دانشجویان کارشناسی ارشد مهندسی برق کنترل

۳۳۲۴ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

ارزش گذاری مورد معامله توسط دلال

فرزاد تات | پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۳۱ ب.ظ

صورتجلسه نشست قضایی
تاریخ برگزاری: 1383/10/09
برگزار شده توسط: استان قم/ شهر قم

موضوع

ارزش گذاری مورد معامله توسط دلال

پرسش

هرگاه متعاملین با اعتماد به دلال بنگاه معاملات املاک، ملکی را مورد معامله قرار دهند و سپس مشتری متوجه شود که ملک را گرانتر از قیمت واقعی خریده است، می‌تواند برای جبران خسارت وارده به دلال رجوع کند؟

نظر هیئت عالی

مسئله دو صورت دارد: اگر دلال نقشی در ارزش گذاری مورد معامله و تشویق طرفین به انجام معامله با قیمت خاصی نداشته باشد و صرفاً واسطه در معرفی مورد معامله باشد اما در میزان قیمت و ارزش مبیع نقشی ایفا نکند ضامن خسارت مذکور در سوال نیست و مورد از شمول ماده 335 و 337 خارج است و هرگاه معامله‌یی بین طرفین با قصد و اختیار واقع شده باشد و شخص ثالث تأثیری در این معامله نداشته باشد و یک طرف مغبون شده باشد، در صورتی‌که خیار غبن را اسقاط نکرده باشد به موجب ماده 444 قانون مدنی مغبون می‌تواند اقدام کند اما اگر در تحقق این معامله، شخص ثالث واسطه و دلال بوده است ضامن و عدم ضمان دلال تابع مقررات دلالی مواد 335 و 337 قانون تجارت است. بنابراین چنان‌چه دلال (بنگاهدار) در تحقق این معامله تقصیر داشته باشد و مشتری به خاطر اعتماد به دلال اقدام به خرید کند در این‌صورت طبق مواد 345 و 344 قانون تجارت دلال ضامن جبران خسارت است و اگر دلال تقصیر نداشته باشد و صرفاً مورد معامله را به طرفین معرفی اما نقشی در ارزش‌گذاری و قیمت مورد معامله نداشته است، ضامن نیست.

نظر اکثریت

طبق ماده 335 قانون تجارت اصولاً قرارداد دلالی تابع مقررات راجع ‌به وکالت است. به موجب ماده 337 همان قانون دلال باید در نهایت صحت و از روی صداقت طرفین معامله را از جزییات راجع به معاملات مطلع سازد. او در مقابل هر یک از طرفین، مسئول تقلب و تقصیرات خود است. بنابراین، هرگاه دلال معاملات املاک با علم و آگاهی از قیمت واقعی ملک از اعتماد طرفین سوءاستفاده کند و ملک را به قیمت بیشتر از ارزش واقعی وانمود کند و مشتری نیز با اعتماد به گفته او معامل-ه کند می‌تواند برای جبران خسارات خود به دلال رجوع کند.

نظر اقلیت

اولاً فعالیت بنگاه‌های مشاورین املاک مشمول مقررات دلالی قانون تجارت نیست علی فرض این‌که مقررات قانون تجارت را بر موضوع حاکم بدانیم طبق ماده 334 قانون مذکور دلال در خصوص ارزش ملک مسئول نیست مگر این‌که ثابت شود تقصیر از جانب او واقع شده است در معاملات متعارف امروزه معامله بین مالک و خریدار پس از توافق آن‌ها راجع به ثمن به مباشرت خودشان صورت می‌گیرد. بنابراین، هرگاه یکی از طرفین در معامله مغبون شده باشد می‌تواند با اعمال خیار غبن خسارت خود را جبران کند و مطالبه مابه‌التفاوت قیمت از دلال مبنای قانونی و شرعی ندارد.

