نام کتاب : تحف العقول نویسنده : ابن شعبة الحرانی
- ۰ نظر
- ۰۹ بهمن ۰۲ ، ۱۶:۱۷
بلى کسانى هستند که انوار معرفت پروردگار بر در و دیوار خانه دل ایشان پرتو افکنده،و اشعه لمعات محبّت انس او بر ساحت نفسشان تابیده،و به یاد او یاد همه چیزى را فراموش کرده.
چنان پر شد فضاى سینه از دوستکه یاد خویش گم شد از ضمیرم
از مشاهده جمال ازل واله و مدهوش،و از بادۀ محبّت محبوب حقیقى،مست و بیهوش.
حریفان خلوت سراى الست[1]به یک باده تا نفخۀ صور[2]مست
به ربط خاص جمیع مخلوقات خالق آگاه گشته،و نسبت به آفرینش را به آفریننده پى برده،و یقین نمودهاند که:جمیع موجودات،رشحهاى از رشحات وجود یک کس، و همه کاینات،قطرهاى از دریاى وجود آن ذات اقدساند.تمامت زادگان کارخانه وجود را یک دایه پروریده.و همه اطفال سراى آفرینش،از یک پستان شیر مکیده.تشنه لبان عالم کون را آبخورش از یک چشمه رحمت.و برهنگان بادیه امکان را خلعت وجود از یک کسوت است.و این طایفه را چون ترقّى در مرتبهاى حاصل شده بسا باشد به جائى رسند که تمامت عالم را به نظر دوستى و رحمت ببینند.و همه را به چشم بندگى یک مولى نظر کنند و گویند:
صلح کل کردیم با خیل بشرتو به ما بد مىکن و نیکى نگر
هیچ کس را به چشم بدى نگاه نمىکنند.و اگر چه از او هزار گونه بلیّه به ایشان رسد، زیرا که:به هر که مىنگرند از خودى او غافل،و نسبت او را به مبدأ کل ملاحظه مىکنند.
و به این سبب هر چه از او بر ایشان وارد مىشود راضى و بر خود پسندند.چون هر که را دوستى است همچنان که به بلاى او شاد است،به هر چه از منسوبان او به او برسد نیز خشنود است.
نه از خارش غم دامن دریدننه از تیغش هراس سر بریدن
فصل:مدح و فضیلت نصیحت و خیر خواهى
مذکور شد که:ضد حسد،نصیحت است.که عبارت است از:دوست داشتن خیر و نعمتى که صلاح بوده باشد از براى مسلمین.و خلاصه آن خیر خواهى ایشان است.و آن از«معالى»صفات،و«شرایف»ملکات است.و هر که طالب خیر و خوبى از براى مسلمانان بوده باشد،در هر خیرى که به ایشان برسد شریک است.یعنى ثواب او مثل ثواب کسى است که:آن خیر را رسانیده است.
گر نماز و روزه مىفرمایدتنفس مکار است فکرى بایدت
نفس را هفتصد سراست و هر سرىاز ثرى بگذشته تا تحت الثّرى
و اگر یافت که چیزى از این صفات در دل او هست سعى کند در خلاصى از آن به موعظه و نصیحت و سرزنش و ملامت و مصاحبت نیکان و مجالست خوبان و ریاضت و مجاهده تا سلب آن صفت بشود.و اگر به آسانى سلب نشود معالجه را مکرر نماید.
و بعد از آن تفکر کند در صفات حسنه،اگر به گمان خود خود را متصف به آنها یافت در صدد آزمایش خود برآید تا از مکر نفس و تلبیس آن مطمئن شود.و اگر خود را از یکى از آنها خالى یافت تأمل نماید در طریق تحصیل آن.
بعد از آن متوجه هر یک از اعضاى خود شود و فکر کند در معاصى متعلقه به آن، مثلا نگاه به زبان کند که آیا در آن روز غیبتى یا دروغى یا لغوى یا فحشى یا خود ستائى یا سخنچینى از آن صادر شده یا نه.و همچنین گوش و دست و پا و شکم و غیر اینها از اعضا.
آنگاه تفکر کند در طاعاتى که متعلق به هر یک از این اعضاء هست از واجبات و مستحبات،پس اگر بعد از فحص یافت که از آنها معصیتى سر نزده و طاعات را به جا آوردهاند حمد خدا را کند.و اگر به صدور معصیتى یا ترک طاعتى برخورد اول سبب و باعث آن را بجوید و در صدد قطع آن بر آید سپس تدارک آن را به توبه و ندامت کند تا فرداى آن مانند امروز نباشد.
و این قدر از تفکر در احوال خود در هر شبانه روزى لازم است از براى هر دیندارى که معتقد نشأۀ آخرت باشد.و نیکان سلف و اهل تقوى و ورع از گذشتگان را در صبح هر روز یا شام هر شب همین طریقه و عادت بوده.بلکه از براى ایشان طومارى بوده که در آنجا نیک و بد صفات و افعال را ثبت کرده و هر روز و شب حال خود را به آنجا مقابله مىنمودند،و چون از زوال صفت رذیله یا اتصاف به فضیلتى مطمئن مىشدند در آن طومار قلم مىکشیدند و دست از فکر در آن برداشته به بقیه مىپرداختند.و چنین مىنمودند تا همه را قلم کشند.و بعضى که مرتبه ایشان پستتر و گاهى معصیتى که از ایشان سر مىزد معاصىاى که باید خود را از آن باز دارند در طومار مىنوشتند چون اکل حرام یا شبهه یا کذب یا غیبت یا مراء یا مسامحه در امر به معروف و نهى از منکر و امثال اینها،و سعى در خلاصى از هر یک مىنمودند.
و بالجمله صالحین سلف را این طریقه و رویّه بوده و این را از لوازم ایمان به محاسبه روز قیامت مىشمردند.
پس واى بر ما که دست از پیروى و متابعت نیکان برداشته و پرده غفلت را بر دیده