دانشجویان کارشناسی ارشد مهندسی برق کنترل

تعهد پیش فروشنده به تحویل پس از فسخ قرارداد پایه

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۱۶ ب.ظ

صورتجلسه نشست قضایی
تاریخ برگزاری: 1400/07/15
برگزار شده توسط: استان تهران/ شهر رباط کریم

موضوع

تعهد پیش فروشنده به تحویل پس از فسخ قرارداد پایه

پرسش

آقای «الف» به‌عنوان مالک زمین و بنای قدیمی با آقای «ب» به‌عنوان صاحب سرمایه، قرارداد مشارکت ساخت 10 واحد تنظیم می‌نمایند. آقای «الف» رضایت می‌دهد تا سازنده 2 واحد را جهت تامین بخشی از هزینه ساخت پیش فروش نماید و آقای «ب» 2 واحد را پیش فروش می‌نماید. قرارداد طرفین به دلیل عدم انجام تعهدات از سوی مالک زمین فسخ و حکم قطعی تایید فسخ صادر می‌شود. با توجه به اینکه سازنده از طرفی هیچ اقدامی در جهت تخریب بنای قدیمی و ساخت 10 واحد نکرده است و از طرف دیگر قرارداد فی‌مابین وی با مالک زمین فسخ شده است. در این صورت وضعیت معامله خریداران 2 واحد پیش فروش شده چگونه خواهد بود؟ معامله ایشان صحیح است و باید الزام به انجام تعهد فروشنده (سازنده) را بخواهد یا معامله ایشان قابل فسخ بوده و یا اینکه قابلیت ابطال دارد؟ در صورت اخیر، امکان استرداد ثمن به همراه غرامات وارده موضوع رای وحدت رویه 811 مورخ 1400/04/26 وجود دارد یا خیر؟

نظر هیات عالی

در فرض سوال، مورد ارتباطی به رای وحدت رویه شماره 811 - 1400/04/26 ندارد زیرا این رای در خصوص عقد تملیکی است یعنی اثر عقد تملیک مال است درحالی‌که موضوع معنونه از عقود عهدی است یعنی اثر قرارداد ایجاد تعهد است تعهد به ایجاد ساختمان (فعل مادی) و تعهد به انتقال آپارتمان (عمل حقوقی). مالک زمین به سرمایه‌دار اجازه داده دو واحد آپارتمان را که هنوز ساخته نشده بفروشد و بعد قرارداد فی‌مابین مالک و سرمایه‌دار فسخ می‌شود. با این فسخ انجام تعهد غیرممکن شده است و پیش‌خریداران می‌توانند مطابق مواد 238 و 239 قانون مدنی، قرارداد خود را با پیش فروشنده فسخ کنند و مطابق ماده 227 قانون مدنی چون عدم انجام تعهد به واسطه خارجی نبوده است، حق مطالبه خسارت را از پیش فروشنده دارند، در ضمن قرارداد مزبور فاقد شرایط قانون پیش فروش ساختمان است، در نتیجه مشمول این قانون نیست ولی به معنای آن نیست که قرارداد فوق‌الذکر با توجه به ماده 10 قانون مدنی باطل باشد.

نظر اکثریت

با توجه به اینکه پیش فروش یک عقد عهدی و مستمر می‌باشد و تابعی از قرارداد مشارکت در ساخت است و فسخ مشارکت باعث انحلال پیش فروش می‌شود (انفساخ) و مبنای این انفساخ، اثر کاشفیت دارد از اینکه به واسطه مقدورالتسلیم نبودن تعهد پیش فروشنده، منفسخ می‌شود و نسبت به این موضوع می‌توان از مواد 372، 454 و 455 قانون مدنی وحدت ملاک گرفت و با توجه به اینکه غرامات موضوع رای وحدت رویه 811؛ ویژه بیعی است که حسب ماده 391 قانون مدنی مبیع مستحق للغیر در آمده است، می‌باشد و عقد پیش فروش و مشارکت در ساخت خروج موضوعی از آن دارد و به خصوص اینکه عقد ابتدائاً صحیح بوده است و بعداً قابلیت فسخ پیدا کرده است. بنابراین غرامات تعلق نمی‌گیرد.