  • فرزاد تات

انتقال ملک معامله شده رسمی توسط ورثه

فرزاد تات | پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۳۱ ب.ظ

صورتجلسه نشست قضایی
تاریخ برگزاری: 1397/04/14
برگزار شده توسط: استان مازندران/ شهر ساری

موضوع

انتقال ملک معامله شده رسمی توسط ورثه

پرسش

1- آیا اقدام عده ای از وراث متعهد، مبنی بر انتقال ملک (مبیع) به شخص ثالث می‌تواند از مصادیق معامله فضولی باشد؟ 2- با توجه قید تبدیل تعهد حق عینی به تعهد حق دینی مندرج در نظریه مذکور، آیا متعهد له (خریدار) حق فسخ خواهد داشت یا خیر؟ 3- نظر به اینکه بموجب قرارداد عادی، مورد معامله توسط فروشنده (مورث) به خریدار منتقل شده و در فاصله تنظیم قولنامه عادی (منتهی به انتقال ملک) تا زمان اقامه دعوی (پس از فوت متعهد) امکان افزایش قیمت مورد معامله وجود داشته و بخشی از ملک توسط عده ای از وراث به ثالث منتقل گردیده، آیا مسئولیت قراردادی متوجه وراث است یا خیر ؟

نظر هیئت عالی

چنانچه قرارداد متضمن تعهد مالک به انتقال ملک باشد، معامله بعدی نسبت به آن ملک نافذ است و اگر قرارداد مزبور افاده انتقال مالکیت بر منتقل الیه نماید و جهت شرعی بر این امر وجود داشته باشد، طبق ماده 62 قانون احکام دائمی برنامه های توسعه، اقدام به انتقال ملک به غیر از منتقل الیه نافذ نخواهد بود.

نظر اکثریت

الف - در مورد سوال اول: اقدام ورثه در انتقال بخشی از ملک که قبلاً توسط مورث معامله شده است و ملک دارای سند رسمی نیز می‌باشد معامله فضولی محسوب نمی شود زیرا بر اساس ماده 247 قانون مدنی معامله به مال غیر جزء به عنوان ولایت یا وصایت و یا وکالت نافذ نیست در اینجا ورثه مالک ملک فروخته شده نمی‌باشند یا اینکه ورث آنها نیز مالک مال غیرمنقول فروخته شده محسوب نمی شود تا معامله آنان فضولی محسوب شود زیرا مورث با انتقال ملک به خریدار رابطه مالکیتی میان وی بر مال قطع شده است پس از فوت نیز این رابطه بصورت قهری منتقل به ورثه می‌شود و به تبع آن ورثه نیز مالک محسوب نمی شوند و از قبل مورث و با اعتقاد به مالک بودن مورث ملک را منتقل نموده باشند لذا ماده 22 قانون ثبت اسناد و املاک نیز همین حکم را در مورد ورثه دارد ملک به صورت رسمی متعلق به مورث ایشان انتقال داده است و ورثه نیز جانشین مالک هستند (مورث) و همان حکم در مورد آنها جاری است ورثه نیز مالک هستند و در واقع ملک از سوی آنان نیز به جانشینی مورث انتقال داده شده محسوب می‌شود لذا کسی که مالک مالی بوده که آن را انتقال داده است مالکیتی نداشته و مال غیر محسوب نمی شود تا انتقال آن فضولی محسوب شود چون انتقال ملک و معامله بعدی ورثه معامله به مال غیر نیست تا آنرا خریدار نافذ و اجازه دهد. بلکه معامله باطل است و درخواست بطلان معامله باید بعمل آید و فرقی میان انتقال به صورت رسمی یا عادی وجود ندارد و انتقال مال غیر محسوب می‌شود و ماده 220 قانون مدنی هم همین مفهوم را تداعی می کند.
ب- در مورد سوال دوم: حق فسخ در اینجا مجری نیست چون فسخ متعاقب عدم انجام شرط در معامله است در اینجا شرطی وجود ندارد معامله قطعی میان خریدار و مورث صورت گرفته است ورثه بعنوان جانشین بخشی از ملک را به فروش می رسانند انتقال سند بصورت رسمی بنام خریدار وظیفه مورث بوده است چون فوت نموده است کلیه تعهدات مورث به وارث منتقل می‌شود چون عقد لازم است و ورثه همان وظیفه مورث در مورد انتقال سند بصورت رسمی بنام خریدار را دارند در واقع در این جا معامله انجام و حق عینی است و دینی نمی‌باشد تا موجبات تعهد را فراهم نموده باشد و در صورت عدم انجام تعهد حق فسخ یا اجبار و الزام متعهد مهیا و فراهم باشد و معامله انجام شده نیز نه شرط فعل است نه صفت و نه نتیجه بلکه عین مالی بصورت قطعی و منجز معامله شده است بنابراین اوصاف ماده 334 قانون مدنی حاکم نیست تا خیار شرط فراهم شود و مشمول یکی از خیارات منعکس در ماده 396 قانون مرقوم شود. لذا بیع باطل و خریدار باید درخواست بطلان معامله را بدهد.
ج- در مورد سوال سوم: در مورد اینکه اگر قیمت ملک در فاصله زمانی انتقال توسط مورث تا زمان طرح دعوی امکان مطالبه قیمت و افزایش آن وجود دارد یا خیر؟ این امکان و مطالبه توسط خریدار قانوناً وجود ندارد چون ایشان حق درخواست ابطال معامله را داشته و الزام تنظیم سند بنام خود در ثانی مطالبه قیمت و افزایش قیمت و ارزش ملک نیازمند تصریح قانون گذار است ضمن اینکه ایشان خود مالک است و صرفاً باید اعاده ملک و ابطال معامله و الزام به تنظیم سند رسمی را بخواهد و صرفاً هزینه های انجام شده در مورد همین دعاوی را می‌تواند مطالبه کند ملک اگر ارزش پیدا کرده باشد چون مال خودش است و سلب مالکیت با معامله وراث نسبت به وی انجام نشده است لذا مطالبه ارزش ملک محملی نداشته این سوال نظر اقلیت ندارد.
د - در مورد قسمت اخیر سوال سوم: آیا مسئولیت قراردادی برای ورثه وجود دارد نظریه اکثریت بر مسئولیت ورثه بوده زیرا کلیه تعهدات از مورث به ورثه منتقل می‌شود این سوال نیز نظر اقلیت نداشته است.

