نقش بروکراسی در بروز فساد اداری در کشورهای افغانستان و ایران
- ۰ نظر
- ۲۰ مرداد ۰۲ ، ۱۷:۲۱
گزارش روابط عمومی وزارت علوم به نقل از دانشگاه صنعتی شریف، با توجه به فراگیر شدن آلودگی امواج الکترومغناطیس در زندگی، این آلودگی به عنوان یکی از معضلات بشر در عصر حاضر تبدیل شده است. آنتنهای مخابراتیBTS، تلفنهای همراه و بیسیم و مودمهای وای فای از منابع اصلی تولیدکننده این امواج هستند. این امواج میتوانند تأثیرات مخربی بر سلامت انسان و در برخی موارد ابتلا به سرطان را در پی داشته باشند.
از همینرو رنگ ضد امواج الکترومغناطیس نانویی در دنیا یکی از راهکارهای مفید و جذاب برای جلوگیری از ورود امواج آلوده به ساختمان است. در همین راستا شرکت دانشبنیان سلامت سینا، یکی از شرکتهای دانشبنیان مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه صنعتیشریف، توانسته است برای اولین بار رنگ ضد امواج الکترومغناطیس نانویی را در داخل کشور به تولید صنعتی برساند.
رنگ ضد امواج الکترومغناطیس توانایی بالایی در تضعیف امواج الکترومغناطیس همراه با مشخصات فیزیکی خوب و سازگار با محیطزیست دارد. همچنین قیمت مناسب، این محصول را به گزینهای ایدهآل برای محافظت ساختمان در برابر امواج الکترومغناطیس تبدیل کرده است.
تقیه که در لغت به معنای پرهیز از خطر و حفظ جان و مال است, در اصطلاح دینی, و در زمینه های گوناگون اعتقادی و سیاسی, معنایی بس گسترده یافته و مجادلات پردامنه ای برانگیخته است. ما, پس از بررسی منابع خود, نخست به شرح معانی لغوی و اصطلاحی آن می پردازیم. سپس ماجراهایی تاریخی چون گرفتار آمدن چند تن از مسلمانان, ازجمله یاسر و پسرش عمار ونیزسمیه به دست کفار قریش را عرضه می کنیم و به شان نزول برخی آیات و نیزتفاسیر گوناگونی که پیرامون موضوع تقیه می گردد اشاره نماییم, آنگاه به ذکر احکام فقهی تقیه, جواز, مشروعیت, وجوب یا استحباب و یا حرمت آن از دیدگاه فقیهان و متکلمان اهل سنت و شیعه می پردازیم ومقتضیات سیاسی و اجتماعی و یا رخدادهایی را که ائمه اطهار و شیعیان را به بهره برداری از تقیه مجبور ساخته, و نیز صدور برخی احادیث ناهماهنگ را که زائیده تقیه بوده است, شرح می دهیم.
تقیه را از لحاظ انگیزه و هدف تقیهکننده، به دو نوع تقسیم میکنند:[۲۴]
تقیه خوفی: تقیه کردن در برابر مخالفان، در جایی که بیم وارد آمدن ضرر جانی، مالی یا آبرویی وجود دارد.[۲۵] [یادداشت ۱] تقیهٔ خوفی نیز یا اکراهی است که در آن، شخص را با تهدید اکراه میکنند که چیزی برخلاف اعتقاداتش مانند کفر، بر زبان جاری کند[۲۶] یا کتمانی است که در آن، شخص برای حفظ جان خود یا اطرافیانش مجبور میشود، اعتقادش را پنهان کند.[۲۷] تقیه عمار یاسر در برابر مشرکان قریش برای نجات جانش را از نوع تقیه اکراهی[۲۸] و تقیه مؤمن آلفرعون در برابر فرعونیان و تقیه اصحاب کهف که برای نجات جانشان، عقایدشان را پنهان کردند را از نمونههای تقیه کتمانی برشمردهاند.[۲۹]
تقیه مداراتی: این نوع تقیه، که به آن تقیه تحبیبی نیز گفته میشود،[۳۰] بهمعنای پنهان کردن عقاید برای مصالحی همچون حفظ وحدت، جلب محبت و دوستی و دفع کینه و دشمنی و بهطور کلی اموری است که اهمیتشان بیشتر از اظهار عقاید است.[۳۱] برخی فقیهان شیعه، با استناد به روایاتی از امامان معصوم(ع)[۳۲] شرکت کردن در مجالس اهلسنت (نه بهجهت حفظ جان) مانند شرکت در نماز جماعت با آنان (به ویژه در موسم حج)، عیادت کردن از بیمارانشان، شرکت در مراسم تشییع جنازه آنان و امور اجتماعی از این قبیل را که موجب حفظ وحدت، حفظ شوکت و عزت مسلمانان، رفع کدورتها و سوءظنها میشود، نمونههایی از تقیه مداراتی یا تحبیبی دانستهاند.[۳۳]
برای تقیه، تقسیمات دیگری ذکر شده است.[۳۴] امام خمینی بهاعتبار «فرد تقیهکننده»، «فردی که در مقابل او تقیه میشود» و «موضوع تقیه»، تقسیماتی برای تقیه ذکر کرده است.[۳۵]