نظر اقلیت

نظر به اینکه انجام تعهد ممتنع گردیده است و حسب نص مواد 239 و 240 قانون مدنی، در صورتی که اجبار مشروط علیه بر انجام فعل مشروط مقدور نباشد یا اگر بعد از عقد انجام شرط ممتنع شود؛ در این صورت مشروط‌ له اختیار فسخ معامله را خواهد داشت. بنابراین در این صورت، پیش‌خریدار اختیار فسخ معامله را خواهد داشت و با توجه به اینکه غرامات موضوع رای وحدت رویه 811؛ ویژه بیعی است که حسب ماده 391 قانون مدنی مبیع مستحق للغیر درآمده است، می‌باشد و عقد پیش فروش و مشارکت در ساخت، خروج موضوعی از آن دارد و به‌خصوص اینکه عقد ابتدائاً صحیح بوده است و بعداً قابلیت فسخ پیدا کرده است. بنابراین غرامات تعلق نمی‌گیرد.

نظر ابرازی

براساس ماده 3 قانون پیش فروش ساختمان مصوب 1389 و ماده 18 آیین‌نامه پیش فروش ساختمان، اقدام به پیش فروش ساختمان بدون تنظیم سند رسمی ممنوع است و حتی اگر فردی بدون اخذ مجوز از وزارت راه و شهرسازی اقدام به پیش فروش ملک یا املاک خود کند به حبس یا جزای نقدی محکوم خواهد شد. بنابراین تنظیم قرارداد پیش فروش خارج از تشریفات مقرر در قانون مزبور موجب بطلان عقد پیش فروش خواهد بود و با توجه به بطلان قرارداد، غرامات نیز به تبع آن تعلق می‌گیرد.

  • فرزاد تات

ماده 240 قانون مدنی(خیارتعذرشرط)

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۱۵ ب.ظ

اگر بعد از عقد انجام شرط ممتنع شود یا معلوم شود که حین‌العقد ممتنع بوده است کسی که شرط بر نفع او شده است اختیار فسخ‌ معامله را خواهد داشت مگر اینکه امتناع مستند به فعل مشروط‌ له باشد.

  • فرزاد تات

اگر مال رهنی متعلق به ثالث باشد با محرزشدن عدم اذن مالک اصلی،معامله غیرنافع و غیرنافذ و حق فسخ برای ذی نفع ایجاد می شود

  • فرزاد تات

تعذر یا ممتنع شدن شرط رهن دادن درصورت تلف شدن مبیع...

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۰۷ ب.ظ

معامله را فسخ کنم

  • فرزاد تات

وصف رأی دادگاه درخصوص خسارات ناشی از اجرای قرار تأمین خواسته

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۰۶ ب.ظ

درخصوص دعوی آقای م.ق. با وکالت آقایان م.ک. و م.الف. به طرفیت خانم الف.ت. به خواسته صدور حکم بر محکومیت خوانده به جبران خسارت ناشی از توقیف بلاوجه مطالبات موضوع قرار تأمین خواسته شماره 900529 مورخ 12/7/90 با عنایت به مجموع محتویات پرونده و مدارک و مستندات ابرازی نظر به اینکه مطابق پرونده اجرائی به شماره 90/211/900163 ق در راستای قرار تأمین خواسته به شماره 900529 مورخ 12/7/90 به مبلغ 000/270/158 ریال صادره از این دادگاه مطالبات خواهان در پرونده کلاسه 890439 مطروحه در شعبه 185 دادگاه عمومی حقوقی تهران توقیف شده و سپس در تاریخ 22/9/91 از قرار تأمین مذکور رفع اثر گردیده است و با توجه به اینکه طبق دادنامه شماره 900832 مورخ 30/11/90 صادره از شعبه 185 دادگاه عمومی حقوقی تهران که طی دادنامه شماره 911177 مورخ 22/8/91 صادره از شعبه 5 دادگاه تجدیدنظر استان تهران تأیید گردیده حکم بر بی حقی خوانده در دعوی مطالبه مبلغ 020/273/176 ریال صادرشده است و ازآنجاکه خوانده نسبت به دعوی حاضر ایراد و اعتراض موجهی به عمل نیاورده است، لذا دادگاه دعوی خواهان را ثابت تشخیص داده با استناد به مواد 1 و2 قانون مسئولیت مدنی مصوب 1339 و ماده 120 قانون آیین دادرسی مدنی حکم بر محکومیت خوانده به پرداخت مبلغ 500/720/23 ریال بابت اصل خواسته در حق خواهان صادر و اعلام می نماید. در ضمن درخصوص مطالبه خسارات دادرسی نظر به اینکه طبق ماده120 قانون مرقوم دعوی بدون پرداخت هزینه دادرسی مورد رسیدگی واقع گردیده است لذا دعوی خواهان سالبه به انتفاء موضوع بوده دادگاه حکم بر بطلان آن صادر می نماید. رأی صادره حضوری و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان تهران می باشد.
رئیس شعبه 211 دادگاه عمومی حقوقی تهران ـ رضوی