نظر اقلیت

الف - در مورد سوال اول: معامله فضولی است چون با انتقال ملک به فروشنده از سوی مورث ورثه درست است که جانشین مورث می‌شوند ولی مالکیتی نسبت به ملک ندارند و مالکیت آنان قطع می‌شود مال متعلق به خریدار در ملکیت وی قرار گرفته است لذا نسبت به ورثه خریدار غیر محسوب می‌شود و معامله به مال وی معامله فضولی و مستلزم نفوذ یا عدم نفوذ است ضمناً ماده 247 دو شق دارد معامله به مال غیر لذا در اینجا مال غیر محقق است.
ب - در مورد سوال دوم: حق چه عینی باشد و چه دینی حق فسخ برای خریدار محفوظ است چون در معامله با سند رسمی در مبایعه نامه عادی شرط می‌شود که چنان چه تا مدت معینی فروشنده در دفترخانه حاضر نشود و ملک را انتقال رسمی ندهد خریدار حق فسخ دارد لذا باید قائل به تفکیک بشویم اگر شرط انتقال سند از فروشنده به خریدار در مبایعه نامه ذکر شده باشد حق عینی تبدیل به حق دینی شده و تعهد ایجاد می‌شود لذا حق فسخ نیز برقرار می‌گردد و به موجب خیار فسخی که شرط شده است امکان فسخ معامله وجود دارد درغیر این صورت یعنی اگر شرط نشده باشد باز هم حق فسخ برقرار است چون ماده 444 قانون مدنی در باب خیار تخلف از شرط این مبنا را رقم زده است و فروشنده حق تخلف ندارد.

  • فرزاد تات

ماده 444 قانون مدنی مصوب1307

فرزاد تات | پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۸ ب.ظ

احکام خیار تخلف شرط (شرط فعلی یا شرط صفتی نه شرط نتیجه) به طوری است که در مواد 234 الی 245 ذکر شده است.(خیار تخلف از شرط نتیجه نداریم.)

  • فرزاد تات

ماده 454 ق. مدنی

فرزاد تات | پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۱ ب.ظ

هر گاه مشتری مبیع را اجاره داده باشد(معامله ثانی) و بیع(معامله اصلی) فسخ شود(از باب خیار تبعض صفقه،غبن،خیار شرط،خیارتدلیس) اجاره باطل نمیشود مگر اینکه عدم تصرفات ناقله(اگر شرط فعل منفی باشد بیع قابل فسخ است.)  در عین و منفعت بر مشتری ‌صریحاً یا ضمناً شرط شده که در این صورت اجاره باطل است.(معامله دوم  باطل است)

(شرط عدم تصرفات شرط نتیجه است نه شرط فعل)

باطل یعنی؟

نظر دکتر کاتوزیان: باطل است.

