (تا سزاى اعمالشان را ببینند)

ترجمه برگرفته ازحجة التفاسیر عبدالحجه بلاغی ، جلد 7 ، صفحه 207 

پس، اى پیامبر! کافران را مهلت بده و کمى فروگذار (و از حرکات و اقداماتشان پریشان مشو و نفرین مکن، تا نتیجه ظاهر شود)

ترجمه بهرام پور ابوالفضل بهرام‌پور ، صفحه 591

پس کافران را مهلت ده و آنان را اندکى به خودشان واگذار

ترجمه پاینده ابوالقاسم پاینده ، صفحه 508

کافران را مهلت ده،اندکى مهلتشان ده

ترجمه پورجوادی کاظم پورجوادى ، صفحه 590 

پس اندکى کافران را مهلت ده

ترجمه تشکری شهاب تشکرى آرانى ، صفحه 591 

اندکى [اى پیمبر مختار]

[بهر کفار] مهلتى بگذار

ترجمه حدادعادل غلام‌علی حدادعادل ، صفحه 591 

پس کافران را مهلتى ده و لختى به حال خود رهایشان کن

  • فرزاد تات

۱۲ استاد ایرانی در بین پراستنادترین پژوهشگران دنیا ایستادند

فرزاد تات | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۵۴ ب.ظ

هران- ایرنا- بر اساس انتشار لیست نهایی پژوهشگران پر استناد دنیا در سال ۲۰۱۹ میلادی، ۱۲ پژوهشگر ایرانی در بین پراستنادترین پژوهشگران برتر دنیا قرار گرفته‌اند.

به گزارش پایگاه استنادی علوم جهان اسلام(ISC)، محمدجواد دهقانی سرپرست این پایگاه گفت: شرکت کلاریویت آنالتیکز (ISI) هرساله به معرفی پراستنادترین پژوهشگران دنیا (Highly Cited Researchers) می‌پردازد. این فهرست شامل گروهی از پژوهشگران علوم و علوم اجتماعی است که در طول یک دهه گذشته با انتشار مقالاتشان توانسته‌اند بیشترین تعداد استنادها را دریافت کنند.
وی افزود: پژوهشگران بر اساس فعالیت شان در ۲۱ رشته موضوعی انتخاب و پژوهشگرانی که در چند رشته به‌صورت هم‌زمان (Cross-Field) فعالیت می‌کردند نیز تحت یک‌رشته جداگانه طبقه‌بندی‌شده‌اند.
دهقانی اظهار داشت: برای قرار گرفتن در فهرست پژوهشگران برتر، تمام فعالیت‌های علمی ۱۰ ساله اخیر در سطح بین‌المللی از جمله تعداد مقالات، استنادها، مقالات پر استناد، استناد به مقالات پر استناد مورد بررسی قرار می گیرد.
به گفته سرپرست پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، علاوه بر این، مسائلی نظیر رعایت اصول اخلاقی در پژوهش، رعایت میزان خوداستنادی در حد قابل‌قبول و مقالات بازپس‌گیری شده در انتخاب یک پژوهشگر از فهرست پژوهشگران برتر مؤثر است.
دهقانی با بیان اینکه تقریباً ۶ هزار و ۲۰۰ پژوهشگر در سال ۲۰۱۹ میلادی به‌عنوان پژوهشگر پراستناد انتخاب‌شده‌اند، گفت: تعداد پژوهشگران انتخاب‌شده از یک‌رشته به رشته دیگر متفاوت است که علت آن تفاوت در تعداد کل پژوهشگران در رشته‌ها بود؛ به‌عنوان‌مثال از رشته ریاضی ۸۹ نفر و از رشته پزشکی بالینی ۴۳۶ نفر در سال ۲۰۱۹ انتخاب شده‌اند که این تفاوت ناشی از تفاوت در اندازه رشته‌ها یا به‌عبارت‌دیگر تعداد پژوهشگران هر رشته است.
وی افزود: برای انتخاب پراستنادترین پژوهشگران دنیا، مقالات یک درصد پراستناد در دوره زمانی ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ مطابق با فهرست پایگاه شاخص‌های اساسی علم (ESI) پردازش شدند که تعداد استنادهای مقالات یک درصد پراستناد یکی از معیارهای اصلی انتخاب پراستنادترین پژوهشگران دنیا است.

در ادامه به اسامی پژوهشگران ایرانی اشاره می شود.

به گفته این مقام مسئول، از جمهوری اسلامی ایران در سال ۲۰۱۹ تعداد ۱۲ پژوهشگر برتر با وابستگی ایران در لیست ۶ هزار و ۲۰۰ پژوهشگر پراستناد برتر دنیا قرار گرفته‌اند.
وی افزود: حضور پژوهشگران برتر کشور به ترتیب در حوزه‌های موضوعی بین‌رشته‌ای (چهار نفر)، کشاورزی (سه نفر)، ریاضیات (سه نفر) و مهندسی (۲ نفر) بوده‌اند.
دهقانی یادآور شد: در فهرست اعلام ‌شده برخی از پژوهشگران با بیش از یک وابستگی سازمانی متعلق به یک یا دو کشور ظاهر شده‌اند، به‌عنوان ‌مثال در این لیست برای ژولین کلینتون اسپروت وابستگی دوم کشور ایران و دانشگاه صنعتی امیرکبیر ذکر شده است.

​​​​​​​

  • فرزاد تات

ه گزارش اداره روابط ‌عمومی و همکاری‌های علمی بین‌المللی مؤسسه استنادی و پایش علم و فناوری جهان اسلام (ISC)، دکتر سید احمد فاضل زاده رئیس ISC گفت: حوزه­ی علوم انسانی در دهه ­های گذشته بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است، به طوری که مقام معظم رهبری بارها از ضرورت تحول در حوزۀ علوم انسانی سخن گفته و با بیان اینکه «ما باید در علوم انسانی اجتهاد کنیم؛ نباید مقلد باشیم»، افق روشنی را در برابر جامعۀ علمی ترسیم کرده است.

فاضل زاده اظهار داشت: مؤسسه استنادی و پایش علم و فناوری جهان اسلام(ISC)، به طور سالانه با اتکاء به منابع اطلاعاتی و پایگاه‌های داده خود اقدام به شناسایی پژوهشگران پر استناد علوم انسانی، علوم اجتماعی و هنر می ­نماید که در این گزارش، پژوهشگران پر استناد در بازه زمانی 10 ساله (1399-1390) معرفی شده­ اند.

وی ادامه داد: این تحلیل با شناسایی فهرستی از پراستنادترین نویسندگان در هر حوزه با استفاده از روش­ های نرم افزاری آغاز می‌شود. در مرحله بعد، ابهام زدایی و یکدست‌سازی این فهرست که منجر به شناسایی افراد متعدد با نام یکسان یا افراد یکسان با نام‌های متنوع می‌شود انجام می ­پذیرد. پژوهشگران در هر حوزه بر حسب تعداد استنادهایی که دریافت کرده ­اند مرتب­ سازی و سپس پژوهشگران پر استناد بر اساس حدود آستانه استنادی (Threshold) به عنوان نخبگان علمی گستره علوم انسانی و اجتماعی و هنر در نظر گرفته می­ شوند. معیار انتخاب پژوهشگران در این فهرست، تعداد استناد­های صورت گرفته به تولیدات علمی آن­ها است.

وی افزود: تعداد 333 نفر پژوهشگر برتر در گستره علوم انسانی و اجتماعی و هنر توسط موسسه استنادی و پایش علم و فناوری جهان اسلام(ISC) شناسایی و در 16 حوزه­ موضوعی علوم انسانی و اجتماعی و هنر دسته بندی شده‌اند. قابل ذکر است، برخی از پژوهشگران در چندین حوزه­ موضوعی امتیاز لازم را کسب می کنند که به صورت جداگانه در حوزه­ی چند رشته ­ای قرار داده شده‌اند.

رئیس مؤسسه ISC گفت: بر این اساس، حدود 16% این پژوهشگران متعلق به حوزه چند رشته­ ای هستند. بعد از حوزه چند رشته‌ای، پژوهشگران حوزه کسب و کار، مدیریت و حسابداری قرار دارند (حدود 12%). حوزه های موضوعی علوم اجتماعی و علوم تربیتی هر کدام حدود 7%  از پژوهشگران را به خود اختصاص داده­ اند و در رتبه سوم قرار دارند. مابقی پژوهشگران مربوط به 13 حوزه موضوعی سایر، جامعه شناسی و علوم سیاسی، روان شناسی، علوم اقتصادی، زبان و زبانشناسی، الهیات و معارف اسلامی، علوم تاریخی، زبان و ادبیات ها، حقوق، فلسفه، علوم جغرافیایی، علم اطلاعات و دانش شناسی و هنر و معماری می باشند.

جدول 1. تعداد و سهم پژوهشگران پراستناد علوم انسانی و اجتماعی و هنر به تفکیک حوزه­ های موضوعی

نمودار 1. تعداد پژوهشگران پراستناد علوم انسانی و اجتماعی و هنر به تفکیک حوزه های موضوعی

نمودار 2. سهم پژوهشگران پراستناد علوم انسانی و اجتماعی و هنر به تفکیک حوزه های موضوعی

 

سهم دانشگاه ­ها از پژوهشگران پر استناد علوم انسانی و اجتماعی و هنر

دکتر فاضل زاده گفت: جدول زیر، سهم هر دانشگاه از تعداد پژوهشگران پراستناد علوم انسانی و اجتماعی و هنر را نشان می­ دهد، همان طور که ملاحظه می شود دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه اصفهان و دانشگاه تربیت مدرس به ترتیب دارای بیشترین تعداد پژوهشگر هستند. لازم به ذکر است در حال حاضر برخی از پژوهشگران دارای حداقل دو وابستگی سازمانی هستند و آمار زیر تنها براساس وابستگی اصلی می باشد.

جدول 2. سهم دانشگاه ­ها از پژوهشگران پر استناد علوم انسانی و اجتماعی و هنر

همان طور که در جدول 3 قابل مشاهده است، سهم بانوان پژوهشگر ایرانی پراستناد در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و هنر حدود 14%  است.

 

  جدول 3. تعداد و سهم پژوهشگران پراستناد علوم انسانی و اجتماعی و هنر به تفکیک جنسیت

جهت اطلاع از اسامی پژوهشگران ایرانی پر استناد علوم انسانی و اجتماعی و هنر به تفکیک دانشگاه و حوزه موضوعی به لینک (https://isc.ac/fa/page/258/)  مراجعه نمایید.

 

https://isc.ac/fa/news/1979/%DB%B3%DB%B3%DB%B3-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%85%D8%B1%D9%87-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%AF

 

 

https://isc.ac/fa/page/258/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-isc-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%DB%B1%DB%B4%DB%B0%DB%B2-

 

 

 

https://isc.ac/file/download/page/647ae0aaa222e-.pdf

 

 

 

 

https://isc.ac/file/download/page/646c9f209e5eb-final-2-14020302.pdf

 

 

 

https://isc.ac/file/download/page/646dc27258740-isc-book-web.pdf

 

 

 

 

https://isc.ac/file/download/page/1680587754-qs-2023.pdf

 

 

 

https://isc.ac/file/download/page/64e03cda98f20-1402-01-25-final9.pdf

 

 

 

  • فرزاد تات

در محضر ثقلین | بیانات آیت الله العظمی وحیدخراسانی بر محور قرآن و اهلبیت علیهم‌السلام جزء۳  «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَـاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ» (آل عمران آیه ۶۱)  پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو:بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم. ‐------------------------------------------------------- ] در زمانی که تمام ارکان مسیحیت درمقابل خاتم پیغمبران صف کشید و کار به #مباهله رسید رسول الله صلی‌الله علیه‌وآله با هیاتی وارد میدان شد که جهانی را به شگفتی واداشت... .  #سید_الشهداء را در آغوش گرفت، دست #امام_حسن را به دستش گرفت، پشت سرش صدیقة کبری، پشت سر صدیقه کبری، امیرالمؤمنین علیهم‌السلام است .  این بود که تا چشم اُسقف اعظم به آنها افتاد، گفت:چهره‌هایی را می‌بینم که اگر اینها دست به دعا بردارند، یک نفر از نصاری در روی زمین باقی نخواهد ماند.  وقتی کار به اینجا رسید، همه علمای نصاری سر سپردند، تسلیم شدند که جزیه بدهند، اما با او #مباهله نکنند و دست به دعا بر ندارند.  در واقع مباهله، اتمام حجت خدا بر رسالت خاتم پیامبران و خلافت بلافصل #خاتم_اوصیاء و اثبات عصمت #آل_عبا علیهم السلام است... و این برهان قاطع با وجود امیرالمومنین و فاطمه زهرا و حسنین علیه السلام حاصل شد. بیانات آیت الله وحید خراسانی در روز مباهله

  • فرزاد تات

نمازهای نافله

فرزاد تات | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

الف-نوافل ذوات اسباب:نافله هایی که دارای سبب خاص می باشند، مثل نماز تحیّت،نماز زیارت،نماز استخاره و... که مسبّب از ورود در مسجد،زیارت،استخاره و... می باشند. این نوافل هرگاه سببشان محقّق شود،استحباب پیدا می کنند و مکروه هم نیستند.

ب-نوافل مبتدئه: نافله هایی که سبب خاصی ندارند و ابتدا به ساکن انجام می شوند و از باب این که نماز معراج مومن است ،نماز قربان کل تقی است،نماز بهترین چیزی است که در اسلام تشریع شده، پس هرکس بخواهد کم بجا می آورد و هرکس مایل باشد زیاد بجا می آورد (نمازهاس مستحبی)و....

هرگاه فرصتی پیدا می شود انسان دو رکعت نماز بجا می آورد. این گونه نافله ها در بعضی اوقات کراهت دارند، مثل لحظه طلوع و غروب خورشید که در آن فاصله های زمانی از خواندن نافله نهی شده است.

  • فرزاد تات

فی دوران الأمر بین الأقلّ والأکثر الارتباطیّین

فرزاد تات | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۰۱:۱۹ ب.ظ

«المقام الثانی فی دوران الأمر بین الأقل و الأکثر الارتباطیین». ‏

مقام دوم: اقل و اکثر ارتباطی

در این مقام تنها از قسم ارتباطی بحث می‌شود نه استقلالی علت آن نیز واضح است، اقل و اکثر استقلالی مکلف به در آن یقینی است که اقل است و انحلال در آن قطعی است، نسبت به اکثر بلا شک برائت جاری است. تعریف این مقام نیز واضح است اقل و اکثر در واجبی است که دو قسم با هم در ارتباط هستند و گاها از آن به واجب ارتباطی تعبیر می‌کنند. واجبی است که امتثال بعض در گرو امتثال بعض دیگر است؛ مثلا ما نمی‌دانیم که آیا در نماز، سوره جزء نماز هست؟ آیا نماز مرکب از نُه جزء است یا اینکه نه، مرکب از ده جزء است و سوره هم جزئیت برای نماز دارد.

همانطوری که ما واجب ارتباطی داریم حرام ارتباطی هم داریم. حرام ارتباطی یعنی آنی که معصیت بعضی مرتبط به معصیت بعض دیگر و جزء دیگر است. حالا در اقل و اکثر ارتباطی ما نمی‌دانیم که سوره جزئیت برای نماز دارد یا خیر، چه باید بکنیم؟ بین اصولیین سه نظریه وجود دارد:

۱. نظریه اول این است که ما باید احتیاط کنیم هم عقلا هم نقلا. احتیاط عقلی و احتیاط شرعی جاری است.

۲. نظریه دوم که شیخ انصاری اعلی الله مقامه الشریف در کتاب رسائل قائل شدند عبارت از برائت عقلی و برائت نقلی است. هم عقلا و هم شرعا ما برائت جاری کنیم.

۳. نظریه سوم تفصیلی است که مرحوم آخوند خراسانی می‌دهند. می‌فرمایند: از نظر عقل ما باید احتیاط کنیم؛ اما از نظر نقل برائت جاری می‌شود. بین عقل و نقل مرحوم آخوند در اینجا تفصیل می‌دهند، عقلا احتیاط واجب است، اما شرعا ما برائت جاری می‌کنیم.

در اثبات ادعای خود مرحوم آخوند دو دلیل را متذکر می‌شوند:

دلیل اول

دلیل اول که اثبات احتیاط باشد، همان ادعای همیشگی خود را مطرح می‌کند، اگر تکلیف فعلی من جمیع باشد باید احتیاط نمود. پس احتیاط عقلا ثابت شد.

۳

کلام مرحوم شیخ و بررسی آن

۲

کلام مرحوم شیخ

مرحوم شیخ در رسائل ادعا فرموده است که این علم اجمالی انحلال پیدا می‌کند؛ بحث نسبتا دقیقی بین مرحوم شیخ و مرحوم آخوند است. مرحوم شیخ فرموده است: در دوران بین اقل و اکثر تکلیف نسبت به اقل مسلم است. یعنی ما علم تفصیلی داریم به اینکه اقل واجب است علی کلی تقدیر، اعم از اینکه اکثر واجب باشد یا نباشد.

لکن فرقش در این است که اگر اقل مستقلا فقط واجب باشد، مستقلا یعنی جزء دیگری بنام اکثر نباشد. وجوبش یک وجوب نفسی شرعی می‌شود؛ اگر اقل در ضمن وجوب اکثر وجوب داشته باشد، وجوبش غیری می‌شود. اگر وجوب اقل مترشح از وجوب اکثر باشد، یعنی چون اکثر واجب است، اقل واجب باشد. وجوبش می‌شود یک وجوب غیری؛ اما علی کل حال چه اکثر واجب باشد چه واجب نباشد، وجوب اقل را ما علم تفصیلی به او داریم تردیدی در او نداریم.

پس نسبت به اقل و وجوب به اقل ما علم تفصیلی داریم شک ما نسبت به وجوب اکثر شک بدوی می‌شود. وقتی اینچنین شد، آن علم اجمالی انحلال پیدا کرد، علم اجمالی ما تبدیل شد به یک علم تفصیلی بوجوب اقل و به یک شک بدوی در وجوب اکثر. این را مرحوم شیخ در کتاب رسائل ادعا فرموده است.

اشکال مرحوم آخوند

مرحوم آخوند می‌فرماید: انحلال دو اشکال دارد: اشکال اول این است که مستلزم خلف است و اشکال دوم این است که مستلزم تناقض است. البته بعضی‌ها خواستند بفرمایند: این اشکال دوم تفصیل برای اشکال اول است؛ اما اینچنین نیست. مرحوم آخوند دو تا اشکال در اینجا به انحلال دارند.

اشکال اول، اشکال خلف است. مراد از این که در اینجا خلف لازم می‌آید، این است که می‌فرمایند: اگر اقل بخواهد وجوب داشته باشد و وجوب اقل بخواهد مسلم باشد، این متوقف است بر اینکه تکلیف مطلقا منجز باشد، ما برای اینکه بگوییم، این اقل وجوبش فعلیت دارد و مسلم است. مرحوم آخوند می‌فرماید: این توقف دارد بر اینکه تکلیف مطلقا یعنی علی کل تقدیر منجز باشد. یعنی چه تکلیف از اول متوجه خود اقل باشد چه تکلیف از اول متوجه اکثر شده باشد. پس این قسمت روشن شد که اگر اقل بخواهد وجوب فعلی داشته باشد و بالفعل واجب باشد، این لازمه‌اش این است که تکلیف علی کل حال و به تعبیر خود ایشان مطلقا منجز باشد.

در حالی که طبق این انحلالی که شما درست کردید، لزوم اقل مستلزم عدم تنجز تکلیف مطلقا شده است. شما انحلال درست کردید انحلال معنایش این است که تکلیف نسبت به اقل تنجز دارد و نسبت به اکثر تنجز ندارد. انحلال معنایش این است که تنجز و لزوم اقل مستلزم عدم تنجز اکثر باشد، در حالی که لزوم اقل متوقف است بر تنجز تکلیف به نحو مطلق، یعنی تکلیف مطلقا منجز باشد و لو اینکه متعلق به اکثر باشد. به دیگر عبارت، قبل از انحلال فرضی که ما داریم این است که شما اینطور فرض می‌کنید، می‌گویید ما تکلیف را نسبت به اقل علی کل حال می‌دانیم.

شما تصور کرده‌اید تکلیف نسبت به اقل قطعی است، در حالی که خلف فرض است معلوم نیست تکلیف قطعی باشد ممکن است تکلیف فقط در اکثر باشد. این خلف است.

اشکال دوم، این نظریه مستلزم تناقض است. تناقض به این معنا است که از انحلال عدم انحلال لازم می‌آید. چراکه قبل از انحلال وجوب اقل علی کل تقدیر نیست، وقتی می‌گویید: انحلال است یعنی اقل علی کل تقدیر واجب است. پس از انحلال عدم انحلال لازم آمد. این معنایش تناقض است.

نکته اشکال مرحوم آخوند ارتباط بین اقل و اکثر است که فراموشی این نکته سبب خلف یا تناقض است. خلف است چون اقل را قطعی فرض می‌کنید. تناقض است چون باز با قطعی فرض کردن اقل در جایی که ارتباطی است معنایش عدم ارتباط و باز قطعی نبودن اقل است و انحلال این نتیجه را در پی دارد که از طرفی بگویید اقل قطعی نیست ولی قطعی است این تناقض است. در مورد متباینین چنین نیست چون ما بعد انحلال پی به یقینی بودن یک طرف می‌بریم نه اینکه ابتدا یک فرد را مفروض بگیریم و بعد بگوییم منحل شده است.

به عبارت اخری؛ واقع که الان عوض نمی‌شود، واقع که دو فرض ندارد که بگوییم این یک فرضش و این هم یک فرض دیگرش تا اینکه بگوییم اختلاف دارند و تناقض نیست. می‌گوییم واقع را هم می‌‌گویید ثابتٌ علی کل تقدیر منتهی ثابت قبل الانحلال. هم می‌گویید غیر ثابتٍ بعد الانحلال. انحلال یک تغییر ماهوی که بوجود نمی‌آورد یا یک چیزی را کم و زیاد نمی‌کند که ما بگوییم چیزی کم و زیاد شد و وحدات تناقض از بین رفت. این تا اینجا دلیل اولی که مرحوم آخوند برای ادعایشان آوردند که احتیاط عقلی است. پس خلاصه دلیل تمسک به علم اجمالی شد و فرمودند انحلالی که شیخ انصاری ادعا کرده آن انحلال را دوتا اشکال مرحوم آخوند به او وارد کردند.