رأی دادگاه تجدیدنظر استان

تجدیدنظرخواهی خانم الف.ت. از دادنامه شماره 9200077مورخ 16/2/92 صادره از شعبه 211 دادگاه عمومی تهران که به موجب آن حکم بر محکومیت خوانده به پرداخت مبلغ 500/720/23 ریال بابت خسارت ناشی از توقیف مطالبات موضوع قرار تأمین خواسته شماره 900529 ـ 12/7/90به عنوان اصل خواسته در حق خواهان ها صادر گردیده است دادگاه با عنایت به محتویات پرونده صرف نظر از ماهیت و کیفیت رسیدگی نظر به اینکه مطابق قسمت اخیر ماده 120 قانون آیین دادرسی در امور مدنی رأی دادگاه قطعی بوده و از شمول ماده 331 قانون مرقوم خارج است بنابراین تجدیدنظرخواهی را غیرموجه دانسته و قرار رد تجدیدنظرخواهی را صادر می نماید این رأی قطعی است.
مستشاران شعبه 1 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
صادقی ـ توکلی

  • فرزاد تات

دادنامه 85/824 مورخ 1385/12/20

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۰۵ ب.ظ
عدم تعلق مالیات به نقل و انتقالات عادی اموال غیر منقول و استیجاری تلقی کردن ملک مورد استفاده غیر مالک بوده و مورد اعتراض سازمان بازرسی کل کشور قرار گرفته به شرح رای شماره 6642,4,30 مورخ 15,6,1375 آن شورا تغییر یافته و منتفی گردیده است. بنابراین اعتراض سازمان مزبور سالبه به انتفاء موضوع محسوب می شود
شاکیان : معاون امور اقتصادی و زیربنائی سازمان بازرسی کل کشور.    
طرف شکایت : هیات عمومی شورای عالی مالیاتی     
 
نوع دادخواست: درخواست ابطال    
نتیجه رسیدگی : غیر قابل طرح    
مرجع صدور : هیات عمومی

 

مقدمه: معاون امور اقتصادی و زیربنائی سازمان بازرسی کل کشور طی شکایت‎نامه تقدیمی به شماره 14045,4,1 مورخ 10,5,1383 اعلام داشته‎اند، بر اساس مفاد گزارش بازرسان این سازمان رای شماره 11886,4,30 مورخ 13,10,1371 هیات عمومی شورای عالی مالیاتی بر خلاف قانون مالیاتهای مستقیم و اصلاحات بعدی تشخیص داده شده است. علیهذا خواهشمند است در اجرای تبصره ذیل ماده 2 قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور مقرر فرمایید به موضوع رسیدگی شود. در گزارش پیوست نامه فوق‎الذکر آمده است، هیات عمومی شورای عالی مالیاتی تحت شماره 11886,4,30 مورخ 13,10,1371 در خصوص «تعلق یا عدم تعلق مالیات و نقل و انتقال نسبت به انتقالات املاکی که دارای سند مالکیت بوده اما عملا با تنظیم مبایعه نامه‎های عادی مورد نقل و انتقال قرار می‎گیرند» مبادرت به صدور رای نموده که به موجب آن مقرر شده است «اولا با توجه به اینکه طبق مفاد ماده 20 قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه 1345 و اصلاحیه‎های بعدی و احکام موضوع ماده 53 قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه 1366 و تبصره‎های آن، اصولا ملک مورد استفاده غیر مالک اجاری تلقی می‎شود. ثانیا با عنایت به نص صریح ماده 22 قانون ثبت اسناد و املاک که به استناد آن دولت کسی را که ملک به اسم او ثبت و یا ملک مزبور با ثبت در دفتر املاک به او منتقل گردیده و یا ملک از مالک رسمی ارثا به او رسیده باشد مالک خواهد شناخت، به طور کلی انتقالات عادی اینگونه املاک بلحاظ آنکه متضمن قطعیت قانونی نیست، مشمول مالیات نقل و انتقال قطعی موضوع بخش درآمد املاک قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه 1345 و فصل مالیات بر درآمد املاک قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه 1366 نمی‎باشد.» براساس رای مزبور مالکیت املاکی که به غی-ر از ثبت رسمی و از ط-ریق مبایعه نامه یا وکالتنامه بلاعزل انتقال می‎یابند مسکون-ی غیر مالک تلقی شده و مالیات اجاره از آنها مطالبه می‎گردد. با توجه به اینکه رای مذکور مغایر با قانون مالیاتهای مستقیم در خصوص مالیات بر درآمد و همچنین مخالف با قانون مدنی (مالکیت) می‎باشد ابطال آن مورد تقاضا است. نماینده قضایی سازمان امور مالیاتی در پاسخ به شکایت مذکور طی نامه شماره 4503-212 مورخ 25,8,1383 اعلام داشته‎اند به منظور حل مشکلات مالیاتی خریداران واحدهای آپارتمانی در مجتمع‎های مسکونی که مدتی پس از خریداری و سکونت در آن فاقد سند رسمی می‎باشند قبلا رای شماره 6642-304 مورخ 1,6,1375 هیات عمومی شورای عالی مالیاتی و بخشنامه شماره 5196,990-304 مورخ 18,2,1378 معاونت وقت درآمدهای مالیاتی صادر و مقرر گردید که با اینگونه افراد مانند مالک رفتار شود. هیات عموم-ی دیوان ع-دالت اداری در ت-اریخ ف-وق با حضور روسای شعب بدوی و روسا و مستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و پس از بحث و ب-ررسی و انجام مش-اوره ب-ا اکثریت آراء به شرح آتی مبادرت به صدور رای می‎نماید.