برخی دیگر: قابل فسخ است.

  • فرزاد تات

معاطات عبارت است از مبادله و داد و ستد بدون عقد مخصوص

فرزاد تات | پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۰ ب.ظ

۵ - منبع

 

۱ - منظور از معاطات

[ویرایش]


معاطات عبارت است از مبادله و داد و ستد بدون عقد مخصوص و به تعبیر دیگر «المعاطاة أن یعطی کل من اثنین عوضا عما یأخذه من الاخر».
و به مفهوم کلی معاطاة هر معامله و معاوضه‌ای است که در آن ایجاب و قبول (صیغه مخصوص) نباشد اعم از آن‌که لفظ دیگری گفته شود یا گفته نشود.

[۱]

[۲]


 

۲ - موارد معاطات

[ویرایش]


معاطات به دو صورت میسر است:
صورت اول آن است که غرض متبایعین از داد و ستد اباحه تصرف باشد.
صورت دوم آن است که غرض ایشان تملیک عوضین باشد.

[۳]


 

۳ - نظات فقهاء در مورد معاطات

[ویرایش]


درباره معاطات سخن بسیار رفته و فقهای عظام عقائد و نظریات مختلف و گوناگونی اظهار نموده‌اند.
برخی چون مالک و احمد و ابو حنیفه (طبق یک روایت) گفته‌اند که بیع مطلقاً به معاطاة منعقد می‌شود.
و برخی چون شافعی عقیده دارند که در صحت بیع ایجاب و قبول لازم است و معاطات کافی نیست.

[۴]

[۵]


و برخی فقط در محقرات و اشیاء کوچک آن را صحیح و نافذ دانسته‌اند نه در امور بزرگ

[۶]

[۷]

[۸]

[۹]

[۱۰]

و در میان فقهای امامیه مشهور آن است که معاطات مفید اباحه تصرف است و ملکیت به تلف یکی از عوضین حاصل می‌شود.

[۱۱]

[۱۲]


 

۳.۱ - دیدگاه فقهی امام خمینی

آیا معاطات در عقود اعم از بیع و غیر بیع صحیح است؟
 

۳.۱.۱ - معاطات در بیع

اقوی آن است که بیع، در چیز کوچک و بزرگ، با معاطات واقع می‌شود. و «معاطات» عبارت است از تسلیم نمودن عین به‌قصد اینکه با عوض ملک او شود و تحویل گرفتن عوض آن به‌عنوان عوض بودن. و ظاهر آن است که به‌مجرداینکه (فروشنده) مبیع را به‌قصد تملیک به مشتری در مقابل عوض تسلیم نماید و مشتری هم در گرفتن آن، مالک شدن در مقابل عوض را قصد نماید، معاطات تحقّق پیدا می‌کند، بنابراین جایز است که ثمن را چیزی کلّی در ذمّه مشتری قرار دهد. و در تحقّق پیدا کردن معاطات به اینکه فقط عوض (ثمن) را از مشتری به‌قصد معاوضه تحویل بگیرد، اشکال است؛ اگرچه تحقق معاطات با آن خالی از قوت نیست.

[۱۳]


 

۳.۱.۱.۱ - احکام معاطات در بیع

۱- به جز لفظ (صیغه)، تمام شرایطی که در بیع با صیغه معتبر است، در معاطات (هم) معتبر است، پس با نبود یکی از آن شروط، معاطات صحیح نیست؛ چه از شروطی باشد که در خریدار و فروشنده معتبر است یا در عوض و معوض، چنان که اقوی آن است که خیارات آینده در معاطات ثابت است.

[۱۴]


۲- اقوی آن است که معاطات هم (مانند بیع به لفظ) از هر دو طرف لازم است، مگر با بودن خیار. و در معاطات، اقاله جاری می‌شود.