۴

دلیل دوم مرحوم آخوند

۱

دلیل دوم

دلیل دوم بر وجوب احتیاط عقلی این است که دو تا مطلب در پیش عدلیه و معتزله مسلم است. یک مطلب این است که احکام شرعیه تابع مصالح و مفاسد است. شارع غرضش از واجبات استیفاء مصالح است؛ و غرضش از محرمات دفع مفاسد است. این یک مطلب که احکام شرعیه تابع مصالح و مفاسد است. ۲ ـ واجبات شرعیه الطافٌ فی الواجبات عقلیه است.

عقل می‌گوید: قرب الی الله و قرب الی المولی واجب است. تو عبدی، باید تقرب به خدا و به مولای خودت پیدا بکنی و واجبات شرعیه الطاف است در این واجب عقلی. یعنی شارع راه تقرب الی الله راه تحقق این واجب عقلی را برای ما بیان می‌کند. عقل بنحو کلی می‌گوید: قرب الی المولی واجب است. شارع می‌فرماید: «المقرب هی الصلاة، المقرب هو الصوم، المقرب هو الحج، المقرب کذا...»، همین که شارع می‌آید واجباتی را برای ما بیان می‌کند، این لطفٌی در واجبات عقلیه است. بعد از اینکه این دو تا مقدمه روشن شد نتیجه می‌گیریم که در هر واجبی تحصیل غرض مولا لازم است. بنابراین اگر در یک موردی ما یقین داریم به اینکه مولا یک چیزی را واجب کرده است؛ اما نمی‌دانیم غرض مولا در ضمن اقل محقق می‌شود یا در ضمن اکثر، اینجا برای تحصیل غرض باید اکثر را اتیان کنیم.

لذا عقل به ما می‌‌گوید: «یجب اتیان الاکثر» از باب تحصیل غرض مولا. دلیل اول کاری به غرض و ملاک و اینها نداریم. در دلیل اول مسئله علم اجمالی مطرح بود، اما در دلیل دوم این دو مقدمه در آن است که بعدا هم می‌گوییم بعضی‌ها در این مقدماتش مناقشه دارند. در دلیل دوم محور را تحصیل مولا قرار می‌دهیم، مرحوم شیخ هم در رسائل البته این مسئله را دارد. می‌فرماید: اگر یک مولائی به عبدش گفت: برو یک معجونی، (معجون یعنی یک شیء مرکب از امور متعدده) برو یک معجوین از فلان جا برای من بیاور. این عبد رفت آنجا، بعد شک کرد که این معجون نه جزء باید داشته باشد یا ده جزء، عقل می‌گوید: برای اینکه غرض مولا را بخواهی محقق کنی، جزء دهم را بیاور. اینجا هم مسئله همینطور است. این هم دلیل دوم مرحوم آخوند بود.

۵

تطبیق مختار مرحوم آخوند در اقل و اکثر ارتباطی

۱

«المقام الثانی فی دوران الأمر بین الأقل و الأکثر الارتباطیین». ‏

و الحق أن العلم الإجمالی بثبوت التکلیف بینهما أیضا»، حق این است که عرض کردیم در این مقام سه قول وجود دارد و مرحوم آخوند قائل به تفصیل است والحق اینی که علم اجمالی به ثبوت تکلیف بین اقل و اکثر ایضا، یعنی مانند متباینین، «یوجب الاحتیاط عقلا»، موجب احتیاط عقلی است. در سه صفحه بعد می‌فرماید: «و اما النقل»، برائت شرعیه را آخوند در دو سه صفحه بعد بیان می‌کند. عقل می‌گوید: اکثر آورده بشود، «بإتیان الأکثر لتنجزه به»، لتنجز الاکثر به سبب این علم اجمالی، «حیث تعلق بثبوته فعلا»، چون تکلیف تعلق پیدا کرده علم اجمالی به ثبوت تکلیف بالفعل.

۶

تطبیق کلام مرحوم شیخ و بررسی آن

۲

مرحوم شیخ ادعای انحلال علم اجمالی کرده است، مرحوم آخوند می‌فرماید: توهم انحلال علم اجمالی، به چه چیزی توهم پیدا کند، به دو چیز:

«و توهم انحلاله إلى العلم بوجوب الأقل تفصیلا»، ۱ ـ به وجوب علم تفصیلی به اقل. «و الشک فی وجوب الأکثر بدوا» و شک در وجوب اکثر بدواً، خب می‌گوییم این علم تفصیلی به اقل را از کجا آوردید؟ می‌فرماید: «ضرورة لزوم الإتیان بالأقل»، ما باید اقل را بیاوریم یا «لنفسه»، یعنی فقط خود اقل واجب است. اگر وجوب نفسی داشته باشد حتما وجوب نفسی‌اش هم وجوب نفسی شرعی است. «شرعا أو لغیره»، یعنی وجوب اقل غیری. غیری یعنی وجوب ترشّحی. وجوبی که از وجوب اکثر گرفته، «کذلک أو عقلا»، کذلک یعنی چه؟ شرعاً این شرعاً یعنی مقدمه واجب را ما واجب بدانیم. عقلا یعنی بنا بر اینکه ما مقدمه واجب را واجب ندانیم.

این در ذهن شریفتان هست نزاع در اینکه آیا مقدمه واجب واجب است در چه وجوبی است؟ شرعی است. والا «لا شک ولا خلاف» در اینکه مقدمه واجب وجوب عقلی دارد. ما اگر که مقدمه اکثر است اگر عقل را بگوییم مقدمه واجب واجبٌ وجوب شرعی می‌شود. اگر بگوییم مقدمه واجب واجب نیست همان وجوب عقلی دارد. شیخ می‌خواهد بگوید که وجوب اقل چه نفسی چه غیری مسلم است. حالا غیری‌اش هر جور می‌خواهد باشد. وجوب اقل چه نفسی چه غیری این مسلم است؛ و معه یعنی مع الانحلال، «لا یوجب تنجزه لو کان متعلقا بالأکثر»، اگر در واقع تکلیف نسبت به اکثر انشاء شده باشد، این انحلال دیگر جلوی تنجز تکلیف را می‌‌گیرد.

«لوکان»، این تکلیف «متعلقا فی الواقع»، یعنی فی الواقع متعلق به اکثر باشد، این انحلال مانع از تنجز است. «فاسد» خبر آن توهم است. این توهم فاسد قطعا دو تا اشکال دارد: ۱ ـ «لاستلزام الانحلال المحال»، انحلال مستلزم محال است. مراد از محال یعنی خلف فرض. چرا؟ «بداهة توقف لزوم الأقل فعلا»، اقل اگر بخواهد بالفعل لازم باشد یا لنفسه یا لغیره. یا نفسی یا غیری، توقف دارد وجوب اقل «إما لنفسه أو لغیره على تنجز التکلیف مطلقا»، ‌که تکلیف به نحو مطلق، مطلق را آخوند معنا می‌کند، «و لو کان متعلقا بالأکثر». شما اگر بخواهید بگویید اقل چه وجود نفسی چه غیری، اگر بخواهیم به این نحو ما اقل را واجب بدانیم این متوقف است بر اینکه تکلیف به نحو مطلق منجز باشد.

 به نحو مطلق یعنی و لو اینکه متعلق به اکثر باشد. و الا اگر از اول بگوییم نه تکلیف متعلق به اکثر منجز نیست پس وجوب اقل می‌شود وجوب نفسی. اگر ما بخواهیم بگوییم اقل چه نفسی چه غیری واجب هست این متوقف است بر اینکه تکلیف مطلقا منجز باشد. این از یک طرف که این یک طرف قضیه است. حالا می‌فرماید «فلو کان لزومه کذلک»، کذلک یعنی بنحو مطلق، «مستلزما لعدم تنجزه إلا إذا کان متعلقا بالأقل»، مستلزم عدم تنجز تکلیف مگر آنجائی که متعلق به اقل باشد، این «کان خلفا»، یعنی خلف فرض می‌آید. فرضی که شما شکل کردید چیست؟ می‌گویید تکلیف اقل چه نفسی چه غیری. این چه نفسی چه غیری، متوقف بر این است که تکلیف مطلقا منجز باشد. انحلال متوقف بر این است که تکلیف مطلقا منجز نباشد. این خلف وعده می‌شود.

اشکال دوم، «مع» که بعضی‌ها گفتند این تفصیل از اشکال اول است اما خیلی از مشحین و شرّاء هم می‌گویند این اشکال دوم است. این تناقض لازم می‌آید. «أنه یلزم من وجوده عدمه»، عدم انحلال، چرا؟ «لاستلزامه عدم تنجز التکلیف على کل حال»، علی کل حال یعنی به نحو مطلق؛ که اگر تکلیف به نحو مطلق منجز نباشد، مستلزم عدم لزوم اقل مطلقاست. اگر اقل مطلقا لازم نباشد مستلزم عدم انحلال است. ببینید از این طرف قضیه که بیاییم، انحلال مستلزم لزوم اقل مطلقاست. می‌گوییم انحلال مستلزم این است. اگر شما بگویید تکلیف مطلقا منجز نیست نتیجه این می‌گیرید که اقل مطلقا واجب نیست. لزوم ندارد. اگر هم اقل مطلقا لزوم نداشت معنایش این است که انحلال در کار نیست.

پس لازم می‌آید از انحلال عدم انحلال. چون انحلال مستلزم عدم تنجز تکلیف مطلقاست. در حالی که طبق این راهی که رفتیم لزوم اقل مستلزم تنجز تکلیف مطلقاست. «لمستلزم لعدم لزوم الأقل مطلقا المستلزم لعدم الانحلال و ما یلزم من وجوده عدمه محال»، آنی که از وجودش عدم می‌آید محال است آن وقت اینجا یک به عنایة الاصول مراجعه کنید. البته بحث‌های دقیقی اینجا هست. عنایة در همین خط جلوی مرحوم آخوند را گرفته است. این که اقل توقف دارد بر تنجز تکلیف مطلقا، این را گفته یعنی چه، گفته اقل لزومش توقف بر علم اجمالی فقط دارد این که تکلیف مطلقا منجز باشد، اگر مطلقا منجز باشد، دیگر محل بحث نمی‌شود.

ما از اول یک تکلیف اجمالی فعلی در اینجا داریم، نمی‌دانیم آن تکلیف منحصر به اقل است یا در ضمن اکثر و اکثر هم لازم است. اینجا را اشکال کرده است. «نعم»، این نعم مربوط به اقل و اکثر استقلالی است. «إنما ینحلّ»، در یک جا ما انحلال را قبول می‌کنیم، «إذا کان الأقل ذا مصلحة ملزمة»، یعنی یک مصلحت مستقله و ملزمه، این مستقله هم اضافه کنید که مطلب روشن‌تر بشود. «فإن وجوبه حینئذ یکون معلوما له» وجوب اقل معلوم می‌شود، «و إنما کان التردید لاحتمال أن یکون الأکثر ذا مصلحتین»، تردید از باب این است که اکثر دارای دو مصلحت باشد یا دارای یک مصلحت اقوای ملزمه باشد اقوای از مصحلت اقل. «أو مصلحة أقوى من مصلحة الأقل فالعقل فی مثله و إن استقل بالبراءة بلا کلام»، عقل استقلال به برائت نسبت به اکثر دارد. «الاّ» أنّ این فرض «خارج عما هو محل النقض و الإبرام فی المقام»، محل نقض در اقل و اکثر ارتباطی است این مورد در اقل و اکثر غیر ارتباطی است.

«هذا»، یعنی این دلیل اول برای احتیاط،

دلیل دوم مرحوم آخوند

«مع»، دلیل دوم است «أن الغرض الداعی إلى الأمر»، غرض «لا یکاد یحرز إلا بالأکثر»، در ضمن اکثر احراز می‌شود، البته «بناء على ما ذهب إلیه المشهور من العدلیة من تبعیة الأوامر و النواهی للمصالح و المفاسد»، مصالحش در مأمور به مفاسدش در منهی عنه، این یک مطلب و بناء بر اینکه واجبات شرعیه الطافی در واجبات عقلیه است. یکی از واجبات عقلیه قرب الی الله است. عقل می‌گوید قرب الی المولی واجب است. شارع می‌آید می‌گوید: الصلاة مقرب بها، الصوم مقربٌ، لذا لطف می‌شود، «فی المأمور به و المنهی عنه و کون الواجبات الشرعیة ألطافا فی الواجبات العقلیة و قد مرّ»، در بحث تعبدی و توصلی، «اعتبار موافقة الغرض و حصوله عقلا فی إطاعة الأمر و سقوطه»، سقوط امر، یعنی اگر امر بخواهد ساقط بشود باید غرض را موافقت کنیم. «فلا بد من إحرازه»، احراز غرض، «فی إحرازها»، در احراز اطاعت، «کما لا یخفى» البته این نکته را اینجا دقت کنید به بحث تعبدی و توصلی مراجعه کنید آنجا عکس این بود آنجا فرموده بودند «فلا بدّ فی اعتبار قصد الاطاعة موافقت الغرض»، اینجا می‌گوید در اعتبار غرض قصد اطاعت معتبر است این تقریبا عکس آن مطلب است، دقت بفرمایید.

  • فرزاد تات

تفسیرروایی آیه ۹ - سوره زمر

فرزاد تات | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۳۳ ب.ظ

قوله تعالی أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ [9]

آیا [چنین کسى با ارزش است یا] کسى که در ساعات شب درحال سجده و قیام به عبادت مشغول است و از عذاب آخرت مى‌ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانى که مى‌دانند باکسانى که نمى‌دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر مى‌شوند».

[آیا چنین کسی با ارزش است] یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و درحال سجده و قیام، از عذاب آخرت می‌ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است

۱ -۱

(زمر/ ۹)

الباقر (علیه السلام)- آناءَ اللَّیْلِ أَیْ سَاعَاتِهِ ساجِداً وَ قائِماً أَیْ یَسْجُدُ تَارَهًًْ فِی الصَّلَاهًِْ وَ یَقُومُ أُخْرَی یَحْذَرُ الْآخِرَةَ أَیْ عَذَابَهَا وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ أَیْ یَتَرَدَّدُ بَیْنَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ.

امام باقر (علیه السلام)- آناءَ اللَّیْلِ یعنی ساعت‌های آن (شب)، ساجِداً وَ قائِماً یعنی گاهی در نماز سجده می‌کند و گاهی بلند می‌شود. یَحْذَرُ الْآخِرَةَ یعنی از عذاب آن [می‌ترسد]. وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ یعنی بین بیم و امید مردّد است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۶

 بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۲۴

۱ -۲

(زمر/ ۹)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قَالَ یَعْنِی صَلَاهًَْ اللَّیْلِ.

امام باقر (علیه السلام)- زراره گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره: آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ پرسیدم، ایشان فرمود: «یعنی نماز شب».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۶

 الکافی، ج۳، ص۴۴۴/ بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۴۹/ علل الشرایع، ج۲، ص۳۶۳/ وسایل الشیعهًْ، ج۴، ص۷۳/ نورالثقلین/ البرهان

۱ -۳

(زمر/ ۹)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: ... ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ مِنَ اللَّهِ عزّوجلّ فِی عَلِیٍّ (علیه السلام) یُخْبِرُ بِحَالِهِ وَ فَضْلِهِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَقَالَ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ أَنْ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّهُ سَاحِرٌ کَذَّابٌ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) هَذَا تَأْوِیلُهُ یَا عَمَّارُ.

امام صادق (علیه السلام)- عمّار ساباطی گوید: ... سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خدای عزّوجلّ [پس از آیات پیشین] سخن را متوجّه علی (علیه السلام) کرده و از جایگاه و فضیلتی که در پیشگاه خدا دارد چنین سخن به میان می‌آورد: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ آیا کسانی که می‌دانند محمّد (صلی الله علیه و آله) رسول و فرستاده‌ی خداست برابرند با کسانی که نمی‌دانند او رسول خداست و گمان می‌کنند او یک جادوگر دروغگو است. الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ. ای عمّار! تأویل این آیه این است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۸

 الکافی، ج۸، ص۲۰۴/ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۲۱/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۰

۱ -۴

(زمر/ ۹)

العسکری (علیه السلام)- بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی‌مُحَمَّدٍالْعَسْکَرِیِّ (علیه السلام) أَنَّهُ اتَّصَلَ بِهِ أَنَّ رَجُلًا مِنْ فُقَهَاءِ شِیعَتِهِ کَلَّمَ بَعْضَ النُّصَّابِ فَأَفْحَمَهُ بِحُجَّتِهِ حَتَّی أَبَانَ عَنْ فَضِیحَتِهِ فَدَخَلَ عَلَی عَلِیِّ‌بْنِ‌مُحَمَّدٍ (علیه السلام) وَ فِی صَدْرِ مَجْلِسِهِ دَسْتٌ عَظِیمٌ مَنْصُوبٌ وَ هُوَ قَاعِدٌ خَارِجَ الدَّسْتِ وَ بِحَضْرَتِهِ خَلْقٌ مِنَ الْعَلَوِیِّینَ وَ بَنِی هَاشِمٍ فَمَا زَالَ یَرْفَعُهُ حَتَّی أَجْلَسَهُ فِی ذَلِکَ الدَّسْتِ وَ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَاشْتَدَّ ذَلِکَ عَلَی أُولَئِکَ الْأَشْرَافِ فَأَمَّا الْعَلَوِیَّهًُْ فَأَجَلُّوهُ عَنِ الْعِتَابِ وَ أَمَّا الْهَاشِمِیُّونَ فَقَالَ لَهُ شَیْخُهُمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هَکَذَا تُؤْثِرُ عَامِّیّاً عَلَی سَادَاتِ بَنِی هَاشِمٍ مِنَ الطَّالِبِیِّینَ وَ الْعَبَّاسِیِّینَ فَقَالَ (علیه السلام) ... أَوَ لَیْسَ قَالَ اللَّهُ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ فَکَیْفَ تُنْکِرُونَ رَفْعِی لِهَذَا لَمَّا رَفَعَهُ اللَّهُ إِنَّ کَسْرَ هَذَا لِفُلَانٍ النَّاصِبِ بِحُجَجِ اللَّهِ الَّتِی عَلَّمَهُ إِیَّاهَا لَأَفْضَلُ لَهُ مِنْ کُلِّ شَرَفٍ فِی النَّسَبِ.

امام عسکری (علیه السلام)- از امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت شده است: «به امام هادی (علیه السلام) خبر دادند که یکی از فقهای شیعه‌ی او، با یکی از ناصبی‌ها (دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)) بحث و مناقشه کرده و با برهان خویش، دهان او را بسته و باعث رسوایی او شده است. پس آن فقیه شیعه بر امام هادی (علیه السلام) وارد شد و در صدر مجلسش، اریکه‌ی بزرگی قرار داشت و امام (علیه السلام) بیرون از اریکه نشسته بود و در مقابلش مردمی از علویّون و بنی‌هاشم نشسته بودند. امام (علیه السلام) آنقدر آن فقیه را بالا برد تا او را در صدر مجلس و روی آن اریکه نشانده و خود نیز نزد او رفت و نشست. این امر بر بزرگان حاضر در جلسه گران آمد. علویّون امام (علیه السلام) را سرزش نکردند و امام (علیه السلام) را بزرگ‌تر از آن می‌دانستند که بخواهند او را سرزنش کنند امّا بزرگ هاشمی‌ها به او گفت: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! این چنین فردی از عوام را بر سادات بنی‌هاشم یعنی فرزندان ابوطالب (و فرزندان عبّاس [عموهای پیامبر (صلی الله علیه و آله)] ترجیح می‌دهی»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «... آیا خداوند نفرمود: هَل یَسْتَوی الذِینَ یَعْلمُونَ و الّذِینَ لا یَعْلمُونَ پس چگونه هنگامی‌که او را برتری می‌دهم مرا انکار می‌کنید، و حال آنکه او کسی است که خدا او را بالا برده است؟! اقدام این فرد در خاموش‌کردن فلان ناصبی از طریق برهان‌هایی که خدا به او آموخته است، برای او از هر شرافت فامیلی و خانوادگی بالاتر است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۸

 بحارالأنوار، ج۲، ص ۱۳/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۴/ الامام العسکری، ص۳۵۱/ نورالثقلین

۱ -۵

(زمر/ ۹)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ یَعْنِی أُولِی الْعُقُولِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم ( کلام خداوند متعال: أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ درباره‌ی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نازل شد، سپس خداوند متعال فرمود: و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! بگو: «آیا کسانی که می‌دانند باکسانی که نمی‌دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می‌شوند». [و اولوالالباب] یعنی دارندگان عقل.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۸

 بحارالأنوار، ج۳۵، ص۳۷۵/ القمی، ج۲، ص۲۴۵/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۱؛ «قال یا محمد... العقول» محذوف/ البرهان

۱ -۶

(زمر/ ۹)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌قَیْسٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: سَمِعَ رَجُلٌ مِنَ التَّابِعِینَ أَنَسَ‌بْنَ‌مَالِکٍ یَقُولُ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ فِی عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قَالَ الرَّجُلُ فَأَتَیْتُ عَلِیّاً (علیه السلام) لِأَنْظُرَ إِلَی عِبَادَتِهِ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ لَقَدْ أَتَیْتُهُ وَقْتَ الْمَغْرِبِ فَوَجَدْتُهُ یُصَلِّی بِأَصْحَابِهِ الْمَغْرِبَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهَا جَلَسَ فِی التَّعْقِیبِ إِلَی أَنْ قَامَ إِلَی عِشَاءِ الْآخِرَهًِْ ثُمَّ دَخَلَ مَنْزِلَهُ فَدَخَلْتُ مَعَهُ فَوَجَدْتُهُ طُولَ اللَّیْلِ یُصَلِّی وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ إِلَی أَنْ طَلَعَ الْفَجْرُ ثُمَّ جَدَّدَ وُضُوءَهُ وَ خَرَجَ إِلَی الْمَسْجِدِ وَ صَلَّی بِالنَّاسِ صَلَاهًَْ الْفَجْرِ ثُمَّ جَلَسَ فِی التَّعْقِیبِ إِلَی أَنْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَصَدَهُ النَّاسُ فَجَعَلَ یَخْتَصِمُ إِلَیْهِ رَجُلَانِ فَإِذَا فَرَغَا قَامَا وَ اخْتَصَمَ آخَرَانِ إِلَی أَنْ قَامَ إِلَی صَلَاهًِْ الظُّهْرِ قَالَ فَجَدَّدَ لِصَلَاهًِْ الظُّهْرِ وُضُوءاً ثُمَّ صَلَّی بِأَصْحَابِهِ الظُّهْرَ ثُمَّ قَعَدَ فِی التَّعْقِیبِ إِلَی أَنْ صَلَّی بِهِمُ الْعَصْرَ ثُمَّ أَتَاهُ النَّاسُ فَجَعَلَ یَقُومُ رَجُلَانِ وَ یَقْعُدُ آخَرَانِ یَقْضِی بَیْنَهُمْ وَ یُفْتِیهِمْ إِلَی أَنْ غَابَتِ الشَّمْسُ فَخَرَجْتُ وَ أَنَا أَقُولُ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّ هَذِهِ الْآیَهًَْ نَزَلَتْ فِیهِ.