 رای هیات عمومی

 رای شماره 11886,4,30 مورخ 13,10,1371 هیات عمومی شورای عالی مالیاتی که در اجرای بند 3 ماده 255 قانون مالیاتهای مستقیم مصوب 1366 صادر شده و مبین عدم تعلق مالیات به نقل و انتقالات عادی اموال غیر منقول و استیجاری تلقی کردن ملک مورد استفاده غیر مالک بوده و مورد اعتراض سازمان بازرسی کل کشور قرار گرفته به شرح رای شماره 6642,4,30 مورخ 15,6,1375 آن شورا تغییر یافته و منتفی گردیده است. بنابراین اعتراض سازمان مزبور سالبه به انتفاء موضوع محسوب می‎شود و موردی برای رسیدگی و اتخاذ تصمیم نسبت به آن در هیات عمومی دیوان وجود ندارد.

 هیات عمومی دیوان عدالت اداری معاون قضائی دیوان عدالت اداری مقدسی‎فرد

  • فرزاد تات

رأی وحدت رویه شماره ۸۳۶ هیأت عمومی دیوان عالی کشور

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۰۴ ب.ظ

مقدمه

جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۷/۱۴۰۲ ساعت ۸ روز سه‌شنبه، مورخ ۱۴۰۲/۰۶/۲۸ به ‌ریاست حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای محمّدجعفرمنتظری، رئیس محترم دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور، با حضور حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سیدمحسن موسوی، نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از

کلام الله مجید، قرائت گزارش ‌پرونده و طرح  و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌‌کننده در خصوص این پرونده و استماع نظر نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۸۳۶ ـ  ۱۴۰۲/۰۶/۲۸ منتهی گردید.

الف) گزارش پرونده

به استحضار می‌رساند، آقای احسان مظفری دادیار محترم دادسرای دیوان عالی کشور، با اعلام اینکه از سوی شعب دوازدهم و هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران در خصوص مالی یا غیر مالی بودن دعوای ابطال رأی داور در مواردی که موضوع آن امری مالی است، آراء مختلف صادر شده، درخواست طرح موضوع را در هیأت عمومی دیوان عالی کشور کرده است که گزارش امر به شرح آتی تقدیم می‌شود:

الف) به حکایت دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۰۲۲۶۴۰۱۳۳۷ ـ ۱۳۹۸/۱۰/۲۸ شعبه چهارم دادگاه عمومی حقوقی تهران، در خصوص دعوی شرکت مهندسی و ساخت تأسیسات … به طرفیت شرکت فراساحل … به خواسته صدور حکم به ابطال رأی داوری که به موجب آن شرکت فراساحل … محکوم به پرداخت مطالبات ناشی از اجرای قرارداد پیمان در حق خواهان شده است، با این استدلال که دادگاه و حدود نظارت آن محدود به ارزیابی قانون در حد تطبیق است و حق بررسی کامل و تمام عیار رأی داور را ندارد. به عبارتی دادگاه حق رسیدگی ماهیتی نسبت به اختلاف طرفین را ندارد و نمی‌تواند جهاتی را که در تجدیدنظر از احکام و یا در نقض احکام دادگاه قابل استناد است مورد توجه قرار دهد و فقط در صورت احراز و اثبات علل مصرَح در ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی قابل ابطال است، دعوای مطروحه را بدون دلیل تلقی و مستنداً به ماده ۱۹۷ قانون یادشده حکم بر بطلان آن صادر شده است.