برخی نیز تقیه را براساس موقعیت و شرایط تقیهکننده، به سه نوعِ تقیه سیاسی (تقیه در برابر قدرتهای سیاسی حاکم)، تقیه فقهی (تقیه در بیان احکام) و تقیه اجتماعی (تقیه در برابر مردم در اجتماع و معاشرت با آنان) تقسیم کردهاند.[۳۶]
فقیهان شیعه با استناد به ادلهای مانند قرآن و سنت، احکامی برای تقیه ذکر کردهاند که به بیان زیر است:
حکم تکلیفی
تقیه براساس حکم تکلیفی آن به پنج دسته تقسیم میشود:[۳۷]
تقیه واجب: از نظر فقهای شیعه اگر اظهار عقیده نزد مخالفان برای جان، مال و آبروی فرد یا افراد دیگر ضرر دارد و فرد به حصول این ضرر علم یا حتی ظن دارد، بهاندازهای که ضرر دفع میشود، تقیه واجب است. [۳۸] معیار در تقیه واجب این است که چیزی که بهوسیله تقیه حفظ میشود، حفظ آن واجب و ضایع کردنش حرام باشد.[۳۹]
تقیه مستحب: جایی است که ترک تقیه موجب وارد آمدن ضرر فوری نمیشود، اما بیم آن وجود دارد که در آینده و بهتدریج ضرری حاصل شود.[۴۰] از نظر برخی فقهای شیعه، تقیه مداراتی از مصادیق تقیه مستحب است.[۴۱] شیخ انصاری (درگذشت ۱۲۸۱ق) تقیه مستحبی را فقط شامل مواردی دانسته که در روایات به آن تصریح شده است؛ مانند معاشرت با اهلسنت، عیادت از بیمارانشان، نماز خواندن در مساجد و شرکت در تشییع جنازه آنان. بهفتوای او، سایر اموری که خارج از محدوده روایات است، مانند مذمت بزرگان شیعه جهت ایجاد دوستی با آنها و کارهایی از این قبیل جایز نیست.[۴۲]
تقیه مکروه: تقیهای است که ترک آن و تحمل ضرر، بهتر از انجام آن است.[۴۳] بهگفته شهید اول، تقیه مکروه، تقیه در کاری مستحبی است که انجام آن نه دارای ضرر فوری است و نه در آینده، ضرری بر آن مترتب میشود.[۴۴]
تقیه مباح: تقیهای است که انجام و ترک آن با هم تفاوتی ندارند.[۴۵] بهگفته شیخ انصاری، تقیهای است که با آن ضرری دفع میشود که بود و نبود آن ضرر، از نظر شارع مساوی است.[۴۶]
تقیه حرام: در جایی است که ترک تقیه هیچ ضرری (نه ضرر فوری و نه ضرری در آینده) در پی نداشته باشد.[۴۷] برخی مصادیق تقیه حرام، از منظر فقیهان شیعه، عبارت است از:[۴۸]
جایی که تقیه موجب فساد در دین و وارد شدن بدعت در آن شود؛[۴۹]
بنا به دیدگاه مشهور فقهای شیعه،[۵۰] جایی که موجب ریختن خون دیگران شود؛ مانند زمانی که شخصی را وادار کنند مؤمنی را بکشد، وگرنه خودش کشته میشود. در این صورت کشتن آن شخص بهبهانه تقیه و حفظ جان خود، جایز نیست.[۵۱]
حکم وضعی
از جمله مسائلی که فقها درباره حکم وضعیِ تقیه بررسی کردهاند این است که آیا اگر عبادتی از روی تقیه انجام شود، پس از خارج شدن از موقعیت تقیه، آن عمل باید دوباره به جا آورده شود.[۵۲] برای مثال عمل به تَکَتُّف (گذاشتن کفِ دست روی پشت دست دیگر در نماز) [۵۳] نزد اهلسنت مستحب و نزد شیعه جایز نیست.[۵۴] اگر مکلف، از روی تقیه، در نمازش چنین عمل کند، آیا در غیر حالت تقیه باید آن نماز را دوباره بخواند؟[۵۵]
بنا به دیدگاه فقهای شیعه با عمل تقیهای، دستور شارع انجام شده است و دیگر نیازی به اعادهٔ آن نیست.[۵۶] البته محقق کَرکَی، فقیه شیعه در قرن دهم قمری، معتقد است فقط آن دسته از اعمالی نیاز نیست دوباره به جا آورده شوند که در روایاتِ تقیه، صراحتاً نامشان آمده است؛ مانند نماز با تَکَتُّف یا شستن پاها در وضو.[۵۷]
فقهای شیعه برای اثبات جواز تقیه، به ادله اربعه، یعنی قرآن، روایات، اجماع و عقل استناد کردهاند:
قرآن
مهمترین آیهای که فقها برای جواز تقیه بدان استناد کردهاند، آیه ۱۰۶ سوره نحل است:[۵۸] در این آیه آمده است:
آنها که پس از اسلام آوردن، به خدا کافر شوند و با میل و رغبت، بیدینی را به آغوش بگیرند، به خشم خدا گرفتار و عذابی شدید نصیبشان میشود؛ اما خشم و عذاب الهی به آنانی نمیرسد که دلشان به ایمان قرص باشد؛ ولی زیر فشار شکنجه مجبورشان کنند که به زبان چیزی بگویند.