امام باقر (علیه السلام)- محمّدبن‌قیس از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: مردی از تابعان [فرزندان مهاجران و انصار و طبقه‌ای که پس از ایشان بوده‌اند] نقل می‌کند که شنید، انس‌بن‌مالک می‌گوید: «این آیه که خداوند می‌فرماید: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ درباره‌ی علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) نازل شده است». آن مرد می‌گوید: «به حضور علی (علیه السلام) رفتم تا چگونگی عبادت او را ببینم، و خدا را گواه می‌گیرم که به هنگام نماز مغرب پیش او رسیدم و او را درحال گزاردن نماز مغرب با یارانش دیدم و چون نماز تمام شد او همچنان به خواندن تعقیب پرداخت تا آنکه برای نماز عشاء برخاست و پس از آن به خانه‌اش رفت. من هم همراهش رفتم و دیدم تمام شب را نماز می‌گزارد و قرآن می‌خواند، تا سپیده دمید، تجدید وضو کرد و به مسجد آمد و نماز صبح را با مردم گزارد و تا برآمدن آفتاب به خواندن تعقیب پرداخت. سپس مردم برای کارها و مسائل خود به او مراجعه می‌کردند و چون برمی‌خاستند، دو تن دیگر می‌نشستند و این کار ادامه داشت تا آنکه اذان ظهر گفته شد. برخاست تجدید وضو فرمود و نماز ظهر را به همراه یارانش گزارد و تا هنگام نماز عصر را نیز به خواندن تعقیب پرداخت و نماز عصر با ایشان گزارد، و باز مردم برای مسائل خود به حضورش می‌آمدند و چون دو تن برمی‌خاستند، دو تن دیگر می‌نشستند و او همچنان بین آنان قضاوت می‌کرد و حکم می‌داد تا خورشید غروب کرد؛ من بیرون آمدم و گفتم: «به خدا سوگند می‌خورم که این آیه درباره‌ی او نازل شده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۸

 بحارالأنوار، ج۴۱، ص۱۳/ الأمالی للصدوق، ص۲۸۱/ روضهًْ الواعظین، ج۱، ص۱۱۷؛ «جاء» بدل «اختصم»/ مجموعهًْ ورام، ج۲، ص۱۶۶/ المناقب، ج۲، ص۱۲۴ / البرهان؛ «بتفاوت»

۱ -۷

(زمر/ ۹)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فِی الإرشَادِ القُلُوبِ: خَرَجَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) ذَاتَ لَیْلَهًٍْ مِنْ مَسْجِدِ الْکُوفَهًِْ مُتَوَجِّهاً إِلَی دَارِهِ وَ قَدْ مَضَی رُبْعٌ مِنَ اللَّیْلِ وَ مَعَهُ کُمَیْلُ‌بْنُ‌زِیَادٍ وَ کَانَ مِنْ خِیَارِ شِیعَتِهِ وَ مُحِبِّیهِ فَوَصَلَ فِی الطَّرِیقِ إِلَی بَابِ رَجُلٍ یَتْلُو الْقُرْآنَ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ وَ یَقْرَأُ قَوْلَهُ تَعَالَی أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ بِصَوْتٍ شَجِیٍّ حَزِینٍ فَاسْتَحْسَنَ کُمَیْلٌ ذَلِکَ فِی بَاطِنِهِ وَ أَعْجَبَهُ حَالُ الرَّجُلِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَقُولَ شَیْئاً فَالْتَفَتَ (علیه السلام) وَ قَالَ یَا کُمَیْلُ لَا تُعْجِبْکَ طَنْطَنَهًُْ الرَّجُلِ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ سَأُنَبِّئُکَ فِیمَا بَعْدُ فَتَحَیَّرَ کُمَیْلٌ لِمُکَاشَفَتِهِ لَهُ عَلَی مَا فِی بَاطِنِهِ وَ لِشَهَادَتِهِ بِدُخُولِ النَّارِ مَعَ کَوْنِهِ فِی هَذَا الْأَمْرِ وَ تِلْکَ الْحَالَهًِْ الْحَسَنَهًِْ وَ مَضَی مُدَّهًٌْ مُتَطَاوِلَهًٌْ إِلَی أَنْ آلَ حَالُ الْخَوَارِجِ إِلَی مَا آلَ وَ قَاتَلَهُمْ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ کَانُوا یَحْفَظُونَ الْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِلَ فَالْتَفَتَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِلَی کُمَیْلِ‌بْنِ‌زِیَادٍ وَ هُوَ وَاقِفٌ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ السَّیْفُ فِی یَدِهِ یَقْطُرُ دَماً وَ رُءُوسُ أُولَئِکَ الْکَفَرَهًِْ الْفَجَرَهًِْ مُحَلَّقَهًٌْ عَلَی الْأَرْضِ فَوَضَعَ رَأْسَ السَّیْفِ عَلَی رَأْسٍ مِنْ تِلْکَ الرُّءُوسِ وَ قَالَ یَا کُمَیْلُ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً أَیْ هُوَ ذَلِکَ الشَّخْصُ الَّذِی کَانَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهًِْ فَأَعْجَبَکَ حَالُهُ فَقَبَّلَ کُمَیْلٌ قَدَمَیْهِ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ وَ صَلَّی عَلَی مَجْهُولِ الْقَدْرِ.

امام علی (علیه السلام)- [در ارشاد القلوب آمده است:] شبی امیرالمؤمنین (علیه السلام) از مسجد کوفه به‌طرف خانه‌اش می‌رفت درحالی‌که یک‌چهارم شب گذشته بود. کمیل‌بن‌زیاد که از بزرگان و نیکان شیعه و از دوستان آن حضرت بود همراه او بود، در راه به در خانه‌ی مردی رسیدند که در آن وقت شب با آوازی غمگین و دلنشین قرآن می‌خواند و کلام خدای تعالی را که در قرآن است می‌خواند؛ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ، کمیل در دل خود، او را ستایش کرد و از حال خوبش، خوشش آمد امّا چیزی به زبان نیاورد. امام علی (علیه السلام) رو به کمیل کرد و فرمود: «ای کمیل! از صدای وزوز این مرد خوشت نیاید! چون این مرد اهل آتش است و به‌زودی تو را از حال او خبر خواهم داد». کمیل متحیّر و سرگردان شد از اینکه علی (علیه السلام) از باطن او آگاه شد و گواهی داد که آن مرد با وجود اینکه سرگرم عبادت بود و دراین حالت خوب [که راز و نیاز بود] قرار گرفته بود آن هم در این وقت از شب، اهل آتش خواهد بود. کمیل ساکت شد امّا از این ماجرا در حالت شگفت و اندیشه و فکر بود. زمانی طولانی و دراز از آن داستان گذشت تا اینکه روزگار خوارج تغییر کرد و به آن حال افتادند [و منافق و معاند شدند] و امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آن‌ها جنگید این درحالی بود که آن جماعت حافظ قرآنی بودند که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده بود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در صحنه‌ی پیکار رو به کمیل کرد که در پیش‌روی علی (علیه السلام) ایستاده بود و شمشیر در دستش بود و از آن شمشیر، خون می‌چکید و سرهای بریده‌ی آن کافران و فاجران روی زمین را پر کرده بود. علی (علیه السلام) سر شمشیرش را بر روی یکی از آن سرها گذاشت و فرمود: «ای کمیل! أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً؛ ای کمیل! این سر همان کسی است که این آیه را در آن شب با صدایی حزین می‌خواند و تو از حال او خوشت آمده بود». کمیل پاهای امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بوسید و طلب آمرزش از خدا کرد و بر محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) و علی (علیه السلام) که قدرش در اجتماع مجهول و پنهان مانده بود درود فرستاد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۰

 بحارالأنوار، ج۳۳، ص۳۹۹

۱ -۸

(زمر/ ۹)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ أَیْ هَذَا الَّذِی ذَکَرْنَاهُ خَیْرٌ أَمْ مَنْ هُوَ دَائِمٌ عَلَی الطَّاعَهًِْ.

ابن‌عبّاس ( أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یعنی این کسی که ذکر کردیم بهتر از کسی است که دائماً درحال طاعت است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۰

 بحرالعرفان، ج۱۴، ص۴۳

بگو: «آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می‌شوند»

۲ -۱

(زمر/ ۹)

الباقر (علیه السلام)- فِی قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ أَبُوجَعْفَر (علیه السلام) إِنَّمَا نَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ عَدُوُّنَا وَ شِیعَتُنَا أُولُو الْأَلْبَابِ.

امام باقر (علیه السلام)- قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ کسانی که می‌دانند ما هستیم و آنان‌که نمی‌دانند، دشمنان ما هستند و شیعیان ما، خردمندان می‌باشند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲

 الکافی، ج۱، ص۲۱۲/ الکافی، ج۱، ص۲۱۲/ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۱۹/ بصایرالدرجات، ص۵۴/ نورالثقلین/ البرهان

۲ -۲

(زمر/ ۹)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ ... قَالَ نَحْنُ الَّذِینَ نَعْلَمُ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا أُولُوا الْأَلْبابِ.

امام باقر (علیه السلام)- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ما کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما کسانی هستند که نمی‌دانند و شیعیان ما، خردمندان هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲

 بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۲۰/ أعلام الدین، ص۴۵۲/ بصایرالدرجات، ص۵۵/ المحاسن، ج۱، ص۱۶۹/ نورالثقلین/ البرهان

۲ -۳

(زمر/ ۹)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ... فَنَحْنُ أَهْلُ الْبَیْتِ وَ شِیعَتُنَا أُولُو الْأَلْبَابِ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ عَدُوُّنَا وَ شِیعَتُنَا هُمُ الْمُهْتَدُونَ.

امام علی (علیه السلام)- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ما اهل بیت و شیعیان ما، صاحبان خرد هستیم و کسانی که نمی‌دانند، دشمنان ما هستند. شیعیان ما هدایت‌شدگان هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲

 بحارالأنوار، ج۸۹، ص۸۵

۲ -۴

(زمر/ ۹)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ قَالَ: یَعْنِی بِالَّذِینَ یَعْلَمُونَ عَلِیّاً (علیه السلام) وَ أَهْلَ بَیْتِهِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ بَنِی أُمَیَّهًَْ. أُولُوا الْأَلْبابِ شِیعَتُهُمْ.

ابن‌عبّاس ( هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ؛ منظور از الَّذِینَ یَعْلَمُونَ علی (علیه السلام) و اهل بیت او از بنی‌هاشم هستند و منظور از وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ بنی‌امیّه هستند و أُولُوا الْأَلْبابِ شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲

 شواهدالتنزیل، ج۲، ص۱۷۵

۲ -۵

(زمر/ ۹)

الکاظم (علیه السلام)- عَنْ هِشَامِ‌بْنِ‌الْحَکَمِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی‌بْنُ‌جَعْفَر (علیه السلام): یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِه ... یَا هِشَامُ ثُمَّ ذَکَرَ أُولِی الْأَلْبَابِ بِأَحْسَنِ الذِّکْرِ وَ حَلَّاهُمْ بِأَحْسَنِ الْحِلْیَهًِْ فَقَال أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.

امام کاظم (علیه السلام)- هشام‌بن‌حکم گوید: امام کاظم (علیه السلام) به من فرمود: ای هشام! خداوند به اهل عقل و فهم در کتاب خود بشارت داده ... ای هشام! سپس خداوند خردمندان را به بهترین وجه ستوده و آن‌ها را با عالیترین صفت‌ها آراسته و فرموده است: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲

 البرهان

۲ -۶

(زمر/ ۹)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَال: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أَبُوبَصِیرٍ وَ قَدْ خَفَرَهُ النَّفَسُ فَلَمَّا أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) یَا أَبَامُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِی فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَبِرَ سِنِّی وَ دَقَّ عَظْمِی وَ اقْتَرَبَ أَجَلِی مَعَ أَنَّنِی لَسْتُ أَدْرِی مَا أَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی فَقَالَ أَبُوعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّکَ لَتَقُولُ هَذَا قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَیْفَ لَا أَقُولُ هَذَا فَقَالَ یَا أَبَامُحَمَّدٍ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُکْرِمُ الشَّبَابَ مِنْکُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَکَیْفَ یُکْرِمُ الشَّبَابَ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ فَقَالَ یُکْرِمُ اللَّهُ الشَّبَابَ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ أَنْ یُحَاسِبَهُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا لَنَا خَاصَّهًًْ أَمْ لِأَهْلِ التَّوْحِیدِ قَالَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا لَکُمْ خَاصَّهًًْ دُونَ الْعَالَم ... قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَامُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَنَا اللَّهُ عزّوجلّ وَ شِیعَتَنَا وَ عَدُوَّنَا فِی آیَهًٍْ مِنْ کِتَابِهِ فَقَالَ عزّوجلّ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ فَنَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ یَا أَبَامُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُک.

امام صادق (علیه السلام)- محمّدبن‌سلیمان از پدرش نقل کرده است: نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که ابوبصیر نفس‌زنان بر ایشان وارد شد، و وقتی که در جای خود نشست، امام (علیه السلام) به ایشان فرمود: «ای ابا محمّد! چرا به این تندی نفس می‌زنی»؟ او در پاسخ گفت: «فدایت شوم ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله)! پیر شدم و استخوانم پوک شده است و مرگم نزدیک است و نمی‌دانم در آخرت چه وضعی خواهم داشت». امام (علیه السلام) فرمود: «ای ابامحمّد! تو هم از این سخنان می‌گویی»؟ گفت: «فدایت شوم! چرا چنین نگویم»؟ حضرت (علیه السلام) فرمود: «ای ابامحمّد! نمی‌دانی که خداوند متعال جوانان شما شیعه را گرامی می‌دارد و از سالخورده‌های شما شرم دارد»؟ گفت: «فدایت شوم! چگونه جوانان را گرامی می‌دارد و از سالخورده‌ها شرم دارد»؟ فرمود: «جوانان را با این سخن که عذابشان نمی‌کند، کرامتشان کرده و از اینکه سالخوردگان را مورد حساب و کتاب قرار دهد شرم می‌کند». ابوبصیر گفت، عرض کردم: «فدایت شوم! این کرامت مخصوص به ماست یا همه‌ی اهل توحید»؟ فرمود: «نه به خدا سوگند که مخصوص شماست، نه همه مردم». عرض کردم: «فدایت شوم! باز بفرمایید». فرمود: «ای ابامحمّد! خداوند ما و شیعیان و دشمنان ما را در یک آیه‌ی قرآن یاد نموده و فرموده: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ منظور از اهل علم و دانش، ما و منظور از نادانان، دشمنان ما و شیعیان ما هم خردمندانند؛ آیا [از این خبر] خوشحال شدی»؟

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲

 الکافی، ج۸، ص۳۵/ بحارالأنوار، ج۶۵، ص۵۰/ فرات الکوفی، ص۳۶۴

۲ -۷

(زمر/ ۹)

الهادی (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ‌بْنِ‌عَلِیٍ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ (علیه السلام) وَ ذَکَرَ أَنَّهُ (علیه السلام) زَارَ بِهَا فِی یَوْمِ الْغَدِیر ... أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا أَقْدَمْتَ وَ لَا أَحْجَمْتَ وَ لَا نَطَقْتَ وَ لَا أَمْسَکْتَ إِلَّا بِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله) قُلْتَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ نَظَرَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قَدَماً فَقَالَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی (علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ (صلی الله علیه و آله) بَعْدِی وَ أُعَلِّمُکَ أَنَّ مَوْتَکَ وَ حَیَاتَکَ مَعِی وَ عَلَی سُنَّتِی فَوَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضَلَّ بِی وَ لَا نَسِیتُ مَا عَهِدَ إِلَیَّ رَبِّی وَ إِنِّی لَعَلَی بَیِّنَهًٍْ مِنْ رَبِّی بَیَّنَهَا لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ بَیَّنَهَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لِی وَ إِنِّی لَعَلَی الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْفِظُهُ لَفْظاً صَدَقْتَ وَ اللَّهِ وَ قُلْتَ الْحَقَّ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاکَ وَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ یَقُولُ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَایَتَکَ وَ أَنْتَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ وَ الذَّابُّ عَنْ دِینِهِ وَ الَّذِی نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضِیلِه.

امام هادی (علیه السلام)- امام عسکری (علیه السلام) ذکر کرده است که امام هادی (علیه السلام) در روز عید غدیر با این دعا [امیرالمؤمنین (علیه السلام)] را زیارت کرد ... شهادت می‌دهم که تو هر اقدام و خودداری و سخن و سکوتی که کردی، به خاطر فرمانی از جانب خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) بود [ای علی (علیه السلام)!] تو خود گفتی: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در یکی از جنگ‌ها درحالی‌که پیش‌روی او شمشیر می‌زدم، به من نگاه کرد و فرمود: «ای علی (علیه السلام)! جایگاه تو نزد من، مانند جایگاه هارون (علیه السلام) در نزد موسی (علیه السلام) است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست. و تو را [از این موضوع] آگاه می‌سازم که مرگ و زندگی تو با من و برطبق روش و سیره‌ی من است. به خدا سوگند! دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد و گمراه نشدم و به‌وسیله‌ی من کسی گمراه نشد و آن عهدی را که پروردگارم با من بست، فراموش نکردم» و [ای علی (علیه السلام)! فرمودی:] من نشانه‌ی آشکاری از جانب پروردگارم دارم که آن [نشانه] را برای پیامبرش (صلی الله علیه و آله) بیان کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز آن را به من بیان کرد و من بر راه روشنی هستم». [ای علی (علیه السلام)!] با زبان خودم اعتراف می‌کنم که به خدا سوگند! راست گفتی و حقیقت را گفتی. خدا کسی را که تو را با دشمنت، همتا و مساوی قرار داد لعنت کند و خداوند می‌فرماید: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ خداوند آن کس را که تو را با کسی که خداوند ولایت تو را بر او واجب کرده بود، همتا قرار داد لعنت کند. تو ولیّ خدا و برادر رسول او و دفاع‌کننده از دینش و کسی هستی که قرآن، فضائل او را بیان می‌کند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۴

 بحارالأنوار، ج۹۷، ص۳۶۳

۲ -۸

(زمر/ ۹)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ جَعْفَرِ‌بْنِ‌مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله)أَنَّ سَائِلاً سَأَلَهُ ... (قَالَ (علیه السلام)) إِنَّ الْإِمَامَهًَْ بِجَمِیعِ مَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّهًُْ مِنْ حَلَالِهَا وَ حَرَامِهَا وَ الْعِلْمِ بِکِتَابِ اللَّهِ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ وَ مُحْکَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ دَقَائِقِ عِلْمِهِ وَ غَرَائِبِ تَأْوِیلِهِ. قَالَ السَّائِلُ: وَ مَا الْحُجَّهًُْ فِی أَنَّ الْإِمَامَ لَا یَکُونُ إِلَّا عَالِماً بِهَذِهِ الْأَشْیَاءِ الَّتِی ذَکَرْتَ؟ قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فِیمَنْ أَذِنَ لَهُمْ بِالْحُکُومَهًِْ وَ جَعَلَهُمْ أَهْلَهَا إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ فَالرَّبَّانِیُّونَ هُمُ الْأَئِمَّهًُْ دُونَ الْأَنْبِیَاءِ الَّذِینَ یُرَبُّونَ النَّاسَ بِعِلْمِهِمْ وَ الْأَحْبَارُ دُونَهُمْ وَ هُمْ دُعَاتُهُمْ ثُمَّ أَخْبَرَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فَقَالَ: بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ وَ لَمْ یَقُلْ بِمَا جَهِلُوا ثُمَّ قَالَ: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ ... فَهَذِهِ الْحُجَّهًُْ بِأَنَّ الْأَئِمَّهًَْ لَا یَکُونُونَ إِلَّا عُلَمَاء.

امام صادق (علیه السلام)- شخصی از امام صادق (علیه السلام) [در مورد امامت] سؤال کرد. [امام فرمود]: «امامت به تمام آن چیزهایی است که امّت از حلال و حرامش به آن نیاز دارد و به علم به کتاب خدا، خاصّ و عامّ و ظاهر و باطن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ آن و ظرافت‌های علم آن و [علم به] تأویل‌های نادر آن است». سؤال‌کننده گفت: «دلیل اینکه امام باید حتماً به این چیزهایی که ذکر کردی، علم داشته باشد، چیست»؟ فرمود: «[دلیلش] این کلام خداوند عزّوجلّ است که درباره‌ی کسانی می‌باشد که به آن‌ها اذن داده که حکومت کنند و آن‌ها را شایسته‌ی آن قرار داده است: ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود و پیامبران که تسلیم فرمان خدا بودند، با آن، بر یهودیان حکم می کردند و [همچنین] علما و دانشمندان. (مائده/۴۴) علماء (ربانیّون) همان امامانی هستند که پس از پیامبران هستند و مردم را با علمشان تربیت می‌کنند و دانشمندان (احبار) غیر از آن‌ها (علماء) هستند که همان دعوت‌کنندگان مردم هستند. آنگاه خداوند عزّوجلّ خبر داد و فرمود: مردم را هدایت می‌کنند] به این کتاب الهی که به آن‌ها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند. (مائده/۴۴) و نفرمود: با آنچه که نمی‌دانند [هدایت می‌کنند]. آنگاه فرمود: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب پس این همان دلیلی است بر اینکه امامان باید حتّما عالم باشند. [و جاهل نمی‌تواند امام شود].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۴

 دعایم الإسلام، ج۱، ص۳۵

۲ -۹

(زمر/ ۹)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ إِنَّمَا هَلَکَتْ هَذِهِ الْأُمَّهًُْ وَ ارْتَدَّتْ عَلَی أَعْقَابِهَا بَعْدَ نَبِیِّهَا بِرُکُوبِهَا طَرِیقَ مَنْ خَلَا مِنَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَهًِْ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَهًِْ الَّذِینَ آثَرُوا عِبَادَهًَْ الْأَوْثَانِ عَلَی طَاعَهًِْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ عزّوجلّ وَ تَقْدِیمِهِمْ مَنْ یَجْهَلُ عَلَی مَنْ یَعْلَمُ فَعَقَّبَهَا اللَّهُ تَعَالَی بِقَوْلِهِ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.