[۱۵]


۳- بیع معاطاتی بنابر احتیاط (واجب) شرط پذیر نیست، پس اگر بخواهند با شرط، خیار قرار دهند، یا خیار را با شرط ساقط کنند یا شرط دیگری کنند، حتی اینکه مدتی برای یکی از عوض و معوض قرار دهند، به اجرای صیغه متوسل شده و شرط در آن مندرج می‌شود. البته شرط پذیر بودن آن درصورتی‌که کمی قبل از آن با مقاوله شرطی شده باشد و تعاطی (دادوستد) بر اساس آن باشد، خالی از وجه و قوت نیست.

[۱۶]


۴- اگر به جهت لال بودن و مانند آن تلفظ ممکن نباشد، اشاره‌ای که بفهماند جای لفظ را می‌گیرد، حتی بنابر اقوی در صورتی هم که متمکن از وکیل گرفتن باشد. و اگر از اشاره هم ناتوان باشد احتیاط (واجب) آن است که یا وکیل بگیرد یا به طور معاطات‌ انجام دهد. و درصورتی‌که هیچ‌یک از این دو ممکن نباشد، انشاء عقد با نوشتن خواهد بود.

[۱۷]


 

۳.۱.۲ - معاطات در غیر بیع

و آیا در سایر معاملات به طور مطلق جاری است و یا در هیچ‌یک جاری نمی‌باشد و یا در بعضی از معاملات جاری است و در بعضی دیگر جاری نمی‌شود؟
 

۳.۱.۲.۱ - معاطات در اجاره

ظاهر آن است که در قسم اول اجاره - یعنی جایی که اجاره به اعیان مملوکه تعلق پیدا کند- معاطات‌ جاری می‌شود و با مسلط کردن دیگری بر عینی که دارای منفعت است درصورتی‌که قصد تحقق‌ اجاره - یعنی نسبت خاص - را بکند و با تحویل گرفتن عین توسط دیگری به همین عنوان، اجاره معاطاتی تحقق پیدا می‌کند. و بعید نیست که در قسم دوم ( اجیر شدن اشخاص) هم، معاطات تحقق پیدا کند، به اینکه شخص خودش را به همین عنوان تحت اختیار دیگری بگذارد یا به این عنوان شروع در کار نماید.

[۱۸]


 

۳.۱.۲.۲ - معاطات در عاریه

ظاهر آن است که (عاریه) با معاطات‌ (هم) واقع می‌شود، مثل اینکه پیراهنی را به او بدهد تا آن را بپوشد و او هم برای همین منظور بگیرد، یا ظرف و بساطی را به او بدهد تا بکار ببرد و او هم آن را بگیرد و بکار ببرد.

[۱۹]


 

۳.۱.۲.۳ - معاطات در ودیعه

ودیعه با معاطات‌ نیز، صحیح است؛ به این معنی که جهت حفظ، به او تسلیم نماید و او هم به همین منظور تحویل بگیرد.

[۲۰]


 

۳.۱.۲.۴ - معاطات در مضاربه

ظاهراً معاطات‌ و فضولی در مضاربه جاری می‌شود، پس با معاطات‌، صحیح است. و اگر از طرف مالک یا عامل به‌صورت فضولی واقع شود، با اجازه آن‌ها صحیح می‌شود.

[۲۱]


 

۳.۱.۲.۵ - معاطات در شرکت

چنان که شرکت بر اینکه یک چیز برای دو نفر یا بیشتر باشد، اطلاق می‌شود، همچنین بر معنای دیگری هم اطلاق می‌شود؛ و آن عبارت است از عقدی که بین دو نفر یا بیشتر واقع می‌شود که با مال مشترک بین آن‌ها معامله و دادوستد انجام شود و به نام شرکت عقدی و شرکت اکتسابی نامیده می‌شود و ثمره‌اش این است که تصرف هر دو شریک، در آنچه شریک هستند با کسب کردن به آن جایز است و سود و زیان بین آن‌ها به نسبت مالشان می‌باشد. و آن عقدی است که احتیاج به ایجاب و قبول دارد. و کفایت می‌کند که هر دو بگویند: «شریک شدیم» یا یکی از آن‌ها آن را بگوید و دیگری قبول کند. و بعید نیست که معاطات‌ در آن جاری شود به اینکه هر دو مال را به‌قصد اشتراک در کسب کردن و معامله با آن، مخلوط کنند.