بسیاری از مفسران شیعه و اهلسنت درباره شأننزول این آیه گفتهاند درباره عمار بن یاسر نازل شده است.[۵۹] عمار بن یاسر زیر شکنجه مشرکان مجبور شد کلماتی در برائت از اسلام و پیامبر(ص) بر زبان جاری کند. عدهای گمان کردند که عمار کافر شده است. وقتی داستان عمار به پیامبر(ع) رسید، فرمود عمار از سر تا پا سرشار از ایمان است و توحید با گوشت و خون او درآمیخته است. پس از آنکه عمار گریان بهسوی پیامبر آمد، پیامبر او را تسلی داد و به او سفارش کرد که اگر بار دیگر در تنگنا قرار گرفت، دوباره میتواند اظهار برائت کند.[۶۰]
فقها همچنین برای اثبات جواز تقیه، به آیه ۲۸ سوره غافر و آیه ۲۸ سوره آل عمران استناد کردهاند.[۶۱]
روایات
بهگفته سید محمدصادق روحانی و ناصر مکارم شیرازی روایاتی که بر جواز عمل به تقیه دلالت میکنند، متواتر هستند.[۶۲] این روایات به چند دسته زیر تقسیم شدهاند:
روایاتی که دلالت میکنند بر اینکه تقیه سپر مؤمن و محافظ اوست؛[۶۳]
روایاتی که با تعابیری چون «لا دینَ لِمَن لا تَقِیَّةَ لَه؛ کسی که تقیه ندارد، دین ندارد»، وارد شده است؛[۶۴]
روایاتی که در آن تقیه از بزرگترین فرایض و محبوبترین چیزها نزد خداوند و اولیایش دانسته شده است؛[۶۵]
روایاتی که حاکی از آن است که برخی از انبیای الهی گذشته نیز به تقیه عمل میکردهاند.[۶۶]
علاوه بر این روایات، فقها از روایاتی مانند روایات لاضرر، روایات برائت و سَبّ (روایاتی که در جواز اظهار برائت و سَبّ نسبت به پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) برای تقیه و حفظ جان وارد شده) و حدیث رَفع برای اثبات مشروعیت و جواز عمل به تقیه استفاده کردهاند.[۶۷]
اجماع
محقق کَرَکی گفته است فقیهان شیعه، در جواز عمل به تقیه، اجماع دارند.[۶۸]
عقل
استناد فقیهان به دلیل عقلی به این شکل است که تقیه از موارد مقدمداشتن فعل مهمتر بر فعل مهم است.[۶۹] مقدم کردن مهمتر بر مهم، عقلاً لازم است؛ بدین بیان که هرگاه مکلف در یک زمان، دو تکلیف داشته باشد و همزمان نتواند هردو را انجام دهد، به حکم عقل، عملی را باید انجام دهد که اهمیت و مصلحت بیشتری دارد.[۷۰] دفع ضرر و حفظ جان از تکالیفی است که عقلاً بر اموری همچون اظهار عقیده رجحان دارد. پس تقیه در جهت دفع ضرر و حفظ جان عقلاً واجب است.[۷۱]
توریه به این معناست که گوینده از گفتن یک لفظ، معنایی اراده کند که اگرچه مطابق واقع است، هدفش از گفتن آن لفظ این است که شنونده خلاف آن معنا را بفهمد.[۷۲] گاهی تقیه در قالب توریه انجام میشود و گفته میشود این بهترین نوع تقیه است و تا جایی که امکان دارد، تقیهکننده بهتر است توریه کند.[۷۳]
برای نمونه در داستان برادران حضرت یوسف که برای گرفتن گندم نزد وی آمده بودند، مطابق آیات قرآن، وقتی یوسف بارشان را بست، برای آنکه برادرش بنیامین را نزد خودش نگه دارد، جام سلطنتی را مخفیانه در بار او گذاشت و به سخنگویش گفت فریاد بزند که شما کاروانیان، دزد هستید. طبق برخی روایات و بر همین اساس، بهباور مفسران، یوسف در اینجا برای رسیدن به مصلحتی، تقیه کرد و دست به توریه زد؛ به این معنا که مقصود او این نبود که پیمانه را دزدیدهاید؛ بلکه این بود که شما برادران، یوسف را از پدرش دزدیده و به چاه انداختهاید.