امام علی (علیه السلام)- خداوند شما را رحمت کند! این امّت بعد از پیامبر خود هلاک شدند و به عقب برگشتند، آن‌ها از امّت‌های گذشته که عبادت بت‌ها را بر عبادت خداوند اختیار کردند پیروی کردند و دنبال آن‌ها را گرفتند. آن‌ها نادانان را بر دانایان مقدّم داشتند درصورتی‌که خداوند می‌فرماید: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶

 بحارالأنوار، ج۶۶، ص۸۰

۲ -۱۰

(زمر/ ۹)

الصّادق (علیه السلام)- نَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا أُولُوا الْأَلْبابِ. قُلْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) لَهُمْ یَا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا أَیْ صَدَّقُوا بِتَوْحِیدِ اللَّهِ اتَّقُوا رَبَّکُمْ أَیْ عِقَابَ رَبِّکُمْ بِاجْتِنَابِ مَعَاصِیهِ.

امام صادق (علیه السلام)- ما همان‌هایی هستیم که می‌دانند و دشمنان ما همان‌هایی هستند که نمی‌دانند و شیعیان ما همان صاحبان خرد هستند. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! به آن‌ها بگو یا عِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا یعنی [ای بندگانی که] یگانگی خدا را تصدیق کردید اتَّقُوا رَبَّکُم، یعنی از عقاب پروردگارتان، به سبب دوری از نافرمانی‌هایش [بپرهیزید].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶

 بحرالعرفان، ج۱۴، ص۴۳

تنها خردمندان متذکّر می‌شوند

۳ -۱

(زمر/ ۹)

الحسن (علیه السلام)- إِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْ‌أَهْلِهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ أَهْلُهَا قَالَ الَّذِینَ قَصَّ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ ذَکَرَهُمْ فَقَالَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ هُمْ أُولُو الْعُقُول.

امام حسن (علیه السلام)- وقتی نیازمندی‌های خود را درخواست می‌کنید از اهلش بخواهید عرض کردند: «اهل آن کیست»؟ فرمود: «کسانی که خداوند در قرآن کریم آن‌ها را معرفی نموده و فرموده است: إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ و آن‌ها عاقلان هستند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶

 الکافی، ج۱، ص۲۰/ نورالثقلین

۳ -۲

(زمر/ ۹)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خَتَمَ مِائَهًَْ أَلْفِ نَبِیٍّ (صلی الله علیه و آله) وَ أَرْبَعَهًًْ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ نَبِیٍّ (صلی الله علیه و آله) وَ خَتَمْتُ أَنَا مِائَهًَْ أَلْفِ وَصِیٍّ وَ أَرْبَعَهًًْ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ وَصِیٍّ وَ کُلِّفْتُ مَا تُکُلِّفَ الْأَوْصِیَاءُ قَبْلِی وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ فِی مَرَضِهِ لَسْتُ أَخَافُ عَلَیْکَ أَنْ تَضِلَّ بَعْدَ الْهُدَی وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْکَ فُسَّاقَ قُرَیْشٍ وَ عَادِیَتَهُمْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ عَلَی أَنَّ ثُلُثَیِ الْقُرْآنِ فِینَا وَ فِی شِیعَتِنَا فَمَا کَانَ مِنْ خَیْرٍ فَلَنَا وَ لِشِیعَتِنَا وَ ثُلُثَ الْبَاقِی أَشْرَکْنَا فِیهِ النَّاسَ فَمَا کَانَ مِنْ شَرٍّ فَلِعَدُوِّنَا ثُمَّ قَالَ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ... فَنَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ شِیعَتُنَا أُولُوا الْأَلْبابِ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ عَدُوُّنَا وَ شِیعَتُنَا هُمُ الْمُهْتَدُونَ.

امام علی (علیه السلام)- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا خاتم صدوبیست‌وچهار هزار پیامبر بود و من خاتم صدوبیست‌وچهار هزار وصیّ بودم و آنچه به‌عهده‌ی اوصیاء پیش از من بود به عهده‌ی من نیز واگذار شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آن بیماری‌اش [که موجب وفات او شد] فرمود: «من بر تو از این نمی‌ترسم که بعد از هدایت‌شدن، گمراه شوی [چون در مورد تو، چنین نخواهد شد]؛ بلکه بر تو از فاسقان قریش و دشمنی ایشان می‌ترسم. خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست. (آل عمران/۱۷۳) دو سوّم قرآن درباره‌ی ما و درباره‌ی شیعیان ماست. پس هر خیری هست برای ما و شیعیان ماست و در یک‌سوّم باقی‌مانده [از قرآن]، ما با مردم شریک هستیم در نتیجه هر شرّی هست برای دشمنان ماست. آنگاه گفت: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ... ما اهل بیت هستیم و شیعیانمان همان أُولُوا الْأَلْبابِ هستند و الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ دشمنان ما هستند و شیعیان ما همان هُمُ المُهْتَدُونَ هستند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶

 بحارالأنوار، ج۳۹، ص۳۴۲/ بصایرالدرجات، ص۱۲۱

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِفْطَارُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ صَوْمِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَهًُْ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا وَ لَا نَبِیّاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِیعِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی الْعَاقِلُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّی عَقَلَ مِنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِیعُ الْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- خداوند چیزی برتر از عقل، قسمت بندگان خود نساخته است. خواب دانا از شب زنده‌داری نادان، و روزه [مستحبّی] نگرفتن شخص دانا را از روزه‌گرفتن شخص نادان، و در منزل‌ماندن دانا از رهسپارشدن نادان [حتی به قصد حج و جهاد] برتر است؛ خداوند هیچ پیامبر و رسولی را برنیانگیخت، مگر وقتی که عقلش به کمال رسیده باشد، به‌گونه‌ای که عقل او برتر از عقل‌های تمامی امّتش شده باشد. آنچه پیامبر، درون خود پنهان دارد، از اجتهاد تمام مجتهدان برتر است و هیچ عاقلی نمی‌تواند واجبات الهی را بجا آورد، جز آنکه در آن اندیشیده باشد لذا تمامی عبادت‌کنندگان در فضیلت عبادتشان به مرتبه‌ی شخص دانا نمی‌رسند و دانایان همان خردمندانند که خداوند متعال درباره‌ی آنان فرمود: وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶

 بحارالأنوار، ج۱، ص۹۲/ المحاسن، ج۱، ص۱۹۳/ البرهان؛ بتفاوت/ نورالثقلین

۳ -۴

(زمر/ ۹)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَلِیِّ‌بْنِ‌عُقْبَهًَْ‌بْنِ‌خَالِدٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ مُعَلَّی‌بْنُ‌خُنَیْسٍ عَلَی أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) فَأَذِنَ لَنَا وَ لَیْسَ هُوَ فِی مَجْلِسِهِ فَخَرَجَ عَلَیْنَا مِنْ جَانِبِ الْبَیْتِ مِنْ عِنْدِ نِسَائِهِ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ جِلْبَابٌ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْنَا رَحَّبَ فَقَالَ: مَرْحَباً بِکُمَا وَ أَهْلًا ثُمَّ جَلَسَ وَ قَالَ: أَنْتُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.

امام صادق (علیه السلام)- علیّ‌بن‌عقبهًْ‌بن‌خالد گوید: «با معلّی‌بن‌خُنَیس به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم و به ما اجازه‌ی ورود داده شد، ایشان در جایگاه خود حضور نداشت، ناگاه از آن سوی خانه از کنار زنان خود، درحالی‌که بالاپوش [و لباس رسمی] بر تن نداشت، نزد ما آمد و چون ما را دید، به ما خوش آمد گفت و فرمود: «خوش آمدید». سپس نشست و فرمود: «شما همان خردمندان در کتاب خدا هستید. خداوند تبارک‌وتعالی فرمود: إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۸

 المحاسن، ج۱، ص۱۶۹/ نورالثقلین/ البرهان؛ «فأذن لنا» محذوف

۳ -۵

(زمر/ ۹)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی‌أُمَامَهًَْ الْبَاهِلِیِّ قَالَ: کُنَّا ذَاتَ یَوْمٍ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) جُلُوساً فَجَاءَنَا أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) وَ اتَّفَقَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قِیَامٌ فَلَمَّا رَأَی عَلِیّاً (علیه السلام) جَلَسَ فَقَالَ: یَابْنَ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) أَ تَعْلَمُ لِمَ جَلَسْتُ؟ قَالَ: اللَّهُمَّ لَا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خَتَمْتُ أَنَا النَّبِیِّینَ وَ خَتَمْتَ أَنْتَ الْوَصِیِّینَ فَحَقٌّ لِلَّهِ أَنْ لَایَقِفَ مُوسَی‌بْنُ‌عِمْرَانَ (علیه السلام) مَوْقِفاً إِلَّا وَقَفَ مَعَهُ یُوشَعُ‌بْنُ‌نُونٍ (علیه السلام) وَ إِنِّی أَقِفُ وَ تُوقَفُ وَ أُسْأَلُ وَ تُسْأَلُ فَأَعِدَّ الْجَوَابَ یَا ابْنَ‌أَبِی‌طَالِبٍ فَإِنَّمَا أَنْتَ عُضْوٌ مِنْ أَعْضَائِی تَزُولُ أَیْنَمَا زُلْتُ فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام): یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَمَا الَّذِی تُسْأَلُ حَتَّی أَهْتَدِیَ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ (علیه السلام) مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ یُضْلِلْهُ فَلا هادِیَ لَهُ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقِی وَ مِیثَاقَکَ وَ أَهْلَ مَوَدَّتِکَ وَ شِیعَتَکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فِیکُمْ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَرَأَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ هُمْ شِیعَتُکَ یَا عَلِی (علیه السلام).

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابوامامه باهلی گوید: روزی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم، پس از مدّتی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) بلند شد [که برود] ناگهان امیرالمؤمنین علیّ‌بن‌ابیطالب (علیه السلام) نزد ما آمد وقتی‌که علی (علیه السلام) را دید، نشست. فرمود: «ای پسر ابیطالب (علیه السلام)! آیا می‌دانی که چرا نشستم»؟ گفت: «نه». فرمود: «من خاتم پیامبران هستم و تو خاتم اوصیاء هستی. خداوند اینگونه مقرّر کرده است که موسی‌بن‌عمران (علیه السلام) در توقّف‌گاهی توقّف نکند مگر اینکه یوشع‌بن‌نون (وصیّ موسی (علیه السلام)) به همراه او، توقّف کند و من [هرکجا] توقّف می‌کنم، تو توقّف می‌کنی و من [هرچه] می‌پرسم، تو می‌پرسی. ای پسر ابیطالب، تو همان جواب من را می‌دهی. که تو عضوی از اعضای من هستی و در هر جایگاهی باشم تو نیز خواهی بود [به جز نبوت]». علی (علیه السلام) عرض کرد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! چه چیزی بپرسم تا اینکه هدایت یابم»؟ فرمود: «ای علی (علیه السلام)! هرکس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت و هرکس را خدا گمراه کند، هدایت‌کننده‌ای نخواهد داشت. خداوند پیمان محکمِ من و پیمان محکم تو و دوست‌دارندگان تو و شیعیانت را تا روز قیامت، گرفت. شفاعت من در میان شما پذیرفته است». آنگاه این آیه را قرائت کرد: إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ ای علی (علیه السلام)! آن‌ها [صاحبان خرد] شیعیان تو هستند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۸

 بحارالأنوار، ج۳۸، ص۳۱۷/ فرات الکوفی، ص۲۴۵

آیه قوله تعالی قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ [10]

بگو: «اى بندگان من که ایمان آورده‌اید! از [مخالفت] پروردگارتان بپرهیزید. براى کسانى که در این دنیا نیکى کرده‌اند پاداش نیکى است. و زمین خدا گسترده است، [اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید] که صابران اجر و پاداش خود را بى‌حساب دریافت مى‌دارند.

بگو: «ای بندگان من که ایمان آورده‌اید! از [مخالفت] پروردگارتان بپرهیزید! برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده‌اند پاداش نیکی است! و زمین خدا وسیع است»

۱ -۱

(زمر/ ۱۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ یَزِیدَ‌بْنِ‌سَلَّامٍ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّه (صلی الله علیه و آله)قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الدُّنْیَا لِمَ سُمِّیَتِ الدُّنْیَا؟ قَالَ: لِأَنَّ الدُّنْیَا دَنِیئَهًٌْ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَهًِْ وَ لَوْ خُلِقَتْ مَعَ الْآخِرَهًِْ لَمْ یَفْنَ أَهْلُهَا کَمَا لَا یَفْنَی أَهْلُ الْآخِرَهًِْ. قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْقِیَامَهًِْ لِمَ سُمِّیَتِ الْقِیَامَهًَْ؟ قَالَ: لِأَنَ فِیهَا قِیَامَ الْخَلْقِ لِلْحِسَابِ. قَالَ: فَأَخْبِرْنِی لِمَ سُمِّیَتِ الْآخِرَهًُْ آخِرَهًًْ؟ قَالَ: لِأَنَّهَا مُتَأَخِّرَهًٌْ تَجِیءُ مِنْ بَعْدِ الدُّنْیَا لَا تُوصَفُ سِنِینُهَا وَ لَا تُحْصَی أَیَّامُهَا وَ لَا یَمُوتُ سُکَّانُهَا قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله).

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- از یزیدبن‌سلّام نقل شده است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسید: «مرا از دنیا خبر دِه که چرا دنیا نام گرفته است»؟ ایشان فرمود: «دنیا، دنیّ و پَست است و پست‌تر از آخرت آفریده شده است؛ چرا که اگر هم‌پای آخرت آفریده شده بود، اهالی آن از بین نمی‌رفتند، همچنان که اهالی آخرت از بین نمی‌روند». گفت: «مرا از قیامت خبر ده، چرا قیامت نام گرفته»؟ فرمود: «از آن رو که در آن آفریدگان برای حساب پس‌دادن قیام می‌کنند». گفت: «مرا خبر ده که آخرت از چه رو آخرت نام گرفته»؟ فرمود: «از آن رو که آن در آخر اتفاق می‌افتد و پس از دنیا می‌آید، سال‌هایش وصف نمی‌شود و روزهایش شمرده نمی‌شود و ساکنانش نمی‌میرند». عرض کرد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! راست گفتی».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۰

 بحارالأنوار، ج۹، ص۳۰۵/ البرهان

۱ -۲

(زمر/ ۱۰)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْعَمَلِ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا مَثُوبَهًٌْ حَسَنَةٌ فِی الاخِرَهًِْ وَ هُوَ الْخُلُودِ فِی الجَنَّهًِْ وَ أَرْضُ اللهِ واسِعَةٌ هَذَا حَثٌّ لَهُمْ عَلَی الهِجرَهًِْ مِنْ مکّه.

ابن‌عبّاس ( لِلَّذینَ أَحْسَنُوا برای کسانی که در این دنیا کار نیکی کرده‌اند، فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَة پاداشی در دنیا و حسنه‌ای در آخرت است که همان خلود (حضور جاودانه و همیشگی) در بهشت است. و جمله‌ی: وَ أَرْضُ اللهِ واسِعَةٌ تشویقی است برای آن‌ها (مسلمانان صدر اسلام) بر اینکه از مکّه هجرت کنند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۰

 بحرالعرفان، ج۱۴، ص۴۳

که صابران اجر و پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌دارند

۲ -۱

(زمر/ ۱۰)

الصّادق (علیه السلام)- إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهًِْ یَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَیَأْتُونَ بَابَ الْجَنَّهًِْ فَیَضْرِبُونَهُ فَیُقَالُ لَهُمْ مَنْ أَنْتُمْ فَیَقُولُونَ نَحْنُ أَهْلُ الصَّبْرِ فَیُقَالُ لَهُمْ عَلَی مَا صَبَرْتُمْ فَیَقُولُونَ کُنَّا نَصْبِرُ عَلَی طَاعَهًِْ اللَّهِ وَ نَصْبِرُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَیَقُولُ اللَّهُ عزّوجلّ صَدَقُوا أَدْخِلُوهُمُ الْجَنَّهًَْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عزّوجلّ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.

امام صادق (علیه السلام)- وقتی روز قیامت فرا رسد، گروهی از مردم بر در بهشت می‌آیند و در می‌زنند، به آنان می‌گویند: «شما کیستید»؟ می‌گویند: «ما اهل صبر هستیم». به آنان گویند: «بر چه چیزی صبر کردید»؟ می‌گویند: «ما بر عبادت خدا و دوری از گناهان صبر کردیم». آنگاه خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: «راست می‌گویند، آنان را به بهشت ببرید»، و این همان کلام خداوند عزّوجلّ است که فرمود: إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۰

 الکافی، ج۲، ص۷۵/ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۰۱/ مشکاهًْ الأنوار، ص۱۱۲/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۲۳۶؛ «فیضر بونه» و «لهم» محذوف/ نورالثقلین/ البرهان

۲ -۲

(زمر/ ۱۰)

الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ جَعْفَرَبْنَ‌مُحَمَّدٍ (علیه السلام) کَتَبَ إِلَی عَبْدِاللَّهِ‌بْنِ‌الْحَسَنِ (علیه السلام) حِینَ حُمِلَ هُوَ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ یُعَزِّیهِ عَمَّا صَارَ إِلَیْهِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِلَی الْخَلَفِ الصَّالِحِ وَ الذُّرِّیَّهًِْ الطَّیِّبَهًِْ مِنْ وُلْدِ أَخِیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ أَمَّا بَعْدُ فَلَئِنْ کُنْتَ قَدْ تَفَرَّدْتَ أَنْتَ وَ أَهْلُ بَیْتِکَ مِمَّنْ حُمِلَ مَعَکَ بِمَا أَصَابَکُمْ مَا انْفَرَدْتَ بِالْحُزْنِ وَ الْغَیْظِ وَ الْکَآبَهًِْ وَ أَلِیمِ وَجَعِ الْقَلْبِ دُونِی وَ لَقَدْ نَالَنِی مِنْ ذَلِکَ مِنَ الْجَزَعِ وَ الْقَلَقِ وَ حَرِّ الْمُصِیبَهًِْ مِثْلُ مَا نَالَکَ وَ لَکِنْ رَجَعْتُ إِلَی مَا أَمَرَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِهِ الْمُتَّقِینَ مِنَ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْعَزَاءِ حِینَ یَقُول ...إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.

امام صادق (علیه السلام)- وقتی عبداللَّه‌بن‌حسن را به زندان بردند و خانواده‌اش به‌خاطر این مصیبت، عزادار شدند، امام صادق (علیه السلام) نامه‌ای برای عبدالله‌بن‌حسن و خانواده‌اش نوشت: به‌نام خداوند بخشنده‌ی مهربان، این نامه‌ایست برای بازمانده‌ی صالح و اولاد پاک از طرف پسر برادر و پسر عمویش جعفربن‌محمّد! اگر تو و خانواده‌ات مبتلا به این گرفتاری شده‌اید، بدان‌که این حزن و اندوه و افسردگی و ناراحتی تنها برای تو نبوده به همان مقدار که تو ناراحت و اندوهگین شده‌ای من نیز همان مقدار در جزع و ناراحتی و مصیبت‌های شدید هستم [و فرقی با تو ندارم] جز اینکه به دستور خدا درباره‌ی پرهیزکاران نسبت به صبر و تسلیت‌یافتن توجّه دارم که می‌فرماید: إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۰

 بحارالأنوار، ج۴۷، ص۲۹۸/ إقبال الأعمال، ص۵۷۸/ مسکن الفؤاد، ص۱۲۶/ مستدرک الوسایل، ج۲، ص۴۱۵

۲ -۳

(زمر/ ۱۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ فِی الْجَنَّهًِْ شَجَرَهًًْ یُقَالُ لَهَا شَجَرَهًُْ الْبَلْوَی یُؤْتَی بِأَهْلِ الْبَلَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ فَلَا یُرْفَعُ لَهُمْ دِیوَانٌ وَ لَا یُنْصَبُ لَهُمْ مِیزَانٌ یُصَبُّ عَلَیْهِمُ الْأَجْرُ صَبّاً وَ قَرَأَ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در بهشت درختی است که آن را درخت بلوی (آزمایش و بلا) می‌گویند. روز قیامت، کسانی را که در دنیا بلا کشیده‌اند و تحمّل مصیبت نموده‌اند، می‌آورند درحالی‌که میزانی و محکمه‌ای جهت بررسی اعمال آن‌ها تشکیل نمی‌گردد. از دریای بیکران خداوند رحمت و پاداش خدا بر آن‌ها فرو می‌ریزد سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِساب.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۲

 بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۳۷/ مسکن الفؤاد، ص۴۳/ مستدرک الوسایل، ج۲، ص۴۲۵؛ «بتفاوت»

۲ -۴

(زمر/ ۱۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِذَا نُشِرَتِ الدَّوَاوِینُ وَ نُصِبَتِ الْمَوَازِینُ لَمْ یُنْصَبْ لِأَهْلِ الْبَلَاءِ مِیزَانٌ وَ لَمْ یُنْشَرْ لَهُمْ دِیوَانٌ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَهًَْ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- روزی که نامه‌های عمل باز می‌شود و میزان‌ها برپا می‌شود، برای اهل بلا نه میزانی برپا می‌شود و نه نامه‌ی عملی باز می‌شود؛ سپس حضرت (صلی الله علیه و آله) این آیه را تلاوت فرمود: إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۲

 بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۴۵/ مشکاهًْ الأنوار، ص۳۰۰/ نورالثقلین/ البرهان

۲ -۵

(زمر/ ۱۰)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ‌اللَّهِ‌بْنِ‌مَسْعُودٍ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ خَمْسَهًُْ رَهْطٍ مِنْ أَصْحَابِنَا یَوْماً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَدْ أَصَابَتْنَا مَجَاعَهًٌْ شَدِیدَهًٌْ وَ لَمْ یَکُنْ ذُقْنَا مُنْذُ أَرْبَعَهًِْ أَشْهُرٍ إِلَّا الْمَاءَ وَ اللَّبَنَ وَ وَرَقَ الشَّجَرِ قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی مَتَی نَحْنُ عَلَی هَذِهِ الْمَجَاعَهًِْ الشَّدِیدَهًِْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَا تَزَالُونَ فِیهَا مَا عِشْتُمْ فَأَحْدِثُوا لِلَّهِ شُکْراً فَإِنِّی قَرَأْتُ کِتَابَ اللَّهِ الَّذِی أُنْزِلَ عَلَیَّ وَ عَلَی مَنْ کَانَ قَبْلِی فَمَا وَجَدْتُ مَنْ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إِلَّا الصَّابِرُونَ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ ... قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَمَنِ الصَّابِرُونَ قَالَ (صلی الله علیه و آله) الَّذِینَ یَصْبِرُونَ عَلَی طَاعَهًِْ اللَّهِ وَ عَنْ مَعْصِیَتِهِ الَّذِینَ کَسَبُوا طَیِّباً وَ أَنْفَقُوا قَصْداً وَ قَدَّمُوا فَضْلًا فَأَفْلَحُوا وَ أَنْجَحُوا یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَیْهِمُ الْخُشُوعُ وَ الْوَقَارُ وَ السَّکِینَهًُْ وَ التَّفَکُّرُ وَ اللِّینُ وَ الْعَدْلُ وَ التَّعْلِیمُ وَ الِاعْتِبَارُ وَ التَّدْبِیرُ وَ التَّقْوَی وَ الْإِحْسَانُ وَ التَّحَرُّجُ وَ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَهًِْ وَ الْعَدْلُ فِی الْحُکْمِ وَ إِقَامَهًُْ الشَّهَادَهًِْ وَ مُعَاوَنَهًُْ أَهْلِ الْحَقِّ وَ الْبَغِیَّهًُْ عَلَی الْمُسِیءِ وَ الْعَفْوُ لِمَنْ ظَلَمَ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا وَ إِذَا أُعْطُوا شَکَرُوا وَ إِذَا حَکَمُوا عَدَلُوا وَ إِذَا قَالُوا صَدَقُوا وَ إِذَا عَاهَدُوا وَفَوْا وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا وَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا.