[۲۲]


 

۳.۱.۲.۶ - معاطات در مزارعه

بعید نیست که بعد از تعیین آنچه که تعیین آن (در مزارعه) لازم است، معاطات‌ در آن جاری شود (که ایجاب و قبول هر دو با فعل باشد). 

[۲۳]


 

۳.۱.۲.۷ - معاطات در مساقات

ظاهر آن است که قبول فعلی بعد از ایجاب قولی کفایت می‌کند، چنان که معاطات‌ (که ایجاب و قبول هر دو با فعل باشد) در آن جاری می‌شود؛ طبق آنچه در مزارعه گذشت.

[۲۴]


 

۳.۱.۲.۸ - معاطات در قرض

معاطات‌ در قرض، با دادن عین و گرفتن آن به این عنوان جاری می‌شود.

[۲۵]


 

۳.۱.۲.۹ - معاطات در رهن

رهن ظاهراً با معاطات‌ تحقق پیدا می‌کند.

[۲۶]


 

۳.۱.۲.۱۰ - معاطات در وکالت

اقوی آن است که وکالت با معاطات‌ واقع می‌شود، به اینکه کالایی را به جهت فروش به او بدهد و او به جهت فروش، آن را تحویل بگیرد.

[۲۷]


 

۳.۱.۲.۱۱ - معاطات در هبه

بنابر اقوی با معاطات ‌- با تسلیم عین و تحویل گرفتن آن به‌عنوان هبه - واقع می‌شود.

[۲۸]


 

۳.۱.۲.۱۲ - معاطات در وقف

در امثال مساجد و مقابر و راه‌ها و خیابان‌ها و پل‌ها و کاروان‌سراهایی که برای توقف مسافران مهیا شده و درخت‌هایی که برای استفاده عابرین از سایه و میوه آن‌ها کاشته می‌شوند، بلکه امثال حصیرهای مساجد و قندیل‌های زیارتگاه‌ها و نظایر این‌ها و خلاصه هر چیزی که برای مصلحت عموم حبس باشد، معاطات‌ کفایت می‌کند؛ پس اگر ساختمانی به‌عنوان مسجد بسازد و به عموم اذن بدهد که در آن نماز بخوانند و بعضی از مردم در آن نماز بخوانند در وقف آن کافی است و مسجد می‌شود. و همچنین است اگر قطعه زمینی را برای قبرستان مسلمین تعیین کند و بین آن و مردم رفع مانع نموده و اذن عمومی بدهد که اموات را در آن دفن نمایند و بعضی از اموات را در آن دفن نمایند، یا پلی را بسازد و بین آن و عابرین رفع مانع کند و مردم شروع در عبور از آن بنمایند و چنین است در سایر موارد.

[۲۹]

 آنچه که ذکر کردیم از کافی بودن معاطات‌ در مسجد، فقط در صورتی است که اصل ساختن به‌قصد مسجد باشد، به اینکه قصدش از ساختن و عمران آن، این است که مسجد باشد خصوصاً اگر زمین مباحی را برای مسجد حیازت کند و به همین نیّت آن را بسازد و اما اگر برای او ساختمان مملوکی باشد؛ مانند خانه یا سرایی، سپس نیّت کند که مسجد باشد و مردم را به نماز در آن وادار کند بدون آنکه صیغه را اجراء نماید، اکتفا به آن مشکل است و همچنین است حال در مانند کاروان‌سرا و پل.

[۳۰]


 

۳.۱.۲.۱۳ - معاطات در صدقه

در صدقه قصد قربت معتبر است و بنابر اقوی، عقدی که مشتمل بر ایجاب و قبول باشد، در آن معتبر نیست؛ بلکه معاطات‌ کافی است، پس به هر لفظ یا فعلی - از اعطا کردن و مسلط نمودن - که قصدش از آن تملیک مجانی و قربة الی اللَّه باشد، تحقق پیدا می‌کند و اقباض و قبض در آن شرط است.