پس از تجدیدنظرخواهی از این رأی، قضات شعبه دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران به موجب تصمیم شماره ۹۹۰۹۹۷۰۲۲۱۲۰۱۶۴۰ ـ ۱۳۹۹/۷/۱۲ پرونده را جهت رفع نقص و پرداخت هزینه دادرسی به لحاظ مالی بودن دعوی به دادگاه نخستین اعاده و آن مرجع با ارسال اخطاریه رفع نقص، هزینه دادرسی را بر اساس محکوم‌به رأی داوری، از خواهان اخذ و هزینه تجدیدنظرخواهی نیز بر همین اساس محاسبه و وصول گردید. متعاقباً پس از رفع نقص، پرونده مجدداً در دستور کار شعبه دوازدهم قرار گرفت و این شعبه به موجب دادنامه شماره ۹۹۰۹۹۷۰۲۲۱۲۰۲۵۷۰ ـ ۱۳۹۹/۱۱/۱۵، چنین رأی داده است:

 

«……دادگاه با توجه به محتویات پرونده، دفاع به عمل آمده، لوایح، مدارک و مستندات تقدیم شده و رسیدگی انجام یافته در مرحله نخستین، نظر به اینکه رأی دادگاه محترم با توجه به دلایل و مدارک و رعایت مقررات قانونی و اصول دادرسی صادر گردیده است و فارغ از جهات بندهای ج، هـ ماده ۳۴۸ قانون آیین دادرسی مدنی است … و در ماهیت هم بر رأی صادره از ناحیه داوران خدشه‌ای مشاهده نمی‌گردد و وجود مصوب کمیسیون معاملات و گواهی حسن انجام کار هم مؤید این موضوع است بر این اساس با توجه به مواد ۳۴۸، ۳۴۹، ۳۵۸، ۳۶۵، ۵۰۳، ۵۱۵ و ۵۱۹ قانون یاد شده با رد اعتراض رأی دادگاه محترم را تأیید و استوار می‌نماید…….»

ب) به حکایت دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۰۱۰۶۰۰۴۲۸ ـ ۱۳۹۳/۵/۱۹ شعبه ۱۰۷ دادگاه عمومی حقوقی تهران در خصوص دعوی آقایان  جهانگیر…، عبدالمجید… و حشمت‌اله … به طرفیت آقایان حافظ و سالار … به خواسته صدور حکم به بطلان رأی داور، که به موجب آن خواهان به پرداخت مبالغی در حق خواندگان محکوم شده است. دادگاه مستنداً به تبصره ماده ۴۸۴ و بندهای ۱، ۲، ۳، ۴ و ۵ ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی حکم به بطلان رأی داوری فوق‌الذکر و محکومیت خواندگان به پرداخت هزینه دادرسی به مبلغ ۱۰,۱۲۱,۸۷۱,۵۵۰ریال……….صادر و اعلام کرده است.

پس از تجدیدنظرخواهی از این رأی، شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران به موجب دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۰۲۲۱۸۰۰۸۵۵ ـ ۱۳۹۴/۸/۹چنین رأی داده است:

«……دادنامه تجدید نظرخواسته … خالی از هرگونه ایراد و اشکال بوده و در این مرحله از دادرسی نیز تجدیدنظرخواهان دلیل و مدرک موجهی که موجبات نقض و بی‌اعتباری آن را ایجاب نماید به دادگاه ارائه ننموده‌اند از این رو دادگاه ضمن رد درخواست تجدیدنظرخواهی به عمل آمده مستنداً به قسمت اخیر ماده ۳۵۸ از قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی دادنامه معترض‌عنه را تأیید و استوار می‌نماید. لیکن آن قسمت از دادنامه تجدیدنظرخواسته که بر محکومیت تجدیدنظرخواهان به پرداخت مبلغ ۱۰,۱۲۱,۸۷۱,۵۵۰ریال بابت هزینه دادرسی در حق تجدیدنظرخواندگان اشعار دارد مخالف قانون و مقررات موضوعه بوده و بر استدلال دادگاه نخستین خدشه وارد و مستوجب نقض آن می‌باشد زیرا که دعوی ابطال رأی داور در زمره دعاوی غیرمالی بوده و اقدام دادگاه نخستین در صدور اخطاریه رفع نقص و تأکید بر پرداخت هزینه دادرسی توجیه قانونی نداشته و به عبارت دیگر با غیرمالی بودن دعوی ابطال رأی داور پرداخت هزینه دادرسی بر اساس محکوم‌به رأی داوری سالبه به انتفاء موضوع بوده است و مؤید این مطلب نظریه شماره ۷/۱۶۱ ـ ۱۳۷۲/۱/۲۵ و ۷/۵۶۷۵ ـ ۱۳۷۹/۹/۱۲ اداره حقوقی قوه قضاییه می‌باشد. بنابراین با پرداخت هزینه دادرسی از ناحیه خواهان‌های نخستین نسبت به دعوی غیرمالی موجبی برای محکومیت تجدید نظرخواهان (خواندگان) به پرداخت هزینه واریز شده نمی‌باشد از این رو، دادگاه با استناد به قسمت اول از ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی مدنی ضمن نقض دادنامه معترض‌عنه در این قسمت قرار رد دعوی خواهان نخستین را صادر و اعلام می‌نماید.»