امام صادق (علیه السلام)- عبداللَّه‌بن‌مسعود گوید: من و پنج دسته از یارانمان روزی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدیم درحالی‌که قحطی سختی به ما رسیده بود که چهار ماه تمام جز آب و شیر و برگ درختان چیزی نچشیده بودیم، عرض کردم: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! تا کی ما در این قحطی بسر بریم»؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «همیشه در این قحطی خواهید بود؛ سپاسگزاری خدا را کنید زیرا که من قرآن و کتب آسمانی که بر پیامبران پیش از من فرود آمده خواندم امّا نیافتم که کسی غیر از اهل صبر، وارد بهشت شده باشد؛ ای ابن‌مسعود! خداوند متعال می‌فرماید: إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ ...» پرسیدم: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! صابران چه کسانی هستند»؟ فرمود: «آنان که بر فرمان برداری خدا صبر کنند و از گناه خودداری نمایند. آنان که کسب پاک دارند و به‌صورت متعادل انفاق می‌کنند و زیادی مال را در انفاق مقدّم دارند، آنان رستگار و پیروز شوند. ای پسر مسعود! خشوع، سنگینی و وقار، اندیشیدن، آرامش، دادگری، آموختن، اندرزگرفتن. دوراندیشی، پرهیزکاری، بخشش، دوری از گناه، دوستی در راه خدا، دشمن‌داشتن برای خدا، پس‌دادن امانت، دادگری در حکم، بپاداشتن شهادت و گواهی‌دادن، همکاری اهل حق، تجاوزکردن از بدی و گذشت از کسی که ستم کرد از اعمال و وظایف آنان است. ای پسر مسعود! اینان هرگاه گرفتار شوند، صبر می‌کنند، هرگاه چیزی به آنان داده شود، سپاسگزاری می‌کنند، هر وقت حکم کنند، دادگری می‌نمایند، هرگاه سخن گویند، سخن راست می‌گویند، هرگاه پیمان بندند، وفا می‌کنند، هرگاه بدی کنند، طلب آمرزش می‌نمایند و هرگاه نیکی کنند، شادمان می‌شوند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۲

 بحارالأنوار، ج۷۴، ص۹۴/ مکارم الأخلاق، ص۴۴۶؛ «اصلحوا» بدل «انجحوا» و «عمن» بدل «لمن»/ مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۲۶۱؛ «قال دخلت... الا الصابرون» محذوف

۲ -۶

(زمر/ ۱۰)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- مَنْ عَمِلَ لِلَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهًِْ وَ کَفَاهُ الْمُهِمَّ فِیهِمَا وَ قَدْ قَالَ تَعَالَی یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ فَمَا أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا لَمْ یُحَاسِبْهُمْ بِهِ فِی الْآخِرَهًِْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَةٌ وَ الْحُسْنَی هِیَ الْجَنَّهًُْ وَ الزِّیَادَهًُْ هِیَ الدُّنْیَا.

امام علی (علیه السلام)- کسی که برای خدا کار کند، خداوند پاداش او را در دنیا و آخرت عطا می‌نماید و مشکلش را در دنیا و آخرت حل می‌کند و خداوند متعال فرموده است: یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ آنچه که خدا به ایشان در دنیا ببخشد، در آخرت محاسبه و بازخواست نمی‌کند و خداوند متعال فرموده است: کسانی که نیکی کردند، پاداش نیک و افزون بر آن دارند. (یونس/۲۶)، که منظور از حسنی بهشت و منظور از زیادة، دنیا [و نعمت‌های آن] است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۲

 بحارالأنوار، ج۷، ص۲۶۰/ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۳۸۷/ الأمالی للطوسی، ص۲۴/ الأمالی للمفید، ص۲۶۰/ الغارات، ج۱، ص۱۴۶/ نورالثقلین و البرهان؛ «من عمل... فیهما» و «قال الله تعال للذین... هی الدنیا» محذوف

آیه قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ [11]

بگو: «من مأمورم که خدا را پرستش کنم در‌حالى‌که دینم را براى او خالص کرده باشم.

آیه وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمینَ [12]

و مأمورم که نخستین مسلمان باشم.

آیه قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ [13]

بگو: «من اگر نافرمانى پروردگارم کنم، از عذاب روز بزرگ [قیامت] مى‌ترسم».

آیه قُلِ اللهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دینی [14]

بگو: «من تنها خدا را مى‌پرستم در‌حالى‌که دینم را براى او خالص مى‌کنم».

آیه فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ [15]

پس شما هرچه را جز او مى‌خواهید بپرستید [که زیانکارید]. بگو: «زیانکاران واقعى کسانى هستند که سرمایه‌ی وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده‌اند. آگاه باشید زیان آشکار همین است».

۱

(زمر/ ۱۵)

الباقر (علیه السلام)- قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ یَعْنِی غَبَنُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ.

امام باقر (علیه السلام)- قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ یعنی خودشان را فریب دادند و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده‌اند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۴

 بحارالأنوار، ج۹، ص۲۳۳/ القمی، ج۲، ص۲۴۸ و نورالثقلین و البرهان؛ «یقول» بدل «یعنی»

۲

(زمر/ ۱۵)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی جَعَلَ لِکُلِّ إِنْسَانٍ فِی الْجَنَّهًِْ مَنْزِلًا وَ أَهْلًا، فَمَنْ عَمِلَ بِطَاعَتِهِ کَانَ لَهُ ذَلِکَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَصَارَ إِلَی النَّارِ وَ دُفِعَ مَنْزِلُهُ وَ أَهْلُهُ إِلَی مَنْ أَطَاعَ.

ابن‌عبّاس ( خداوند متعال برای هر انسانی در بهشت خانه و خانواده‌ای قرار داده و هرکس به طاعت او (خدا) عمل کند آن [خانه و خانواده] برای اوست و هرکس از او سرپیچی کند، به آتش می‌رود و آن (خانه خانواده‌اش) به کسی که اطاعت کرده است داده می‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۴

 بحارالأنوار، ج۸، ص۲۶۰

۳

(زمر/ ۱۵)

الزّهراء (سلام الله علیها)- قَالَ سُوَیْدُ‌بْنُ‌غَفَلَهًْ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها) الْمَرْضَهًَْ الَّتِی تُوُفِّیَتْ فِیهَا اجْتَمَعَ إِلَیْهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ یَعُدْنَهَا فَقُلْنَ لَهَا کَیْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ یَا ابْنَهًَْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَحَمِدَتِ اللَّهَ وَ صَلَّتْ عَلَی أَبِیهَا (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَهًًْ لِدُنْیَاکُنَّ قَالِیَهًًْ لِرِجَالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاهًِْ وَ صَدْعِ الْقَنَاهًِْ وَ خَطَلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَیْهِمْ غَارَهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَیْحَهُمْ أَنَّی زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَهًِْ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّهًِْ وَ الدَّلَالَهًِْ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِینِ وَ الطَّبِینِ بِأُمُورِ الدُّنْیَا وَ الدِّینِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ.

حضرت زهراء (سلام الله علیها)- سویدبن‌غفله گوید: وقتی فاطمه (سلام الله علیها) به همان بیماری که موجب رحلت آن حضرت گردید بیمار شد، به هنگام شدّت‌یافتن بیماریش گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش جمع شدند و بر آن حضرت سلام کرده گفتند: «ای دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! وضع بیماریت چگونه است و با آن چه می‌کنی»؟ آن حضرت خداوند سبحان را ستایش کرد و بر پدرش درود فرستاد، و سپس گفت: «حالم به‌گونه‌ای است که از دنیای شما بسی بیزار و مردانتان را دشمن می‌دارم! حال و قالشان را آزمودم و از آنچه کردند، بسی ناخشنودم و آنان را به کناری نهادم. چه زشت است کندی شمشیرها پس از تیزی آن‌ها و بازی‌کردن با دین، پس از پذیرفتن از روی [میل و رغبت] جدّیّت، چه زشت است سر بر سنگ خارا کوفتن و دونیم شدن نیزه به واسطه‌ی آراء باطل و لغزش از سر هوا و هوس! چه بد ذخیره‌ای از پیش برای خود فرستادند. خشم خداوند را به جان خریدند و در آتش و نیران پاینده‌اند. از سر ناچاری [و به‌خاطر تظاهر به اسلام] ریسمان امور و وظایف [دینی] را به گردن انداخته‌اند، سنگینی و مسئولیت کار را بدانها واگذاردم و ننگ عدالت کشی را بر آن‌ها بار کردم. نفرین ابد بر این مکّاران، دور باشند از رحمت حق این ستمکاران، وای بر آنان! ازچه رو خلافت را از جای محکم و ثابت خود جابه‌جا کردند! چطور پایه‌های نبوّت و نشانه‌های دین را جابه‌جا کردند! چطور خانه‌ای را که محل نزول جبرئیل و محل آمد و شد نیکان که مطّلع به صلاح دنیا و آخرت بودند را جابه‌جا کردند! آگاه باشید که زیانی بس بزرگ است»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۴

 بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۵۹/ بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۵۸؛ «بتفاوت یسیر»/ الأمالی للطوسی، ج۳۷۴؛ «بتفاوت»

آیه قوله تعالی لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ [16]

براى آنان از بالاى سرشان سایبان‌هایى از آتش، و در زیر پایشان نیز طبقاتى [از آتش] است؛ این چیزى است که خداوند با آن بندگانش را مى‌ترساند. اى بندگان من! از [نافرمانى] من بپرهیزید.

۱

(زمر/ ۱۶)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ یَعْنِی تُظَلِّلُ عَلَیْهِمُ النَّارُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ.

علیّ‌بن‌ابراهیم ( کلام خداوند متعال لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَ مِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ، یعنی طبق‌های آتش از بالا و پایینشان آنان را در بر می‌گیرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۶

 البرهان

آیه صلی الله علیه و آله) قوله تعالی: وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُواْ الطَّغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُواْ إِلىَ اللَّهِ لهَُمُ الْبُشْرَى‌ فَبَشِّرْ عِبَاد [217]

و کسانى که از عبادت طاغوت دورى کردند و به‌سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آنِ آن‌هاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده.

آیه الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ [18]

همان کسانى که سخنان را مى‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروى مى‌کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آن‌ها خردمندانند.

و کسانی که از عبادت طاغوت دوری کردند و به‌سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آنِ آنهاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده

۱ -۱

(زمر/ ۱۸)

الصّادق (علیه السلام)- کُلُ رَایَهًٍْ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ.

امام صادق (علیه السلام)- هر پرچمی که پیش از قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برافراشته شود، صاحبش طاغوتی است که به‌جای خداوند عزّوجلّ پرستیده می‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۶

 الکافی، ج۸، ص۲۹۵/ البرهان

بشارت ده! همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروی می‌کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آن‌ها خردمندانند

۲ -۱

(زمر/ ۱۸)

الکاظم (علیه السلام)- عَنْ هِشَامِ‌بْنِ‌الْحَکَمِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی‌بْنُ‌جَعْفَر (علیه السلام) یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.

امام کاظم (علیه السلام)- هشام‌بن‌حکم گوید: امام کاظم (علیه السلام) به من فرمود: ای هشام! خداوند به اهل عقل و فهم در کتاب خود بشارت داده و فرموده است: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۶

 الکافی، ج۱، ص۱۳/ بحارالأنوار، ج۱، ص۱۳۲/ تحف العقول، ص۳۸۳/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۲۰۶/ نورالثقلین

۲ -۲

(زمر/ ۱۸)

الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْقَاسِمِ‌بْنِ‌بُرَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیْرِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَه ... إِنَّ الْإِیمَانَ لَیَتِمُّ وَ یَنْقُصُ وَ یَزِیدُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ (علیه السلام) وَ قَسَّمَهُ عَلَیْهَا وَ فَرَّقَهُ فِیهَا فَلَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَهًٌْ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِی بِهِ یَعْقِلُ وَ یَفْقَهُ وَ یَفْهَمُ وَ هُوَ أَمِیرُ بَدَنِهِ الَّذِی لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهَا عَیْنَاهُ اللَّتَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا وَ أُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا ... وَ فَرَضَ عَلَی السَّمْعِ أَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَی اللَّهُ عزّوجلّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَی مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عزّوجلّ فَقَالَ فِی ذَلِکَ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ثُمَّ اسْتَثْنَی اللَّهُ عزّوجلّ مَوْضِعَ النِّسْیَانِ فَقَالَ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ قَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب ... فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَی السَّمْعِ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ لَا یُصْغِیَ إِلَی مَا لَا یَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ.

امام صادق (علیه السلام)- ابوعمرو زبیری نقل کرده است: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «ایمان می‌تواند در حدّ کمال باشد و هم نقصان‌پذیر باشد و هم درحال افزایش»؟ فرمود: «آری! چنین است» گفتم: «چطور»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند متعال ایمان را بر جوارح فرزندان آدم (علیه السلام) واجب گردانید و ایمان را بین اعضاء تقسیم فرمود و برای هریک سهمی معیّن کرد. بخشی از ایمان را به یکی از جوارح اختصاص داده، و هر عضوی تکلیف مخصوصی دارد که عضو دیگر به آن مکلّف نیست، یکی از آن جوارح قلب است که به‌وسیله‌ی آن می‌فهمد و درک می‌کند، بدی‌ها و نیک‌ها را از هم تمیز می‌دهد و خیر و شرّش را در می‌یابد. قلب امیر و فرمانده جوارح و اعضاء او می‌باشد، هرچه قلب امر کند اعضاء بدنش اطاعت می‌کنند و از فرمان او سرپیچی ندارند، یکی از آن اعضاء، دیدگان او هستند که به‌وسیله‌ی آن‌ها اشیاء را نگاه می‌کند و گوش‌هایی دارد که به‌وسیله‌ی آن‌ها می‌شنود ... خداوند بر گوش نیز چیزهایی واجب کرده است، و آن این است که نخست گوش‌های خود را از آنچه پروردگار حرام کرده است باز دارد، و از منهیّات دوری کند، و به سخنانی که مورد خشم خداوند می‌گردد گوش فرا ندهد [و از لهویّات و شنیدن سخنان بی‌فایده خودداری نماید]. خداوند در قرآن فرمود: و خداوند [این حکم را] در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا می‌کنند، با آن‌ها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند!. (نساء/۱۴۰) امّا خداوند، آن موردی را که به واسطه‌ی فراموشی، اشتباه کند را استثناء کرده و فرمود: و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیّت ستمگر منشین!. (انعام/۶۸) و فرمود: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب. این بود آنچه خداوند بر گوش واجب کرده که باید، از گوش فرا دادن به آنچه که شنیدنش حلال نیست اجتناب کند و این‌ها عمل گوش می‌باشد. [و ایمان گوش محسوب می‌شود] و آن جزئی از ایمان است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۶

 الکافی، ج۲، ص۳۵/ بحارالأنوار، ج۶۶، ص۲۵/ العیاشی، ج۱، ص۲۸۲؛ «ان الایمان... کیف ذلک» و «قلبه... یبصر بهما» محذوف/ دعایم الإسلام، ج۱، ص۶ «یعرض عما» محذوف/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۱۶۴؛ «ان الایمان... کیف ذلک» محذوف

۲ -۳

(زمر/ ۱۸)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ أَمَّا الْإِیمَانُ وَ الْکُفْرُ وَ الشِّرْکُ وَ زِیَادَتُهُ وَ نُقْصَانُهُ فَالْإِیمَانُ بِاللَّهِ تَعَالَی هُوَ أَعْلَی الْأَعْمَالِ دَرَجَهًًْ وَ أَشْرَفُهَا مَنْزِلَهًًْ وَ أَسْنَاهَا حَظّاً فَقِیلَ لَهُ الْإِیمَانُ قَوْلٌ وَ عَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ فَقَالَ الْإِیمَانُ تَصْدِیقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ وَ هُوَ عَمَلٌ کُلُّهُ وَ مِنْهُ التَّامُّ وَ مِنْهُ الْکَامِلُ تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَیِّنُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الزَّائِدُ الْبَیِّنُ زِیَادَتُهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی مَا فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَارِحَهًٍْ مِنْ جَوَارِحِ الْإِنْسَانِ إِلَّا وَ قَدْ وُکِلَتْ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ بِهِ الْأُخْرَی فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِی یَعْقِلُ بِهِ وَ یَفْقَهُ وَ یَفْهَمُ وَ یَحِلُّ وَ یَعْقِدُ وَ یُرِیدُ وَ هُوَ أَمِیرُ الْبَدَنِ وَ إِمَامُ الْجَسَدِ الَّذِی لَا تُورَدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ مِنْهَا لِسَانُهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ مِنْهَا أُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا ... وَ أَمَّا مَا فَرَضَهُ عَلَی الْأُذُنَیْنِ فَالِاسْتِمَاعُ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ الْإِنْصَاتُ إِلَی مَا یُتْلَی مِنْ کِتَابِهِ وَ تَرْکُ الْإِصْغَاءِ إِلَی مَا یُسْخِطُهُ فَقَالَ سُبْحَانَه ... فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.

امام علی (علیه السلام)- ایمان و کفر و شرک و کم و زیادی آن‌ها از این قرار است، ایمان به خداوند از لحاظ مرتبه و درجه، بالاترین اعمال می‌باشد و در مرتبه‌ی عالی و بالا قرار دارد، [و گرامی‌تر از آن مقامی نیست] و بهره‌اش از همه افزون‌تر است. گفته شد: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! ایمان، گفتار و کردار باهم است و یا تنها گفتار می‌باشد»؟ فرمود: «ایمان گواهی به قلب، و اعتراف در زبان و عمل به اعضاء و جوارح می‌باشد، ایمان همه‌اش عمل است، ایمان گاهی کامل و گاهی نیمه‌ی کامل و زمانی ناقص و گاهی هم زائد است، به‌طوری که این نقصان و زیادت به وضوح دیده می‌شود. خداوند متعال برای هریک از اعضاء و جوارح انسانی وظیفه‌ای از ایمان را معیّن کرده است که این وظیفه به عضوی دیگر ارتباط ندارد، یکی از آن‌ها قلب آدمی است که به‌وسیله‌ی آن مسائل را درک می‌کند و فهم و شعور می‌کند، و مشکلات را حل می‌نماید و تصمیم می‌گیرد. قلب امیر و فرمانده بدن است، و هر کاری که سایر اعضاء و جوارح انجام می‌دهند به دستور قلب انجام می‌گردد و امر و نهی در بدن به‌وسیله‌ی قلب انجام می‌شود و اعضاء مطیع قلب هستند و دستورات او را به کار می‌گیرند. یکی از آن جوارح، زبان است که با آن سخن می‌گوید، و دیگر گوش است که با آن می‌شنود ... واجبات گوش شنیدن یاد خداوند و گوش‌دادن به تلاوت آیات قرآن، و خودداری از شنیدن آنچه خداوند را به خشم می‌آورد است، که خداوند می‌فرماید: ... فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۸

 بحارالأنوار، ج۶۶، ص۷۳/ بحارالأنوار، ج۹۰، ص۵۱/ مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۱۴۶؛ «اما الایمان... فرض الایمان علی» محذوف

۲ -۴

(زمر/ ۱۸)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی وَصِیَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِبْنِ‌الْحَنَفِیَّهًِْ (رحمة الله علیه) یَا بُنَیَّ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ فَرَضَ عَلَی جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ وَ یَسْأَلُکَ عَنْهَا وَ ذَکَّرَهَا وَ وَعَظَهَا وَ حَذَّرَهَا وَ أَدَّبَهَا وَ لَمْ یَتْرُکْهَا سُدًی ... ثُمَّ خَصَّ کُلَّ جَارِحَهًٍْ مِنْ جَوَارِحِکَ بِفَرْضٍ وَ نَصَّ عَلَیْهَا فَفَرَضَ عَلَی السَّمْعِ أَنْ لَا تُصْغِیَ بِهِ إِلَی الْمَعَاصِی فَقَالَ عزّوجلّ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.. فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عزّوجلّ عَلَی السَّمْعِ وَ هُوَ عَمَلُه.