[۳۱]


 

۳.۱.۲.۱۴ - معاطات در نکاح

ازدواج موقت ازاین‌جهت که محتاج عقدی است که ایجاب و قبول لفظی دارد و در آن مجرد رضایت قلبی از دو طرف و معاطات‌ و نوشتن و اشاره، کفایت نمی‌کند و در غیر این‌ها، مانند ازدواج دائم است، چنان که همه این‌ها تفصیل داده شد.

[۳۲]


 

۴ - پانویس

[ویرایش]


۱. ↑ شهید ثانی، زین الدین عاملی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۲۲۲.    
۲. ↑ شیخ انصاری، مرتضی، مکاسب، ج۳، ص۲۳.    
۳. ↑ شیخ انصاری، مرتضی، مکاسب، ج ۳، ص۲۳۔    
۴. ↑ ابن قدامة مقدسی، عبد الله بن احمد حنبلی، المغنی، ج۳، ص۴۸۱.    
۵. ↑ مرغینانی، علی بن ابی بکر، الہدایة فی شرح بدایة المبتدی، ج۳، ص۲۱.
۶. ↑ خطیب شربینی شافعی، محمد بن احمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۳.    
۷. ↑ ابن قدامة مقدسی، عبد الله بن احمد حنبلی، المغنی، ج۳، ص۵۶۱.
۸. ↑ مرغینانی، علی بن ابی بکر، الهدایة، ج۳، ص۲۱.
۹. ↑ ابن مودود حنفی، عبد الله بن محمود حنفی، الاختیار لتعلیل المختار، ج۲، ص۴.
۱۰. ↑ شعرانی، عبد الوهاب بن احمد، المیزان الکبری، ج۲، ص۶۳.
۱۱. ↑ بحرانی، شیخ یوسف، الحدائق الناضرۃ، ج۱۸، ص۳۵۶.    
۱۲. ↑ شیخ انصاری، مرتضی، مکاسب، ج ۳، ص۲۴.    
۱۳. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۵۳۸، کتاب البیع، مسالة۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۴. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۵۳۸، کتاب البیع، مسالة۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۵. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۵۳۸، کتاب البیع، مسالة۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۶. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۵۳۸، کتاب البیع، مسالة۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۷. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۵۳۸، کتاب البیع، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۸. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۰۶، کتاب الاجارة، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۱۹. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۲۹، کتاب العاریة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۰. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۴، کتاب الودیعة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۱. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۴۹، کتاب المضاربة، مسالة۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۲. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۶۳، کتاب الشرکة، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۳. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۷۶، کتاب المزارعة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۴. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۸۳، کتاب المساقاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۵. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۹۴، کتاب الدین و القرض، القول فی القرض، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۶. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵، کتاب الرهن، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۷. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۲، کتاب الوکالة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۸. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۶۱، کتاب الهبة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۹. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۶۸، کتاب الوقف و اخواته، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۳۰. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۶۸، کتاب الوقف و اخواته، مسالة۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۳۱. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۹۸، کتاب الوقف و اخواته، القول فی الصدقة، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۳۲. ↑ موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۰، کتاب النکاح، القول فی النکاح المنقطع، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    

 

  • فرزاد تات

المعاطاة أن یعطی کل من اثنین عوضا عما یأخذه من الاخر

فرزاد تات | پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۱۹ ب.ظ
  • فرزاد تات
  • فرزاد تات

درنتیجه منفی(شرط نتیجه منفی) عقد اصلی (مشروط فیه)مشکلی پیدا نمی کند.

فرزاد تات | پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۰۹ ب.ظ
  • فرزاد تات

عقد انتقالی

فرزاد تات | پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۰۴ ب.ظ
  • فرزاد تات

1-شرط و عقد، هر دو صحیح است و درصورت تخلف خریدار ،فروشنده حق فسخ معامله اصلی را دارد.اگر شرط نتیجه منفی باشد حق فسخ معامله اول را نداریم.

2-شرط و عقد،هر دو صحیح است و درصورت تخلف خریدار،معامله بعدی باطل است.

3-عقد،صحیح بوده و شرط به علت مخالفت با مقتضای تملیکی بودن بیع،باطل است.

4-شرط به علت خلاف مقتضای ذات بیع(تملیکی بودن)،باطل و مبطل عقد است.

اگر شرط می شد تا 5 سال حق انتقال ندارد جواب گزینه 1 بود.

  • فرزاد تات