چنانکه ملاحظه می‌شود، شعب دوازدهم و هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، در خصوص مالی یا غیر مالی بودن دعوای ابطال رأی داور در مواردی که موضوع آن امری مالی است، اختلاف ‌نظر دارند، به طوری که شعبه دوازدهم در این موارد، دعوای ابطال رأی داور را مالی دانسته، اما شعبه هجدهم آن را غیرمالی دانسته است.

بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط محقق شده است، لذا در اجرای ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویه قضایی، طرح موضوع در جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور درخواست می‌گردد.

غلامرضا انصاری ـ معاون قضایی دیوان عالی کشوردر امور هیأت عمومی

ب) نظریه نماینده محترم دادستان کل کشور

احتراماً در­خصوص­پرونده وحدت رویه شماره ۷/۱۴۰۲ هیات عمومی دیوان عالی کشور به نمایندگی از دادستان محترم کل کشوربه شرح زیراظهارعقیده می نمایم.

حسب گزارش ارسالی اختلاف رویه حادث شده بین شعب دوازده و هجده دادگاه تجدیدنظر استان تهران درخصوص «مالی یا غیرمالی بودن دعوای ابطال رأی داور در مواردی که موضوع آن امر مالی است» می‌باشد به گونه‌ای که شعبه دوازدهم

دعوای ابطال رأی داور را مالی دانسته لیکن شعبه هجدهم آن را غیر مالی دانسته‌اند. لذا با عنایت به اینکه موضوع مطرح شده از جمله موضوعات­ مورد اختلافی است که سابقه‌ای طولانی در رویه قضایی داشته به طوری که از سال ۱۳۲۶ تاکنون آراء متعددی در این خصوص صادر گردیده و با توجه به معیارهایی که برای تشخیص دعاوی مالی از غیرمالی بیان گردیده، هر چند دعوای راجع به ابطال رأی داوری ممکن است در برخی مصادیق، واجد آثار مالی باشد، اما صرف وجود برخی ویژگی‌های مالی در بعضی از مصادیق این موضوع نمی‌تواند در تشخیص مالی بودن این دعوی معیار و ملاک قرار گیرد و قاعده عام محسوب شود، بلکه به نظر می‌رسد به جهات و دلایل ذیل، غیرمالی بودن دعوای ابطال رأی داوری حتی در مواردی که موضوع آن امری مالی است، قوی‌تر و منطقی‌تر است:

۱ ـ به موجب ماده ۴ قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مصوب ۱۳۸۰ و نیز تبصره الحاقی به ماده ۷۱ مکرر قانون محاسبات عمومی کشور و حسب ماده ۶۰ قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مصوب ۱۳۹۳، اخذ هرگونه وجهی توسط مأمورین و مستخدمین دولتی از اشخاص حقیقی یا حقوقی باید در چارچوب مقررات موضوعه کشور انجام شود. از طرفی اصل ۵۱ قانون اساسی نیز مؤید همین امر است و در ماده ۶۰۰ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) مصوب ۱۳۷۵ نیز اخذ هر­گونه وجه و یا مالی برخلاف قانون و زیاده بر مقررات قانونی توسط مأمورین و مستخدمین دولتی که وظیفه تشخیص، تعیین یا محاسبه یا وصول وجه یا مال به نفع دولت را دارند، جرم تلقی نموده است و بر اساس این مقررات، اصل بر عدم دریافت وجه از اشخاص است و اخذ هرگونه وجهی نیازمند نص قانون است لذا بدیهی است در موارد دَوَران امر بین اقل و اکثر و در مقام شک و تردید باید به اقل اکتفاء کرد و به اقتضای اصل عمل نمود. همچنین در ماده ۵۰۳ قانون آیین دادرسی مدنی مواردی را که در دعاوی باید هزینه دادرسی پرداخت شود احصاء نموده و متذکر گردیده: «هزینه دادخواست … همان است که در ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معیّن مصوب ۱۳۷۳ یا سایر قوانین، تعیین شده است» و در ماده ۳ یادشده، ذکری از پرداخت هزینه دادرسی برای درخواست اعتراض به رأی داور و بطلان آن به عنوان دعوای مالی نشده و قانون دیگری که اخذ هزینه دادرسی را در این مورد تجویز کرده باشد، تصویب نشده است.