امام علی (علیه السلام)- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصیّتش به فرزندش محمّدبن‌حنفیّه (فرمود: «فرزند عزیزم آنچه را نمی‌دانی مگوی، بلکه همگی آنچه را که می‌دانی نیز مگوی، زیرا خدای تعالی بر کلّیه‌ی اعضاء تو وظایف و واجباتی را مقرّر و مفروض داشته است که در روز قیامت به‌وسیله‌ی آن‌ها بر تو احتجاج می‌کند، و از آن‌ها سؤال می‌نماید. و آن اعضاء را تذکّر داده، موعظه کرده، برحذر داشته، تأدیب نموده و آن‌ها را بیهوده رها نکرده است ... خداوند هر عضو از اعضای تو را موظّف به انجام کار خاصّی کرده و در آیات قرآن بر آن تاکید کرده؛ بر گوش واجب کرده که به آنچه معصیت خداوند است گوش ندهد و فرموده: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب ... این، همان چیزی است که خداوند برگوش واجب فرموده و این کار، از وظایف و اعمال گوش است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۸

 من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۶/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۱۶۸

۲ -۵

(زمر/ ۱۸)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ... قَالَ هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لآِلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) الَّذِینَ إِذَا سَمِعُوا الْحَدِیثَ لَمْ یَزِیدُوا فِیهِ وَ لَمْ یَنْقُصُوا مِنْهُ جَاءُوا بِهِ کَمَا سَمِعُوهُ.

امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی کلام خداوند عزّوجلّ: الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب پرسیدم، ایشان فرمود: «آنان کسانی هستند که به امر خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) گردن نهادند و چون حرف‌های آنان (ائمّه (علیهم السلام)) را شنیدند، چیزی بر آن نیافزودند و چیزی از آن نکاستند و آن را همان‌طور که شنیدند، نقل کردند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۰

 الکافی، ج۱، ص۳۹۱/ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۵۸ و مستدرک الوسایل، ج۱۷، ص۲۹۹ و الاختصاص، ص۵؛ «بتفاوت یسیر»/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۲ / وسایل الشیعهًْ، ج۲۷، ص۸۲/ نورالثقلین/ البرهان

۲ -۶

(زمر/ ۱۸)

الهادی (علیه السلام)- مِمَّا أَجَابَ بِهِ أَبُوالْحَسَنِ عَلِیُّ‌بْنُ‌مُحَمَّدٍالْعَسْکَرِیُّ (علیه السلام) فِی رِسَالَتِهِ إِلَی أَهْلِ الْأَهْوَازِ حِینَ سَأَلُوهُ عَنِ الْجَبْرِ وَ التَّفْوِیض ... قَالَ (علیه السلام) فَإِنْ قَالُوا مَا الْحُجَّهًُْ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ قُلْنَا فَعَلَی مَجَازِ هَذِهِ الْآیَهًِْ یَقْتَضِی مَعْنَیَیْنِ أَحَدُهُمَا أَنَّهُ إِخْبَارٌ عَنْ کَوْنِهِ تَعَالَی قَادِراً عَلَی هِدَایَهًِْ مَنْ یَشَاءُ وَ ضَلَالَهًِْ مَنْ یَشَاءُ وَ لَوْ أَجْبَرَهُمْ عَلَی أَحَدِهِمَا لَمْ یَجِبْ لَهُمْ ثَوَابٌ وَ لَا عَلَیْهِمْ عِقَابٌ عَلَی مَا شَرَحْنَاهُ وَ الْمَعْنَی الْآخَرُ أَنَّ الْهِدَایَهًَْ مِنْهُ التَّعْرِیفُ کَقَوْلِهِ تَعَالَی وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی وَ لَیْسَ کُلُّ آیَهًٍْ مُشْتَبِهَهًًْ فِی الْقُرْآنِ کَانَتِ الْآیَهًُْ حُجَّهًًْ عَلَی حُکْمِ الْآیَاتِ اللَّاتِی أُمِرَ بِالْأَخْذِ بِهَا وَ تَقْلِیدِهَا وَ هِیَ قَوْلُهُ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّالْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ ... وَ قَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ.

امام هادی (علیه السلام)- از جمله جواب‌هایی که امام عسکری (علیه السلام) در نامه‌اش به اهل اهواز در آن زمان که از او درباره‌ی جبر و تفویض پرسیده بودند داد [این بود که فرمود] ... «اگر بگویید: دلیل در این کلام خداوند تعالی: ولی خدا هرکس را بخواهد [و شایسته بداند] گمراه، و هرکس را بخواهد [و لایق بداند] هدایت می‌کند! [به گروهی توفیق هدایت داده، و از گروهی سلب می‌کند]!. (نحل/۹۳) و آیاتی که شبیه آن است، چیست»؟ می‌گوییم: «بر طبق مجاز (معنای غیر حقیقی) این آیه، دو معنا را اقتضا می‌کند که یکی از آن‌ها خبر می‌دهد از اینکه خدا بر هدایت‌کردن هرکس که بخواهد و گمراه‌کردن هرکس که بخواهد، تواناست ولی اگر آن‌ها را بر یکی از آن دو [هدایت و گمراهی] مجبور سازد براساس آنچه که شرح دادیم نه ثوابی برای آن‌ها می‌باشد و نه عذابی بر آن‌ها. و معنای دیگر [معنای دوّم] این است که هدایت از جانب خدا، همان تعریف [شناساندن راه] است مثل این کلام خداوند متعال: امّا ثمود را هدایت کردیم، ولی آن‌ها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند. (فصلت/۱۷) و هیچ آیه‌ی متشابه‌ای در قرآن نیست که دلیل باشد بر حکم آیاتی که به اجرای دستورات آن‌ها و تقلید از اوامر آن‌ها دستور داده شده است (آیه متشابه نمی‌تواند دلیل بر حکم آیه‌ی محکم باشد بلکه برعکس است یعنی آیه محکم، تبیین‌کننده‌ی آیه متشابه است) و این همان کلام خداوند است: او کسی است که این کتاب [آسمانی] را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است که اساس این کتاب می‌باشد [و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به این‌ها، برطرف می‌گردد]. و قسمتی از آن، «متشابه» است [آیاتی که به خاطر بالابودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اوّل، احتمالات مختلفی در آن می‌رود ولی با توجّه به آیات محکم، تفسیر آن‌ها آشکار می‌گردد]. امّا آن‌ها که در قلوبشان انحراف است، به‌دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگیزی کنند [و مردم را گمراه سازند] و تفسیر [نادرستی] برای آن می‌طلبند درحالی‌که تفسیر آن‌ها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی‌دانند. [آن‌ها که به‌دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه‌ی آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی] می‌گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست». و جز صاحبان عقل، متذکر نمی‌شوند [و این حقیقت را درک نمی‌کنند]. (آل عمران/۷) و فرمود: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۰

 بحارالأنوار، ج۵، ص۲۴/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۳/ تحف العقول، ص۴۷۴؛ «بتفاوت یسیر»/ البرهان

۲ -۷

(زمر/ ۱۸)

الصّادقین (علیها السلام)- أَنْتُمْ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ.

امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)- شما (شیعیان) هستید که از پرستش طاغوت اجتناب ورزیدید؛ هرکس ستمگری را اطاعت کند او را پرستیده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲

 تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۲/ نورالثقلین/ البرهان؛ «من اطاع فقد عبده» محذوف

۲ -۸

(زمر/ ۱۸)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- اللَّهُمَّ إِنَّکَ بَشَّرْتَنِی عَلَی لِسَانِ نَبِیِّکَ (صلی الله علیه و آله) فَقُلْتَ فَبَشِّرْ‌عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ وَ قُلْتَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ اللَّهُمَّ وَ إِنِّی بِکَ مُؤْمِنٌ وَ بِجَمِیعِ أَنْبِیَائِکَ (علیهم السلام) فَلَا تَقِفْنِی بَعْدَ مَعْرِفَتِهِمْ مَوْقِفاً تَفْضَحُنِی بِهِ عَلَی رُءُوسِ الْخَلَائِقِ بَلْ قِفْنِی مَعَهُمْ وَ تَوَفَّنِی عَلَی التَّصْدِیقِ بِهِمْ فَإِنَّهُمْ عَبِیدُکَ وَ أَنْتَ خَصَصْتَهُمْ بِکَرَامَتِکَ وَ أَمَرْتَنِی بِاتِّبَاعِهِم.

امام علی (علیه السلام)- خداوندا! تو با زبان رسولت [توسط قرآن] مرا بشارت داده‌ای و فرمودی: و به کسانی که ایمان آورده‌اند بشارت ده که برای آنها، سابقه نیک (و پاداشهای مسلّم) نزد پروردگارشان است (یونس/۲) خداوندا! من به تو و به جمیع پیغمبران تو ایمان دارم، پس چنان مکن که بعد از معرفت ایشان مرا در جایگاهی قرار دهی که نزد خلایق رسوا گردم. بلکه مرا با پیغمبرانت محشور کن و مرا درحالی‌که آن‌ها را تأیید و تصدیق می‌کنم از دنیا ببر که آن‌ها بنده‌ی تو هستند و تو با کرم خود، آن‌ها را مخصوص گرداندی و مرا امر کردی که از آن‌ها تبعیت کنم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲

 من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۷

۲ -۹

(زمر/ ۱۸)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَوْلَ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَسْمَعُ الْحَدِیثَ فَیُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لَا یَزِیدُ فِیهِ وَ لَا یَنْقُصُ مِنْهُ.

امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی آیه: الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ پرسیدم. حضرت فرمود: «منظور مردیست که حدیثی [از ما] را بشنود سپس آن را چنان‌که شنیده بی‌کم و زیاد باز گوید».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲

 الکافی، ج۱، ص۵۱/ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۶۴/ منیهًْ المرید، ص۳۷۳/ وسایل الشیعهًْ، ج۲۷، ص۷۹/ نورالثقلین/ البرهان

۲ -۱۰

(زمر/ ۱۸)

الباقر (علیه السلام)- {تُحَفُ العُقُول} وَ حَضَرَهُ ذَاتَ یَوْمٍ جَمَاعَهًٌْ مِنَ الشِّیعَهًِْ فَوَعَظَهُمْ وَ حَذَّرَهُمْ وَ هُمْ سَاهُونَ لَاهُونَ فَأَغَاظَهُ ذَلِکَ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّ کَلَامِی لَوْ وَقَعَ طَرَفٌ مِنْهُ فِی قَلْبِ أَحَدِکُمْ لَصَارَ مَیِّتاً أَلَا یَا أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ ذُبَاباً بِلَا مِصْبَاحٍ کَأَنَّکُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهًٌْ وَ أَصْنَامٌ مَرِیدَهًٌْ أَ لَا تَأْخُذُونَ الذَّهَبَ مِنَ الْحَجَرِ أَ لَا تَقْتَبِسُونَ الضِّیَاءَ مِنَ النُّورِ الْأَزْهَرِ أَ لَا تَأْخُذُونَ اللُّؤْلُؤَ مِنَ الْبَحْرِ خُذُوا الْکَلِمَهًَْ الطَّیِّبَهًَْ مِمَّنْ قَالَهَا وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْ بِهَا فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ.

امام باقر (علیه السلام)- [در تحف العقول آمده است:] روزی گروهی از شیعیان خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدند. امام آن‌ها را پند و اندرز داد و از خدا ترسانید؛ ولی ایشان سرگرم خود بودند و سخنان امام (علیه السلام) را به بازیچه می‌گرفتند. امام باقر (علیه السلام) خشمگین شد. مدّتی سر به زیر افکند سپس سر برداشته فرمود: «اگر مقداری از سخنان من در یکی از شما اثر واقعی خود را بگذارد از ناراحتی می‌میرد، ای مجسّمه‌های بدون روح و ای مگس‌های بدون چراغ، شما همانند چوب‌های تراشیده شده هستید که بر دیوار تکیه داده شده و همچون بت‌های تراشیده شده هستید. مگر طلا را از سنگ استخراج نمی‌کنید؟ مگر روشنایی را از نور درخشان نمی‌گیرید؟ مگر مروارید را از دریا خارج نمی‌کنید؟ سخن پاک را از هرکه می‌گوید بگیرید گرچه خود او عمل به آن نکند خداوند در این آیه می‌فرماید: الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲

 بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۷۰/ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۷۰/ تحف العقول، ص۲۹۱

آیه أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ [19]

آیا تو مى‌توانى کسى را که فرمان عذاب درباره‌ی او قطعى شده رهایى بخشى؟! آیا تو مى‌توانى کسى را که در درون آتش است برگیرى و نجات دهى؟!

۱

(زمر/ ۱۹)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ (إبنِ مجلم لعنهًْ الله علیه) الْحَسَنُ (علیه السلام) قَالَ لَهُ یَا وَیْلَکَ یَا لَعِینُ یَا عَدُوَّ اللَّهِ أَنْتَ قَاتِلُ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ مُثْکِلُنَا إِمَامَ الْمُسْلِمِینَ هَذَا جَزَاؤُهُ مِنْکَ حَیْثُ آوَاکَ وَ قَرَّبَکَ وَ أَدْنَاکَ وَ آثَرَکَ عَلَی غَیْرِکَ وَ هَلْ کَانَ بِئْسَ الْإِمَامُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَهُ هَذَا الْجَزَاءَ یَا شَقِیُّ قَالَ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ بَلْ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ فَانْکَبَّ الْحَسَنُ (علیه السلام) عَلَی أَبِیهِ یُقَبِّلُهُ وَ قَالَ لَهُ هَذَا قَاتِلُکَ یَا أَبَاهُ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ فَلَمْ یُجِبْهُ وَ کَانَ نَائِماً فَکَرِهَ أَنْ یُوقِظَهُ مِنْ نَوْمِهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی ابْنِ مُلْجَمٍ وَ قَالَ لَهُ یَا عَدُوَّ اللَّهِ هَذَا کَانَ جَزَاؤُهُ مِنْکَ بَوَّأَکَ وَ أَدْنَاکَ وَ قَرَّبَکَ وَ حَبَاکَ وَ فَضَّلَکَ عَلَی غَیْرِکَ هَلْ کَانَ بِئْسَ الْإِمَامُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَهُ بِهَذَا الْجَزَاءِ یَا شَقِیَّ الْأَشْقِیَاءِ فَقَالَ لَهُ الْمَلْعُونُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ (علیه السلام) أَ‌فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّار ... ثُمَّ انْکَبَّ الْحَسَنُ (علیه السلام) عَلَی أَبِیهِ یُقَبِّلُهُ وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَاهْ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّکَ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ فَلَمْ یُجِبْهُ وَ کَانَ نَائِماً فَکَرِهَ أَنْ یُوقِظَهُ مِنْ نَوْمِهِ فَرَقَدَ سَاعَهًًْ ثُمَّ فَتَحَ (علیه السلام) عَیْنَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ ارْفُقُوا بِی یَا مَلَائِکَهًَْ رَبِّی فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (علیه السلام) هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّکَ ابْنُ مُلْجَمٍ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ وَ قَدْ حَضَرَ بَیْنَ یَدَیْکَ قَالَ فَفَتَحَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَیْنَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَیْهِ وَ هُوَ مَکْتُوفٌ وَ سَیْفُهُ مُعَلَّقٌ فِی عُنُقِهِ فَقَالَ لَهُ بِضَعْفٍ وَ انْکِسَارِ صَوْتٍ وَ رَأْفَهًٍْ وَ رَحْمَهًٍْ یَا هَذَا لَقَدْ‌جِئْتَ عَظِیماً وَ ارْتَکَبْتَ أَمْراً عَظِیماً وَ خَطْباً جَسِیماً أَ‌بِئْسَ الْإِمَامُ کُنْتُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَنِی بِهَذَا الْجَزَاءِ أَ‌لَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَی غَیْرِکَ وَ أَحْسَنْتُ إِلَیْکَ وَ زِدْتُ فِی إِعْطَائِکَ أَ‌لَمْ یَکُنْ یُقَالُ لِی فِیکَ کَذَا وَ کَذَا فَخَلَّیْتُ لَکَ السَّبِیلَ وَ مَنَحْتُکَ عَطَائِی وَ قَدْ کُنْتُ أَعْلَمُ أَنَّکَ قَاتِلِی لَا مَحَالَهًَْ وَ لَکِنْ رَجَوْتُ بِذَلِکَ الِاسْتِظْهَارَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی عَلَیْکَ یَا لُکَعُ وَ عَلَّ أَنْ تَرْجِعَ عَنْ غَیِّکَ فَغَلَبَتْ عَلَیْکَ الشَّقَاوَهًُْ فَقَتَلْتَنِی یَا شَقِیَّ الْأَشْقِیَاءِ قَالَ فَدَمَعَتْ عَیْنَا ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی وَ قَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَ‌فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ قَالَ لَهُ صَدَقْت.

امام علی (علیه السلام)- هنگامی‌که امام حسن (علیه السلام) به ابن‌ملجم که لعنت خدا بر او باد نگاه کرد، به او فرمود: «وای بر تو ای لعنت شده! ای دشمن خدا! تو قاتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستی و ما را به عزای امام مسلمانان نشاندی، آیا پاداش او این بود؟ او تو را پناه داد و به خودش نزدیک کرد و تو را بر دیگران برتری‌هایی داد آیا او برای تو بد امامی بود که او را با این پاداش، مجازات کردی، ای بدبخت»! [ابن ملجم] هیچ سخنی نگفت بلکه چشمانش گریان شد. امام حسن (علیه السلام) خود را روی (جسم نیمه جان) پدرش انداخت و درحالی‌که او را می‌بوسید به او عرض کرد: «ای پدر جان! این شخص قاتل توست که خداوند ما را بر او قادر ساخته است». ولی علی (علیه السلام) خواب بود و جواب او را نداد و [امام حسن (علیه السلام)] دوست نداشت او را از خوابش بیدار کند. به سمت ابن‌ملجم برگشت و به او فرمود: «ای دشمن خدا! آیا این بود پاداش او از جانب تو؛ او تو را پناه داد و به خودش نزدیک کرد و تو را بر دیگران [در نزد خودش] برتری داد. آیا بد امامی بود که او را با این پاداش مجازات کردی ای بدبخت‌ترینِ بدبختان»!؟ آن ملعون به او گفت: «ای ابا محمّد (علیه السلام)! آیا تو می‌توانی کسی را که درون آتش است برگیری و بیرون آوری»؟ .... آنگاه امام حسن (علیه السلام) خود را روی پدرش انداخت و درحالی‌که او را می‌بوسید به او عرض کرد: «ای پدر جان! این شخص دشمن خدا و دشمن توست که خداوند امکان [برای قصاص او] امکان داده است». ولی [علی (علیه السلام)] خواب بود و جواب نداد. [امام حسن (علیه السلام)] دوست نداشت او را از خوابش بیدار کند. [علی (علیه السلام)] ساعتی را خوابید. سپس چشمانش را باز کرد درحالی‌که می‌فرمود: «ای فرشتگان مرا نزد پروردگارم ببرید». امام حسن (علیه السلام) به او عرض کرد: «این شخص دشمن خدا و دشمن تو، ابن ملجم، است که خداوند ما را بر او قادر ساخته است و اکنون نزد شماست». امیرالمؤمنین (علیه السلام) چشمانش را باز کرد و به او (ابن ملجم) نگاه کرد درحالی‌که کتف‌هایش بسته و شمشیرش در گردنش آویزان بود. با حالت ضعف و صدای شکسته (ضعیف) و حالت رأفت و رحمت، به او فرمود: «فلانی! کار بزرگ و خطای بسیار زشتی مرتکب شدی. آیا بد امامی بودم برای تو که مرا به این جزا مجازات کردی؟ آیا من نسبت به تو دلسوز نبودم و تو را بر دیگران برتری ندادم؟ به تو نیکی کردم و فراوان به تو عطا کردم. آیا به من درباره‌ی تو چنین‌وچنان گفته نشد ولی من راه را برای تو باز کردم و به تو عطا کردم و حال آنکه می‌دانستم قاتل من ناگزیر تو هستی ولی با آن کار، امید داشتم که از طرف خداوند تعالی بر تو غلبه شود، شاید که از گمراهیت برگردی، ای پست! ولی شقاوت و بدبختی بر تو چیره شد و مرا کُشتی ای بدبخت‌ترینِ بدبخت‌ها»! اشک‌های ابن ملجم که خداوند تعالی او را لعنت کند جاری شد و گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! أَ‌فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّار. [علی (علیه السلام)] به او فرمود: «راست گفتی».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲

 بحارالأنوار، ج۴۲، ص۲۸۴

آیه لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللهِ لا یُخْلِفُ اللهُ الْمیعادَ [20]

ولى براى آن‌ها که تقواى الهى پیشه کردند، غرفه‌هایى در بهشت است که بر فراز آن غرفه‌هاى دیگرى بنا شده و از زیر آن نهرها جارى است. این وعده‌ی الهى است، و خداوند در وعده‌ی خود تخلّف نمى‌کند.

