پارادایم برنامه نویسی
- ۰ نظر
- ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۰۳
جان رالز دارای دو دور هی فکری است. در دوره ی اول بسیار تحت تأثیر فلسفه ی اخلاق کانت است،
ولی در دوره ی دوم به تدریج از کانت و امور انتزاعی فاصله میگیرد و بیشتر سعی دارد کارکردگرا،
علمی و روشمند نظریه پردازی کند. این تا جایی است که نظریه ی وی در دور هی دوم فکر یاش از
کانت جدا می شود و به سنت پراگماتیسم نزدیک م یشود. اکثر فلاسفه ی دوران روشنگری با
بهره گیری از پیش فرضهای متافیزیکی سعی در ارائه ی نظریات خود داشتند و بسیاری از مکاتب
فلسفی، براساس این پیش فرضها بنا نهاده شدند. برای مثال کانت با بهره گیری از آموزه های اخلاقی
و یا لاک، با تفسیری متفاوت از مسیحیت، نظریات خودشان را بیان کردند. اما، سؤال اصلی این
است: آیا رالز که خود را وام دار فلاسفه ی پیش از خود می داند نیز از این روش برای ارائه ی آراء خود
بهره برده است؟ و یا آنطور که خود رالز مدعیاست: تمام تلاشش بر این بوده که مبنای نظریه ی
خود را بر هیچ پی شفرض متافیزیکی قرار ندهد و صرفاً آن را برداشتی سیاسی بداند. در این مقاله
ابتدا به مقدماتی از نظریات لاک پیرامون تساهل و تأثیر رالز از کانت پرداخته شده است پس از آن
ادعای رالز مبنی بر سیاسی بودن نظریه ی عدالت وی و نه متافیزیکی بودن آن، بررسی شده است.