لازم به ذکر است هدف قانونگذار از تصویب مقررات داوری به نحوی که در قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی منعکس است، توسعه داوری و عدم رجوع مردم به محاکم است و در این راستا، شخص یک بار هزینه دادرسی را در قالب حق‌الزحمه داوری مطابق توافق و یا تعرفه قانونی پرداخت می‌نماید و تحمیل هزینه دادرسی مجدد در مرحله بدوی و متعاقباً پرداخت هزینه دادرسی مرحله تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان با مالی تلقی کردن دعوای ابطال رأی داور با فلسفه مقررات داوری و هدف مقنّن در تعارض است.

به همین جهت است که در باب هفتم قانون آیین دادرسی مدنی از ماده ۴۵۴ تا ۵۰۱ در مقام تعرض به رأی داور با عنوان ابطال یا اعتراض، قانونگذار واژه «درخواست » را به جای واژه «دادخواست» به کار برده است و در مواردی که قانونگذار واژه «درخواست» را به کار برده مثل ماده ۱۷۷ قانون آیین دادرسی مدنی و یا ماده ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی، دعوا را غیرمالی تلقی کرده است.

همچنین جنس رسیدگی دادگاه در دعوای ابطال رأی داوری از نوع حل و فصل نزاع در ماهیت حق نیست تا مالی و غیرمالی بودن اصل حق در آن مؤثر باشد و به تبع آن نیز دعوی، مالی یا غیرمالی تلقی شود، بلکه رسیدگی دادگاه در این موارد صرفاً جنبه شکلی داشته و دادگاه همچون دعوی اعسار، ورشکستگی و حجر در پی اعلام وضعیت رأی از حیث رعایت چارچوب مقرر در ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی است و چنانچه این چارچوب رعایت نشده و رأی داوری باطل گردد، چنانچه اصل دعوی در دادگاه مطرح بوده مستفاد از مفهوم ماده ۴۹۱ قانون مذکور با رفع توقف، رسیدگی ادامه می‌یابد والا مطابق تبصره ماده مذکور، رسیدگی به دعوی در دادگاه با تقدیم دادخواست به عمل خواهد آمد. مؤید این نظر، رأی شماره ۱/۲۳۰/۷۷ مورخ ۱۳۷۷/۸/۳۰ شعبه اول دیوان عالی کشور است که در یکی از آراء خود بالصراحه مرقوم نموده، «…..رسیدگی دادگاه به اعتراض به رأی داور و تقاضای ابطال آن غیر مالی است، چه رسیدگی دادگاه به رأی داوری و ابطال آن که خارج از دادگاه صورت گرفته است در حدود مقررات مندرج در ذیل ماده ۶۶۵ قانون آیین دادرسی مدنی [ماده ۴۸۹ ق.آ.د.م جدید] بوده و در صورت ابطال رأی داور، دادگاه بدوی یا دادگاه تجدیدنظر استان حکم ماهیتی در خصوص مورد صادر نمی‌نماید و نهایتاً متداعیین باید با تقدیم دادخواست حقوقی و با تقدیم دعوی مالی خود در دادگاه عمومی طرح دعوی نموده و متحمل هزینه دادرسی نیز باشند…» علاوه بر آن در  رأی شماره ۱۲۱۱ مورخ ۱۳۲۶/۷/۲۵ شعبه ششم دیوان عالی کشور نیز همین نظر مورد تأکید قرار گرفته که اصولاً طرح دعوای اعتراض به رأی داور و ابطال آن، مستلزم درخواست است. بنا به مراتب مذکور، درخواست ابطال رأی داوری از جمله دعاوی غیرمالی بوده و باید هزینه دادرسی آن مطابق تعرفه قانونی دعاوی غیر مالی اخذ شود. لذا من حیث‌المجموع نظر شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران در قسمتی که دعوای ابطال رأی داور را غیرمالی تشخیص داده است، منطبق با مقررات قانونی و مورد تایید است.