۱

(زمر/ ۲۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَخْبِرْنَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّهًٌْ بِمَا ذَا بُنِیَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) تِلْکَ غُرَفٌ بَنَاهَا اللَّهُ عزّوجلّ لِأَوْلِیَائِهِ بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ سُقُوفُهَا الذَّهَبُ مَحْبُوکَهًٌْ بِالْفِضَّهًِْ لِکُلِّ غُرْفَهًٍْ مِنْهَا أَلْفُ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ عَلَی کُلِّ بَابٍ مِنْهَا مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهِ فِیهَا فُرُشٌ مَرْفُوعَهًٌْ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ مِنَ الْحَرِیرِ وَ الدِّیبَاجِ بِأَلْوَانٍ مُخْتَلِفَهًٍْ وَ حَشْوُهَا الْمِسْکُ وَ الْکَافُورُ وَ الْعَنْبَر.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- امام علی (علیه السلام) عرض کرد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! ما را از کلام خداوند عزّوجلّ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیَّةٌ آگاه ساز. ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! آن غرفه‌ها با چه چیز ساخته شده است»؟ ایشان فرمود: «ای علی (علیه السلام)! خداوند آن غرفه‌ها را برای دوستان خود با دُرّ و یاقوت و زبرجد ساخته، سقف آن‌ها از طلاست و با نقره استوار شده، هریک هزار در از طلا دارد و بر هر در فرشته‌ای گمارده شده، در آن‌ها فرش‌هایی رنگارنگ از حریر و دیبا بر روی هم انداخته شده و همه از مشک و کافور و عنبر پر شده».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۴

 الکافی، ج۸، ص۹۷/ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۲۸؛ «قال علی (... غرف مبنیهًْ» محذوف/ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۵۷/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۷۲۱/ القمی، ج۲، ص۲۴۶/ البرهان/ نورالثقلین؛ «قال علی (... غرف مبنیهًْ» محذوف

۲

(زمر/ ۲۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أَرْبَعَهًُْ أَنْهَارٍ مِنَ الْجَنَّهًِْ الْفُرَاتُ وَ النِّیلُ وَ سَیْحَانُ وَ جَیْحَانُ فَالْفُرَاتُ الْمَاءُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهًِْ وَ النِّیلُ الْعَسَلُ وَ سَیْحَانُ الْخَمْرُ وَ جَیْحَانُ اللَّبَنُ. {جامع الاخبار} سُئِلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عَنْ أَنْهَارِ الْجَنَّهًِْ کَمْ عَرْضُ کُلِّ نَهَرٍ مِنْهَا فَقَالَ (صلی الله علیه و آله): عَرْضُ کُلِّ نَهَرٍ مَسِیرَهًُْ خَمْسِینَ مِائَهًَْ عَامٍ یَدُورُ تَحْتَ الْقُصُورِ وَ الْحُجُبِ تَتَغَنَّی أَمْوَاجُهُ وَ تُسَبِّحُ وَ تَطْرَبُ فِی الْجَنَّهًِْ کَمَا یَطْرَبُ النَّاسُ فِی الدُّنْیَا. وَ قَالَ (صلی الله علیه و آله) أَکْثَرُ أَنْهَارِ الْجَنَّهًِْ الْکَوْثَرُ تَنْبُتُ الْکَوَاعِبُ الْأَتْرَابُ عَلَیْهِ یَزُورُهُ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) خَطِیبُ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ أَنَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ. عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: لِلرَّجُلِ الْوَاحِدِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ سَبْعُمِائَهًِْ ضِعْفِ مِثْلِ الدُّنْیَا وَ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ قُبَّهًٍْ وَ سَبْعُونَ أَلْفَ قَصْرٍ وَ سَبْعُونَ أَلْفَ حَجَلَهًٍْ وَ سَبْعُونَ أَلْفَ إِکْلِیلٍ وَ سَبْعُونَ أَلْفَ حُلَّهًٍْ وَ سَبْعُونَ أَلْفَ حَوْرَاءَ عَیْنَاء.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «[سرچشمه‌ی] چهار نهر از بهشت است: فرات و نیل و سیحان و جیحان. فرات در دنیا و آخرت، پر از آب است و [در آخرت] نیل نهر عسل است و سیحان نهر شراب است و جیحان نهر شیر». در کتاب جامع‌الاخبار آمده است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) سؤال شد: «عرض رودخانه‌ها و نهرهای بهشت چه‌قدر است»؟ فرمود: «عرض هر رود آنجا معادل یک مسیر پانصد ساله راه است. که در زیر قصرها و خیمه‌ها می‌گردد و موج‌های آن، مثل آوازخوانی مردم در دنیا، آوازخانی و صدا می‌کند و تسبیح خدا می‌کند» و در جای دیگر فرمود: «اکثر رودهای بهشت، کوثر هستند که دخترانی با بدن‌های جذاب اطراف آن هستند و روز قیامت، دوستان خدا به ملاقات آن رودها خواهند رفت» و درجای دیگر فرمود: «من محمد (صلی الله علیه و آله)، رسول خدا و سخنران اهل بهشت هستم» و در روایتی دیگر فرمود: «به هر فرد، در روز قیامت، هفتصد برابر آنچه در دنیا نعمت داده می‌شود، عطا می‌گردد، همچنین هفتادهزار گنبد و بارگاه که هرکدام هفتادهزار قصر در خود دارد و هفتادهزار لباس زیبا و هفتاد هزار گنبد و هفتادهزار جامه‌ی زیبا و هفتادهزار حوری».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۶

 بحارالأنوار، ج۸، ص۱۳۰/ بحارالأنوار، ج۸، ص۱۴۷

۳

(زمر/ ۲۰)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌سَلَّامٍ الْعَبْدِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) فَقُلْتُ: لَهُ مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ یُؤَخِّرُ الْعَصْرَ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ مَوْتُوراً أَهْلَهُ وَ مَالَهُ. قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ؟ قَالَ: وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ. قَالَ قُلْتُ: فَمَا مَنْزِلُهُ فِی الْجَنَّهًِْ؟ قَالَ: مَوْتُورٌ أَهْلَهُ وَ مَالَهُ یَتَضَیَّفُ أَهْلَهَا لَیْسَ لَهُ فِیهَا مَنْزِلٌ.

امام صادق (علیه السلام)- ابوسلّام عبدی گوید: نزد امام صادق (علیه السلام) رفته و عرض کردم: «درباره‌ی مردی که نماز عصر را به عمد به تأخیر انداخته است چه می‌فرمایید»؟ فرمود: «در روز رستاخیز بی‌زن و فرزند و بی‌مال [و تنها] محشور شود». عرض کردم: «فدایت شوم! هرچند از بهشتیان باشد»؟! فرمود: «هرچند از بهشتیان باشد». عرض کردم: «در بهشت چه جایگاهی خواهد داشت»؟ فرمود: «بی‌زن و فرزند و بی‌مال باشد و چون خانه‌ای ندارد مهمان بهشتیان است و خود خانه‌ای ندارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۶

 وسایل الشیعه، ج۴، ص۱۵۴/ نورالثقلین

۴

(زمر/ ۲۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- قَالَ: الْمَوْتُورُ أَهْلَهُ وَ مَالَهُ مَنْ ضَیَّعَ صَلَاهًَْ الْعَصْرِ. قِیلَ: وَ مَا الْمَوْتُورُ أَهْلَهُ وَ مَالَهُ؟ قَالَ: لَا یَکُونُ لَهُ أَهْلٌ وَ لَا مَالٌ فِی الْجَنَّهًْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- هرکس نماز را ضایع کند [و در وقت خود به‌جا نیاورد] در قیامت بدون اموال و خانواده‌اش محشور می‌گردد. از آن حضرت پرسیدند: «بدون خانواده و مال محشور می‌شود یعنی چه»؟ فرمود: «کسی است که در بهشت تنها است و خانواده و مالی ندارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۶

 من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱۸/ نورالثقلین

آیه أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ [21]

آیا ندیدى که خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد و آن را به‌صورت چشمه‌هایى در زمین وارد نمود، سپس با آن زراعتى را مى‌رویاند که رنگ‌هاى مختلف دارد؛ بعد آن گیاه خشک مى‌شود به‌گونه‌اى که آن را زرد و بى‌روح مى‌بینى؛ سپس آن را درهم مى‌شکند و خرد مى‌کند؟! در این مثال تذکّرى است براى خردمندان [از ناپایدارى دنیا].

۱

(زمر/ ۲۱)

الباقر (علیه السلام)- أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ وَ الْیَنَابِیعُ هِیَ الْعُیُونُ وَ الرکایا مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ فَأَسْکَنَهُ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ بِذَلِکَ حَتَّی یَصْفَرَّ ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً وَ الْحُطَامُ إِذَا یَبِسَتْ وَ تَفَتَّتَتْ.

امام باقر (علیه السلام)- أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ؛ ینابیع، چشمه‌ها و چاه‌هایی است که از آنچه که خداوند از آسمان نازل فرموده و در زمین جای داده پرآب است، ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ آن کشته‌ها و گیاهان را می‌رویاند [و رنگارنگند] تا اینکه در نهایت زرد می‌شوند، ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَامًا و هنگامی‌که خشک و متلاشی می‌گردند، همچون کاهی درهم کوبیده می‌شوند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۶

 البرهان

آیه أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ [22]

آیا کسى که خدا سینه‌اش را براى اسلام گشاده است و بر فراز [مرکبى از] نور الهى قرار گرفته [همچون کوردلان گمراه است]؟! واى بر آنان که قلب‌هایى سخت در برابر ذکر خدا دارند! آن‌ها در گمراهى آشکارى هستند.

۱

(زمر/ ۲۲)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- یا ابْنَ مَسْعُودٍ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَإِنَّ النُّورَ إِذَا وَقَعَ فِی الْقَلْبِ انْشَرَحَ وَ انْفَسَحَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَهَلْ لِذَلِکَ مِنْ عَلَامَهًٍْ قَالَ نَعَمْ التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهًُْ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْفَوْتِ فَمَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا قَصُرَ أَمَلُهُ فِیهَا وَ تَرَکَهَا لِأَهْلِهَا.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ای پسر مسعود! آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشاده است و بر فراز [مرکبی از] نور الهی قرار گرفته [همچون کوردلان گمراه است]؟! زیرا که نور هرگاه در دل پیدا شود دل باز می‌شود. گفته شد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! آیا برای این نور نشانه‌ای هست»؟ فرمود: «آری! دوری از سرای فریبنده و برگشت به‌سوی خانه‌ی جاویدان و مهیّاشدن برای مردن پیش از آنکه از دست رود، پس هرکس در دنیا پارسا شود آرزویش کوتاه می‌شود و دنیا را برای دنیاطلبان وامی‌گذارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۸

 بحارالأنوار، ج۷۴، ص۹۴/ روضهًْ الواعظین، ج۲، ص۴۴۸؛ و «الفوت... لأهلها» محذوف

۲

(زمر/ ۲۲)

الصّادق (علیه السلام)- الْقَسْوَهًُْ وَ الرِّقَّهًُْ مِنَ الْقَلْبِ وَ هُوَ قَوْلُهُ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللهِ.

امام صادق (علیه السلام)- قساوت و رقّت از قلب ناشی می‌شود، همچنان‌که خدای تعالی فرمود فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللهِ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۸

 بحارالأنوار، ج۱۴، ص۱۴۱/ القمی، ج۲، ص۲۳۸/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۳۸۵/ بحارالأنوار، ج۶۵، ص۲۳۹/ نورالثقلین/ البرهان

۳

(زمر/ ۲۲)

الصّادق (علیه السلام)- أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ إِلَی مُوسَی (علیه السلام) یَا مُوسَی (علیه السلام) لَا تَفْرَحْ بِکَثْرَهًِْ الْمَالِ وَ لَا تَدَعْ ذِکْرِی عَلَی کُلِّ حَالٍ فَإِنَّ کَثْرَهًَْ الْمَالِ تُنْسِی الذُّنُوبَ وَ إِنَّ تَرْکَ ذِکْرِی یُقْسِی الْقُلُوب.

امام صادق (علیه السلام)- خداوند عزّوجلّ به حضرت موسی (علیه السلام) وحی فرمود: «ای موسی (علیه السلام)! از زیادی مال خوشحال نشو و در هیچ حالی یاد مرا وا مگذار؛ چرا که زیادی مال سبب فراموشی گناهان می‌شود و واگذاشتن یاد من سبب سخت‌شدن دل‌ها می‌گردد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۸

 الکافی، ج۲، ص۴۹۷/ البرهان

ولایت

۱

(زمر/ ۲۲)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ قَالَ: نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام).

علی‌بن‌ابراهیم ( أَفَمَن شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ این آیه درباره‌ی امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام) نازل شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۸

 بحارالأنوار، ج۳۵، ص۴۰۵/ القمی، ج۲، ص۲۴۸/ المناقب، ج۳، ص۸۰/ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۲۳۳/ الصراط المستقیم، ج۲، ص۷۴/ نورالثقلین/ البرهان

آیه اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللهِ ذلِکَ هُدَى اللهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ [23]

خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابى که آیاتش [در لطف و زیبایى و عمق و محتوا] همانند یکدیگر است؛ آیاتى مکرّر دارد [با تکرارى شوق‌انگیز] که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مى‌ترسند مى‌افتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا مى‌شود؛ این هدایت الهى است که هرکس را بخواهد با آن راهنمایى مى‌کند؛ و هرکس را خداوند گمراه سازد، هیچ راهنمایى براى او نخواهد بود.

۱

(زمر/ ۲۳)

الباقر (علیه السلام)- إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ذَکْوَانُ أَجْرَدُ لَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ أَمَّا الصَّعْبُ فَهُوَ الَّذِی لَمْ یُرْکَبْ بَعْدُ وَ أَمَّا الْمُسْتَصْعَبُ فَهُوَ الَّذِی یَهْرُبُ مِنْهُ إِذَا رَأَی وَ أَمَّا الذَّکْوَانُ فَهُوَ ذَکَاءُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَمَّا الْأَجْرَدُ فَهُوَ الَّذِی لَا یَتَعَلَّقُ بِهِ شَیْءٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ فَأَحْسَنُ الْحَدِیثِ حَدِیثُنَا لَا یَحْتَمِلُ أَحَدٌ مِنَ الْخَلَائِقِ أَمْرَهُ بِکَمَالِهِ حَتَّی یَحُدَّهُ لِأَنَّ مَنْ حَدَّ شَیْئاً فَهُوَ أَکْبَرُ مِنْهُ.

امام باقر (علیه السلام)- [فهم] سخن ما مشکل و دشوار است و کلام ما شیوا و پاکیزه و باطراوت است که حتّی هیچ فرشته‌ی مقرّب و پیامبر فرستاده‌شده و مؤمنی که خداوند قلبش را از لحاظ قدرت ایمانش سنجیده باشد، تحمّل پذیرش و فهم آن را ندارد. معنای «صعب» (مشکل) آن است که فراتر از آن چیزی نباشد و «مستعصب» (دشوار) آن است که آنقدر شگفت‌آور است که با دیدن آن، از آن بگریزند، «ذکوان» (شیوا) اشاره به هوش و ذکاوت مؤمن دارد [که کلام ما زیرکانه است] و «اجرد» (باطراوت) اشاره به چیزی دارد که مستقل است و به قبل و بعد خود وابسته نیست که اشاره به همان کلام الهی است که فرمود: اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَدِیثِ که [منظور از] بهترین سخن، سخن ما است که احدی از مخلوقات، آن را به‌صورت تمام و کمال نمی‌تواند تحمّل کند (به دوش بکشد) مگر اینکه آن را حدّ بزند [و بخشی از آن را بشناسد] و اگر کسی بتواند به چیزی حدّ بزند، معنایش آن است که آن چیز بزرگتر از آن حدّ نیز بوده [و او نتوانسته آن را درک کند].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۸

 بحارالأنوار، ج۲، ص۱۹۴/ بصایرالدرجات، ص۲۴

۲

(زمر/ ۲۳)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- إِنَّ اللَّهَ اسْتَبْطَأَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ فَعَاتَبَهُمْ عَلَی رَأْسِ ثَلَاثَ عَشْرَهًَْ سَنَهًًْ مِنْ نُزُولِ الْقُرْآنِ بِهَذِهِ الْآیَهًِْ.

ابن‌عبّاس ( خداوند دل‌های مؤمنین را کاهل و اهل کوتاهی [در طی مراحل عالیه‌ی ایمان] شمرد لذا پس از سیزده سال از نزول قرآن آن‌ها را با این آیه سرزنش کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۰

 بحارالأنوار، ج۹، ص۱۶۱

به لرزه افتادن

۱

(زمر/ ۲۳)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِذَا اقْشَعَرَّ جِلْدُ الْعَبْدِ مِنْ خَشْیَهًِْ اللَّهِ تَحَاتَّتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ کَمَا تَتَحَاتُّ عَنِ الشَّجَرَهًِْ الْیَابِسَهًِْ وَرَقُهَا.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- هنگامی‌که بنده‌ای از خوف خدا لرزه بر اندامش افتد تمام گناهانش همانند ریزش برگ‌های یک درخت خشکیده فرو می‌ریزد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۰

 بحارالأنوار، ج۶۷، ص۳۴۶/ نورالثقلین

۲

(زمر/ ۲۳)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: قُلْت: إِنَ قَوْماً إِذَا ذَکَرُوا شَیْئاً مِنَ الْقُرْآنِ أَوْ حَدَّ ثَوَابِهِ صَعِقَ أَحَدُهُمْ حَتَّی یَرَی أَنَّ أَحَدَهُمْ لَوْ قُطِعَتْ یَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ لَمْ یَشْعُرْ بِذَلِکَ، فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ ذَاکَ مِنَ الشَّیْطَانِ، مَا بِهَذَا نُعِتُوا، إِنَّمَا هُوَ اللِّینُ وَ الرِّقَّهًُْ وَ الدَّمْعَهًُْ وَ الْوَجَل.

امام باقر (علیه السلام)- جابر گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «گروهی از مردم هرگاه اندکی از قرآن را به یاد آورند یا برایشان از آن سخنی گفته شود، چنان مدهوش می‌شود که پندارند اگر دست و پایش قطع شود، هیچ آن را احساس نمی‌کند». ایشان فرمود: «پاک و منزّه است خدا! این کار از جانب شیطان است، آنان [مؤمنان در قرآن] چنین وصف نشده‌اند، بلکه به نرم دلی و دلسوزی و اشک و بیم وصف شده‌اند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۰

 هدایه الأمه، ج۳، ص۷۵/ البرهان

 أَ فَمَنْ یَتَّقی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ قیلَ لِلظَّالِمینَ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ [24]

آیا کسى که [ناچار است] با صورت خود عذاب دردناک [الهى] را در روز قیامت دور سازد [همانند کسى است که آتش دوزخ هرگز به او نمى‌رسد]؟! و به ستمکاران گفته مى‌شود: «بچشید [نتیجه] آنچه را انجام مى‌دادید»!

آیه کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُون [25]

کسانى که قبل از آن‌ها بودند نیز [آیات ما را] تکذیب نمودند، و عذاب [الهى] از جایى که فکر نمى‌کردند به‌سراغشان آمد.

آیه فَأَذاقَهُمُ اللهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ [26]

پس خداوند خوارى را در زندگى این دنیا به آن‌ها چشانید، و عذاب آخرت شدیدتر است اگر مى‌دانستند.

آیه وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ [27]

ما براى مردم در این قرآن از هرچیز نمونه‌اى آوردیم [و همه‌ی معارف در آن جمع است]، شاید متذکّر شوند.

آیه قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ [28]

قرآنى است فصیح و خالى از هرگونه کجى و نادرستى، شاید آنان پرهیزگارى پیشه کنند.

۱

(زمر/ ۲۸)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- أَنْزَلَ اللهُ إِلَیْهِ الْکِتَابَ فِیهِ الْبَیَانُ وَ التِّبْیَانُ قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ قَدْ بَیَّنَهُ لِلنَّاسِ وَ نَهَجَهُ بِعِلْمٍ قَدْ فَصَّلَهُ وَ دِینٍ قَدْ أَوْضَحَهُ وَ فَرَائِضَ قَدْ أَوْجَبَهَا وَ حُدُودٍ حَدَّهَا لِلنَّاسِ وَ بَیَّنَهَا وَ أُمُورٍ قَدْ کَشَفَهَا لِخَلْقِهِ وَ أَعْلَنَهَا فِیهَا دَلَالَهًٌْ إِلَی النَّجَاهًِْ وَ مَعَالِمُ تَدْعُو إِلَی هُدَاه.

امام علی (علیه السلام)- خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) کتابی نازل فرمود که آشکار و آشکارکننده‌ی همه‌ی امور است؛ قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ و آن را برای مردم بیان کرد و توضیح داد، با دانشی که تفصیلش داد و دینی که آشکارش ساخت و واجباتی که آن‌ها را لازم نمود و حدودی که برای مردم وضع کرد و بیان نمود و اموری که آن‌ها را برای مخلوقش کشف کرد و آگاهشان ساخت. در آن امور راهنمایی به‌سوی نجات است و نشانه‌هایی که به هدایت دعوت کند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۲

 بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹

۲

(زمر/ ۲۸)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- أَنْزَلَ عَلَیْهِ کِتَاباً عَزِیزاً لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ. قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِین.

امام علی (علیه السلام)- خداوند بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) کتابی محکم و استوار نازل کرده که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی‌آید چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است! (فصلت/۴۲) قرآنی است فصیح و خالی از هرگونه کجی و نادرستی. تا افرادی را که زنده‌اند بیم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد! (یس/۷۰).

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۲

 بحارالأنوار، ج۷۴، ص۳۷۰

آیه ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ [29]

خداوند مثالى زده است: مردى را که مملوک شریکانى است که درباره‌ی او پیوسته با هم نزاع دارند، و مردى که تنها تسلیم یک نفر است؛ آیا این دو یکسانند؟! حمد و ستایش مخصوص خداست، ولى بیشتر آنان نمى‌دانند.

۱

(زمر/ ۲۹)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ حُمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ (علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً هُوَ عَلِیٌّ (علیه السلام) لِرَجُلٍ هُوَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وَ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ أَیْ مُخْتَلِفُونَ وَ أَصْحَابُ عَلِیٍ (علیه السلام) مُجْتَمِعُونَ عَلَی وَلَایَتِه.

امام باقر (علیه السلام)- در کلام خداوند عزّوجلّ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِیهِ شُرَکَاء مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا منظور از «رجل» اوّل علی (علیه السلام) است «رجل» دوم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است [یعنی علی (علیه السلام) تسلیم یک نفر شده که همان پیامبر (صلی الله علیه و آله) است] و شُرَکَاء مُتَشَاکِسُونَ یعنی کسانی که اختلاف دارند، حال آنکه یاران علی (علیه السلام) [و شیعیان] بر ولایت او هم‌رأی می‌باشند [پس منظور از متشاکسون غیر از آنان هستند].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۲

 تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۴/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۵؛ «بتفاوت»/ البرهان

آیه إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ [30]

به یقین تو مى‌میرى و آن‌ها نیز خواهند مُرد.