در کتاب الموسوعة الفقهیة الکویتیة (موسوعهای در موضوع فقه اهلسنت در ۴۵ مجلد) چنین آمده است که از نظر اکثر عالمان اهلسنت، در مواقع ضرورت؛ یعنی در جایی که خوف از کشتهشدن و آزار و اذیت و به طور کلی ضررِ زیاد وجود داشته باشد، بهمقدار دفع ضرر، تقیه جایز است.[۷۵]
آنها برای اثبات جواز و مشروعیت تقیه علاوه بر آیاتی همچون آیه ۲۸ سوره آلعمران و آیه ۱۰۶ سوره نحل[۷۶] به روایات نیز استناد کردهاند.
از میان مذاهب اهلسنت وهابیان از مخالفان و منتقدان عمل به تقیهاند و شیعیان را بهسبب پذیرش تقیه و عمل به آن، سرزنش میکنند.[۷۸] از مذاهب شیعه هم گفته میشود فرقه زیدیه مخالف تقیه است.[۷۹]
یکی از اشکالات ابنتیمیه و بهپیروی از او وهابیان به تقیه این است که تقیه نوعی دروغگویی و نفاق است.[۸۰] در جواب این اشکال گفتهاند که معنای تقیه کاملاً متضاد با معنای نفاق است؛ چراکه نفاق پنهان کردن کفر و باطل و اظهار ایمان است؛ در حالی که تقیه پنهان کردن ایمان و اظهار کفر است.[۸۱]
رساله و کتابهایی بهصورت مستقل، در موضوع تقیه به نگارش درآمده که برخی از آنها عبارتاند از:
رسالةٌ فی التَّقیّة: اثری مختصر از محقق کرکی است، درباره حکم فقهی تقیه که در کتابی با عنوان رسائل المحقق الکرکی تدوین شده است. رسائل المحقق الکرکی، سه جلد دارد و رساله تقیه در جلد دوم آن چاپ شده است.[۸۲]
رسالةٌ فی التَّقیه: نوشته شیخ انصاری درباره حکم فقهی تقیه است. این رساله همراه چند رساله دیگر از شیخ انصاری در کتابی با عنوان رَسائلُ فقهیه به چاپ رسیده است.[۸۳]
التقیة: رسالهای در بیان احکام فقهیِ تقیه بهقلم امام خمینی است. نویسنده این رساله را پس از تدریس آن، در سال ۱۳۷۳ق تحریر کرده است.[۸۴] این رساله همراه چند رساله دیگر در کتابی با عنوان الرَّسائلُ العَشرة در یک جلد چاپ شده است.[۸۵]
تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقههای اسلامی غیرشیعی: این کتاب نوشته ثامرهاشم العمیدی به زبان عربی بوده که به دست محمدصادق عارف به فارسی ترجمه شده است. در آن، دیدگاههای فقیهان مشهور مذاهب چهارگانه اهلسنت درباره تقیه بررسی شده است. نویسنده کتاب بر این باور است که فقیهان اهلسنت نیز تقیه را جایز دانسته و برای جواز آن به ادلهای از قرآن و سنت استناد کردهاند.[۸۶]
تقیه سپری برای مبارزه عمیقتر: این کتاب را ناصر مکارم شیرازی نوشته است. محورهای این اثر عبارتاند از: بررسی ابعاد فقهی و اخلاقی تقیه و پاسخ به پرسشها و شبهات موجود، بیان معنای لغوی و اصطلاحی تقیه، سابقه آن در سایر مکاتب بشری و سیره انبیای الهی، هدف از تقیه و ابعاد قرآنی، روایی، کلامی، اخلاقی و فقهی آن، و پاسخ به سئوالات متداول در این زمینه.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَیَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ ۚ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