ج) رأی وحدت‌ رویه شماره ۸۳۶ ـ ۱۴۰۲/۰۶/۲۸ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

با توجه به اینکه در دعاوی اعتراض به رأی داوری، خواهان معمولاً در پی کسب منفعت مالی نیست، بلکه به دنبال ابطال رأی داوری مطابق بندهای ذیل ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹/۱/۲۱ است، دادگاه پس از رسیدگی چنانچه درخواست را مطابق با یکی از بندهای ماده قانونی مذکور یافت، رأی داوری را ابطال می‌نماید، به این جهت، اعتراض به رأی داوری اگرچه موضوع اصلی آن مالی باشد، دعوای مالی محسوب نمی‌شود. بنا به مراتب، رأی شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران که با این نظر مطابقت دارد با اکثریت آراء صحیح و قانونی تشخیص داده می‌شود. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات و الحاقات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

  • فرزاد تات

انتفای عقد به سبب عدم امکان اجرای موضوع آن در حقوق ایران و فرانسه

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۰۳ ب.ظ

هرچند هدف طرفین قرارداد؛ ظهور نتایج آن است و اصول حقوقی، متضمن ثبات و تحقق قرارداد صحیح و معتبر است، اما پس از انعقاد عقد، ممکن است رخدادهای گوناگونِ خارج از رفتار طرفین یا طبیعت موضوع، موجب عدم امکان اجرای آن گردد. عدم امکان اجرا در فروض گوناگون می‌تواند حادث گردد: تلف مادی موضوع عقد، غیرقانونی شدن آن یا مربوط به از بین رفتن شیء آینده باشد. قانون مدنی ایران و فرانسه در فروض مختلفِ عدم امکان اجرای قرارداد به‌خاطر از بین رفتن موضوع آن، سرنوشت رابطۀ حقوقی را به نحو روشنی اعلام ننموده‌اند. انفساخ، انتفای قرارداد، بطلان، فسخ قهقرائی و فسخ قضایی اوصاف مختلفی است که در این خصوص مطرح می‌شود. این به‌هم‌ریختگی هم در رویۀ قضایی و هم نظریات دکترین مشهود است. با روش تحقیق توصیفی و تحلیلی و با مطالعه در رویۀ قضایی و دکترین، این نتیجه حاصل شد که در بازنگری 2016 حقوق قراردادهای فرانسه نهادی به نام «انتفای عقد»(caducité) وضع شد که می‌تواند این به‌هم‌ریختگی‌ها را سامان بخشد. آن ضمانت‌اجرای عقدی است که به‌صورت معتبر منعقد شده، و در پی رویدادی لاحق، یکی از «عناصر اساسی» خویش را از دست می‌دهد. یکی از عناصر اساسی در عقد، موضوع آن است که با از بین رفتن آن امکان اجرای عقد غیرممکن می‌گردد، در نتیجه عقد به صورت خود به خود و عدم قهقرایی منتفی می‌شود. این تجربه می‌تواند برای قانون‌گذار ایران هم الهام‌بخش باشد تا ضمن دسته‌بندی صحیح موجبات عدم امکان اجرای قرارداد به خاطر از بین رفتن موضوع آن، رویۀ قضایی را در مواجهه با قراردادی که موضوع آن از بین رفته است، دلالت بهتر نماید.

  • فرزاد تات

ماده 242 ق.مدنی

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۵۳ ب.ظ

هر گاه در عقد شرط شده باشد(شرط است و تعهد فرعی نه تعهد اصلی) که مشروط علیه مال معین را رهن دهد و آن مال تلف یا معیوب شود مشروط ‌له(فقط و فقط) اختیار فسخ معامله را خواهد داشت(نه ارش برای جایی که معیوب می شود  نه عوض برای جایی که تلف می شود) نه حق مطالبه عوض رهن یا ارش عیب و اگر بعد از آنکه مال را مشروط‌ له به رهن گرفت آن مال تلف یا معیوب(عیبی که ارزش مال را بسیار کاهش دهد و به درد رهن دادن نمی خوردماشینی که تصادف کرده و آسیب جدی دیده باشد و شرط سالبه به انتفاء مطلوب شده است.) شود، دیگر اختیار فسخ‌ ندارد.

  • فرزاد تات

ارش یا عوض مال طلب و عیب عوضین اصلی عقد(شرط) است.نه شروط...

فرزاد تات | جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۴۲ ب.ظ

ما ضمن فروش یک خانه شرط می کنیم که شما مشتری که چون ثمن معامله ماشینت (مال معین) را بیاور(شرط فعل) و رهن بده به من.(شرط فعل)...

بیاور و به رهن بگذار

خیار تعذر تسلیم...

عوض و ارش را نمی تواند بگیرد چون در این آن مالی که باید رهن داده شود جنبه فرعی دارد.

عوض اصلی قرارداد نیست.

چون شرط بلاموضوع شده است.مشروط له حق فسخ معامله را دارد.

 

 

  • فرزاد تات