۱

(زمر/ ۳۰)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌الْمَغْرَاءِ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ الْأَحْمَرُ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَی أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) نُعَزِّیهِ بِإِسْمَاعِیلَ فَتَرَحَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عزّوجلّ نَعَی إِلَی نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) نَفْسَهُ فَقَالَ إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ وَ قَالَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ أَنْشَأَ یُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّهُ یَمُوتُ أَهْلُ الْأَرْضِ حَتَّی لَا یَبْقَی أَحَدٌ ثُمَّ یَمُوتُ أَهْلُ السَّمَاءِ حَتَّی لَا یَبْقَی أَحَدٌ إِلَّا مَلَکُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَهًُْ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ (علیهم السلام) قَالَ فَیَجِیءُ مَلَکُ الْمَوْتِ (علیه السلام) حَتَّی یَقُومَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عزّوجلّ فَیُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِیَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَیَقُولُ یَا رَبِّ لَمْ یَبْقَ إِلَّا مَلَکُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَهًُْ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ (علیه السلام) فَیُقَالُ لَهُ قُلْ لِجَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ (علیها السلام) فَلْیَمُوتَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهًُْ عِنْدَ ذَلِکَ یَا رَبِّ رَسُولَیْکَ وَ أَمِینَیْکَ فَیَقُولُ إِنِّی قَدْ قَضَیْتُ عَلَی کُلِّ نَفْسٍ فِیهَا الرُّوحُ الْمَوْتَ ثُمَّ یَجِیءُ مَلَکُ الْمَوْتِ حَتَّی یَقِفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عزّوجلّ فَیُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِیَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَیَقُولُ یَا رَبِّ لَمْ یَبْقَ إِلَّا مَلَکُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَهًُْ الْعَرْشِ فَیَقُولُ قُلْ لِحَمَلَهًِْ الْعَرْشِ فَلْیَمُوتُوا قَالَ ثُمَّ یَجِیءُ کَئِیباً حَزِیناً لَا یَرْفَعُ طَرْفَهُ فَیُقَالُ مَنْ بَقِیَ فَیَقُولُ یَا رَبِّ لَمْ یَبْقَ إِلَّا مَلَکُ الْمَوْتِ فَیُقَالُ لَهُ مُتْ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ فَیَمُوتُ ثُمَّ یَأْخُذُ الْأَرْضَ بِیَمِینِهِ وَ السَّمَاوَاتِ بِیَمِینِهِ وَ یَقُولُ أَیْنَ الَّذِینَ کَانُوا یَدْعُونَ مَعِی شَرِیکاً أَیْنَ الَّذِینَ کَانُوا یَجْعَلُونَ مَعِی إِلَهاً آخَرَ.

امام صادق (علیه السلام)- یعقوب احمر نقل کرده است: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم تا به ایشان به خاطر درگذشت اسماعیل تسلیت بگوییم. ایشان برای او از خداوند رحمت طلبید و سپس فرمود: «خداوند عزّوجلّ، خود به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) خبر از مرگ داد و فرمود: إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّیِّتُونَ و نیز فرمود: هرکسی مرگ را می‌چشد. (آل عمران/۱۸۵)، سپس امام (علیه السلام) شروع به بیان حدیثی کرد و فرمود: «زمینیان همه می‌میرند تا جایی که هیچ‌کس به جا نمی‌ماند؛ سپس آسمانیان همه می‌میرند تا جایی که هیچ‌کس به‌جا نمی‌ماند به جز فرشته‌ی مرگ و حاملان عرش و جبرئیل و میکائیل. آنگاه فرشته‌ی مرگ می‌آید و در برابر خداوند عزّوجلّ می‌ایستد. خداوند به او می‌فرماید: «چه کسی زنده ماند»؟ حال آنکه خود بهتر می‌داند او عرض می‌کند: «پروردگارا! هیچ‌کس به‌جا نماند جز فرشته‌ی مرگ و حاملان عرش و جبرئیل و میکائیل». خداوند می‌فرماید: «به جبرئیل و میکائیل بگو: بمیرید». در آن هنگام فرشتگان عرض می‌کنند: «پروردگارا! آن دو، رسول و امین تو هستند»! خداوند می‌فرماید: «من بر هر نفسی که روح در آن است، حکم مرگ داده‌ام». سپس فرشته‌ی مرگ می‌آید و در برابر خداوند عزّوجلّ می‌ایستد، خداوند به او می‌فرماید: «چه کسی زنده ماند»؟ حال آنکه خود بهتر می‌داند او عرض می‌کند: «پروردگارا! هیچ‌کس به جا نماند جز فرشته‌ی مرگ و حاملان عرش». خداوند می‌فرماید: «به حاملان عرش بگو: بمیرید». سپس فرشته‌ی مرگ، افسرده و غمگین و سر به زیر می‌آید، خداوند به او می‌فرماید: «چه کسی زنده ماند»؟ او عرض می‌کند: «پرودگارا! هیچ‌کس به جا نماند جز فرشته‌ی مرگ». خداوند می‌فرماید: «بمیر، ای فرشته‌ی مرگ»! پس او می‌میرد، آنگاه خداوند زمین را با دست راست خود و آسمان را با دست راست خود می‌گیرد و می‌فرماید: «کجایند آنان که ادّعا می‌کردند با من شریکند؟ کجایند آنان که با من دیگری را به خدایی می‌گرفتند»؟

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۲

 الکافی، ج۳، ص۲۵۶/ بحارالأنوار، ج۶، ص۳۲۹/ الزهد، ص۸۰؛ بتفاوت لفظی/ البرهان

۲

(زمر/ ۳۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله): لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ قُلْتُ یَا رَبِّ أَ‌یَمُوتُ الْخَلَائِقُ وَ یَبْقَی الْأَنْبِیَاءُ (علیهم السلام) فَنَزَلَتْ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- امام رضا (علیه السلام) از پدرانش از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است که فرمود: «هنگامی‌که این آیه نازل شد: إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّیِّتُونَ، عرض کردم: «پروردگارا! آیا تمامی آفریدگان می‌میرند و پیامبران به جا می‌مانند»؟ آنگاه نازل شد: هرکسی مرگ را می‌چشد. (آل عمران/۱۸۵)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۴

 بحارالأنوار، ج۶، ص۳۲۸/ صحیفهًْ الرضا (ص۶۲/ عیون أخبارالرضا (ج۲، ص۳۲/ نورالثقلین و البرهان

۳

(زمر/ ۳۰)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ صَالِحِ‌بْنِ‌سَعِیدٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ فِی قِصَّهًِْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) ... إِنِّی سَقِیمٌ قَالَ مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) سَقِیماً وَ مَا کَذَبَ إِنَّمَا عَنَی سَقِیماً فِی دِینِهِ مُرْتَاداً وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّهُ عَنَی بِقَوْلِهِ إِنِّی سَقِیمٌ أَیْ سَأَسْقُمُ وَ کُلُّ مَیِّتٍ سَقِیمٌ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عزّوجلّ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّکَ مَیِّتٌ أَیْ سَتَمُوت.

امام صادق (علیه السلام)- صالح‌بن‌سعید نقل کرده است: مردی از صحابه گفت: از امام صادق (علیه السلام) در مورد داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) [و این آیه که از زبان ابراهیم (علیه السلام) بیان می‌کند که مریض هستم] سؤال کردم، فرمود: ... مقصودش از من بیمارم [و با شما به مراسم جشن نمی‌آیم]. (صافات/۸۹) این نبود که مریض است چون او مریض نبود امّا دروغ هم نگفت زیرا مقصودش این بود که دینش دچار نقص و مرض شده. و همچنین روایت شده که منظور از إِنِّی سَقِیمٌ یعنی در آینده بیمار خواهم شد [و خواهم مرد] و هر میّتی بیمار است، و خداوند عزّوجلّ به پیغمبر خود (صلی الله علیه و آله) فرموده است: إِنَّکَ مَیِّتٌ یعنی خواهی مرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۴

 بحارالأنوار، ج۱۱، ص۷۶/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۱۳؛ «سألته عن قول الله عزّوجلّ... انه عنی بقوله» محذوف

۴

(زمر/ ۳۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- لَمَّا نَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَیْتَنِی أَعْلَمُ مَتَی یَکُونُ ذَلِکَ فَنَزَلَ سُورَهًُْ النَّصْرِ فَکَانَ یَسْکُتُ بَیْنَ التَّکْبِیرِ وَ الْقِرَاءَهًِْ بَعْدَ نُزُولِهَا فَیَقُولُ سُبْحَانَ اللهِ وَ بِحَمْدِهِ أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ أَمَا إِنَّ نَفْسِی نُعِیَتْ إِلَیَّ ثُمَّ بَکَی بُکَاءً شَدِیداً فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَوَ تَبْکِی مِنَ الْمَوْتِ وَ قَدْ غَفَرَ اللهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ قَالَ فَأَیْنَ هَوْلُ الْمُطَّلَعِ وَ أَیْنَ ضَیْقَهًُْ الْقَبْرِ وَ ظُلْمَهًُْ اللَّحْدِ وَ أَیْنَ الْقِیَامَهًُْ وَ الْأَهْوَالُ فَعَاشَ بَعْدَ نُزُولِ هَذِهِ السُّورَهًِْ عَاماً.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- هنگامی‌که این کلام خداوند متعال: إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای کاش می‌دانستم که آن (مردن) کی خواهد بود»؟ که سوره‌ی نصر نازل شد. [پیامبر (صلی الله علیه و آله)] بعد از نزول این سوره، همواره بین تکبیرهًْ الاحرام و قرائت (سوره‌ی حمد) سکوت می‌کرد و می‌گفت: «تسبیح و حمد خدای را! از خداوند آمرزش می‌طلبم و به‌سوی او توبه می‌کنم». از او درباره‌ی [علّت] آن کار سؤال شد فرمود: «نفسم از مرگم باخبر شده است». آنگاه گریه‌ی بسیار شدیدی کرد. گفته شد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! آیا از [ترس] مرگ گریه می‌کنی درحالی‌که خداوند تمام گناهان تو را بخشید. خداوند گناهان گذشته و آینده‌ای را که به تو نسبت می‌دادند ببخشد. (فتح/۲) فرمود: «ترس آینده [ناشی از دیدن احوال پس از مرگ] کجاست؟ تنگی قبر کجاست؟ تاریکی قبر کجاست؟ قیامت و ترس‌های آن کجاست»؟ [پیامبر (صلی الله علیه و آله)] بعد از نزول این سوره، یک سال عمر کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۴

 بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۷۱/ المناقب، ج۱، ص۲۳۴

۵

(زمر/ ۳۰)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) قَالَ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عِنْدَهُ أَصْحَابُهُ قَامَ إِلَیْهِ عَمَّارُ بْنُ‌یَاسِرٍ فَقَالَ لَهُ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَنْ یُغَسِّلُکَ مِنَّا إِذَا کَانَ ذَلِکَ مِنْکَ قَالَ ذَاکَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام)... فَنَزَلَ مَلَکُ الْمَوْتِ (علیه السلام) وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ لِی إِلَیْکَ حَاجَهًٌْ قَالَ وَ مَا حَاجَتُکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ حَاجَتِی أَنْ لَا تَقْبِضَ رُوحِی حَتَّی یَجِیئَنِی جَبْرَئِیلُ فَیُسَلِّمَ عَلَیَّ وَ أُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَخَرَجَ مَلَکُ الْمَوْتِ وَ هُوَ یَقُولُ یَا مُحَمَّدَاهْ (صلی الله علیه و آله) فَاسْتَقْبَلَهُ جَبْرَئِیلُ فِی الْهَوَاءِ فَقَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ (علیه السلام) قَبَضْتَ رُوحَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) قَالَ لَا یَا جَبْرَئِیلُ سَأَلَنِی أَنْ لَا أَقْبِضَهُ حَتَّی یَلْقَاکَ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِ وَ یُسَلِّمَ عَلَیْکَ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ أَ‌مَا تَرَی أَبْوَابَ السَّمَاءِ مُفَتَّحَهًًْ لِرُوحِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) أَمَا تَرَی الْحُورَ الْعِیْنَ قَدْ تَزَیَّنَ لِرُوحِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَاالْقَاسِمِ فَقَالَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا جَبْرَئِیلُ ادْنُ مِنِّی حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ فَدَنَا مِنْهُ فَنَزَلَ مَلَکُ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ احْفَظْ وَصِیَّهًَْ اللَّهِ فِی رُوحِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ آخِذٌ بِرُوحِهِ (صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا کَشَفَ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) نَظَرَ إِلَی جَبْرَئِیلَ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ تَخْذُلُنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابن‌عبّاس (گوید: وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیمار شد عدّه‌ای از اصحابش نزد او بودند و عمّاربن‌یاسر از میان آن‌ها برخاست و به او گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پدر و مادرم فدایت! اگر این پیشامد به وجود آمد کدام‌یک از ما شما را غسل دهد»؟ فرمود: «آن وظیفه‌ی علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است ... ملک‌الموت نازل شد و گفت: «درود بر تو ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)»! فرمود: «سلام بر تو ای فرشته‌ی مرگ! من به تو حاجتی دارم». عرض کرد: «چه حاجتی ای نبی خدا (صلی الله علیه و آله)»؟ فرمود: «حاجتم این است که جان مرا نگیری تا دوستم جبرئیل بیاید و بر من سلام دهد و من هم بر او سلام دهم» ملک‌الموت با فریاد وا محمّدا بیرون رفت و در هوا به جبرئیل رسید جبرئیل به او گفت: «ای ملک‌الموت جان محمّد (صلی الله علیه و آله) را گرفتی»؟ گفت: «نه، ای جبرئیل! از من خواست که نگیرم تا تو را دیدار کند و بر او سلام دهی و به تو سلام دهد». جبرئیل گفت: «مگر نمی‌بینی که درهای آسمان‌ها برای [استقبال از] روح محمّد (صلی الله علیه و آله)، گشوده است نمی‌بینی که حوریان بهشت خود را برای محمّد (صلی الله علیه و آله) آرایش کردند»، جبرئیل نازل شد و گفت: «سلام بر تو ای ابالقاسم (صلی الله علیه و آله)»! فرمود: «سلام بر تو ای جبرئیل! ای دوست من نزدیکم بیا». نزدیک او رفت و ملک‌الموت آمد. جبرئیل گفت: «وصیّت خدا را درباره‌ی روح محمّد (صلی الله علیه و آله) انجام بده». جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ او بود و ملک الموت جان او را گرفت، چون روی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را باز کرد آن حضرت به جبرئیل نگاه کرد و به او گفت: «در این سختی دست از من برداشتی». عرض کرد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْموْتِ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۴

 بحارالأنوار، ج۲۲، ص۵۰۹

۶

(زمر/ ۳۰)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- لَوْ رَأَی الْعَبْدُ أَجَلَهُ وَ سُرْعَتَهُ إِلَیْهِ لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ تَرَکَ طَلَبَ الدُّنْیَا.

امام علی (علیه السلام)- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «اگر بنده‌ای مرگ را که به سرعت به طرف او حرکت می‌کند مشاهده نماید، با آرزوهای خود مخالفت می‌کند و از طلب دنیا دست می‌کشد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۶

 نورالثقلین

آیه ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ [31]

سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه مى‌کنید.

۱

(زمر/ ۳۱)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ. ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ یَعْنِی أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ مِنْ غَصَبَهُ حَقِّهِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم ( إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ، ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عِندَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ؛ یعنی امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام) و کسانی که حقّش را غصب کردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۶

 بحارالأنوار، ج۴۱۵، ص۳۵/ القمی، ج۲، ص۲۴۸/ البرهان

۲

(زمر/ ۳۱)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- ثُمَ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ یَعْنِی الْمُحِقَّ وَ الْمُبْطِلَ وَ الظَّالِمَ وَ الْمَظْلُومَ.

ابن‌عبّاس ( ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عِندَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ؛ یعنی کسی که بر حق است و کسی که بر باطل است و ظالم و مظلوم [همگی نزد پروردگارتان مخاصمه می‌کنید].

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۶

 بحرالعرفان، ج۱۴، ص۵۱

۳

(زمر/ ۳۱)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- الِاخْتِصَامُ یَکُونُ بَیْنَ الْمُهْتَدِینَ وَ الضَّالِّینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْکاذِبِینَ.

ابن‌عبّاس ( مخاصمه، [و درگیری در قیامت] میان هدایت‌یافتگان و گمراهان و راستگویان و دروغ‌گویان می‌باشد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۶

 بحرالعرفان، ج۱۴، ص۵۱

آیه قوله تعالی فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَى اللهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَیْسَ فی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْکافِرینَ [32]

چه کسى ستمکارتر است از آن کسى که بر خدا دروغ ببندد و سخن راست [و وحى الهى] را هنگامى‌که به‌سراغ او آمده تکذیب کند؟! آیا در جهنّم جایگاهى براى کافران نیست؟!

۱

(زمر/ ۳۲)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فِی قَوْلِهِ تَعَالَی فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ قَالَ الصِّدْقُ وَلَایَتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.

امام علی (علیه السلام)- فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَی اللهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ؛ سخن راست، ولایت ما اهل بیت (علیهم السلام) است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۸

 بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۷/ الأمالی للطوسی، ص۳۶۴/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۵/ کشف الغمهًْ، ج۱، ص۳۹۹/ البرهان

۲

(زمر/ ۳۲)

الصّادق (علیه السلام)- فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ عَنْ مُوسَی‌بْنِ‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ (علیه السلام) قَالَ هُوَ مَنْ رَدَّ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی عَلِی (علیه السلام).

امام صادق (علیه السلام)- امام کاظم (علیه السلام) از پدرش روایت کرد که در مورد آیه: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ فرمود: «آن ستمکار کسی است که دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در مورد پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ردّ کرده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۸

 بحارالأنوار، ج۳۵، ص۴۱۴/ کشف الغمهًْ، ج۱، ص۳۱۷/ کشف الیقین، ص۳۷۵/ البرهان؛ «بتفاوت»

۳

(زمر/ ۳۲)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ یَعْنِی لَمَّا جَاءَ بِهِ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله) مِنَ الْحَقِّ وَ ولایهًْ أمیرِالمُؤمِنینَ (علیه السلام).

علیّ‌بن‌ابراهیم ( فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَیَ اللهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ یعنی حقیقتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره‌ی ولایت امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام) آورد، تکذیب کردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۸

 بحارالأنوار، ج۳۵، ص۴۱۵/ القمی، ج۲، ص۲۴۸/ نورالثقلین

۴

(زمر/ ۳۲)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- قَالَ ابْنُ‌عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) فَرَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) جاءَ بِالصِّدْقِ وَ عَلِیٌ (علیه السلام) صَدَّقَ بِهِ أَمِیرُ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ قَالَ: الصِّدْقُ وَلَایَهًُْ أَهْلِ الْبَیْت.

ابن‌عبّاس ( رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کلام راست وصدق، [قرآن] را [از جانب خدا] آورد و علی (علیه السلام) امیرالمؤمنین، آن را تصدیق کرد. فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ و در جای دیگری گفت: منظور از «صدق»، ولایت اهل بیت (علیهم السلام) است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۸

 المناقب، ج۳، ص۹۲

آیه وَ الَّذی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ [33]

امّا کسى که سخن راست بیاورد و کسى که آن را تصدیق کند، آنان پرهیزگارانند.

۱

(زمر/ ۳۳)

الصّادق (علیه السلام)- وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ شَفَاعَهًُْ عَلِیٍّ (علیه السلام).

امام صادق (علیه السلام)- وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ منظور شفاعت علی (علیه السلام) است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۸

 بحارالأنوار، ج۸، ص۴۳/ المناقب، ج۲، ص۱۶۵

۲

(زمر/ ۳۳)

الباقر (علیه السلام)- وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ هُوَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ صَدَّقَ بِهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام).

امام باقر (علیه السلام)- منظور از وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و منظور از وَ صَدَّقَ بِهِ امیرالمؤمنین، علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۸

 الإفصاح، ص۱۶۶/ کشف الغمهًْ، ج۱، ص۳۲۴/ کشف الیقین، ص۱۲۰/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۶/ البرهان/ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۴۰۷/ الصراط المستقیم، ج۱، ص۲۸۱/ المناقب، ج۳، ص۹۲/ نورالثقلین

۳

(زمر/ ۳۳)

الباقر (علیه السلام)- مِنَّا الَّذِی أُحِلَّ لَهُ الْخُمُسُ وَ مِنَّا الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ مِنَّا الَّذِی صَدَّقَ بِهِ وَ لَنَا الْمَوَدَّهًُْ فِی کِتَابِ اللَّهِ عزّوجلّ وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) الْوَالِدَانِ وَ أَمَرَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهُمَا بِالشُّکْرِ لَهُمَا.

امام باقر (علیه السلام)- آنکه طبق آیه‌ی خمس، مصرف خمس برایش حلال شده است ما اهل بیت هستیم، آنکه قرآن در مورد او فرمود: جاءَ بِالصِّدْقِ از ما است و آنکه در مورد او فرمود صَدَّقَ بِهِ از ماست. و آیه‌ی مودّت در قرآن در مورد ما است و منظور از والدان، پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) است و [در سوره‌ی لقمان] به فرزندان این دو پدر، دستور داده که از پدران خود تشکّر کنند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۸

 بحارالأنوار، ج۳۶، ص۱۲

آیه لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنینَ [34]

آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنان موجود است؛ و این است جزاى نیکوکاران.

آیه لِیُکَفِّرَ اللهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذی عَمِلُوا وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ [35]

تا خداوند [حتّى] بدترین اعمالى را که انجام داده‌اند [در سایه‌ی ایمان و صداقت آن‌‌ها] بیامرزد، و آن‌ها را مطابق بهترین اعمالى که انجام مى‌دادند پاداش دهد.

آیه أَ لَیْسَ اللهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ [36]

آیا خداوند براى [نجات و دفاع از] بنده‌اش کافى نیست؟! ولى آن‌ها تو را از غیر او مى‌ترسانند. [آن‌ها گمراهند] و هر‌کس را خداوند گمراه کند، هیچ راهنمایى براى او نخواهد بود!

۱

(زمر/ ۳۶)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- قَالَ عَلِیُّ‌بْنُ‌إبراهیم (رحمة الله علیه) یَعْنِی یَقُولُونَ لَکَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) اعفنا مِنْ علی (علیه السلام) وَ یُخَوِّفُونَکَ بِأَنَّهُمْ یَلْحَقُونَ بِالْکُفَّارِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم ( أَلَیْسَ اللهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ؛ یعنی [منافقان] به تو می‌گویند: ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! از ما درباره‌ی پذیرش امر ولایت علی (علیه السلام) درگذر و تو را از اینکه در صورت اصرار بر پذیرش ولایت علی (علیه السلام) ممکن است به کفّار ملحق شده و اسلام را رها کنند، می‌ترسانند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۰

 بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۲۰/ القمی، ج۲، ص۲۴۸/ نورالثقلین/ البرهان

  • فرزاد تات