تقسیمات علت
تقسیمات علت
وابستگی موجودی به موجود دیگر بصورتهای مختلفی تصور میشود مثلا پیدایش صندلی از یک سوی وابسته به چوبی است که از آن ساخته میشود و از سوی دیگر به نجاری که آن را میسازد و از جهتی به دانش و هنری که نجار دارد و نیز به انگیزهای که باید برای ساختن آن داشته باشد و متقابلا برای علت هم اقسامی را میتوان در نظر گرفت و چون احکام همه علتها یکسان نیست لازم است پیش از پرداختن به بیان قوانین علیت و احکام علت و معلول اقسام علت و اصطلاحات آنها را یادآور شویم تا هنگام بررسی مسائل مربوطه دچار خلط و اشتباه نشویم .
برای علت بمعنای عامش یعنی هر موجودی که موجود دیگری به نحوی وابسته به آن است تقسیماتی را میتوان در نظر گرفت که مهمترین آنها از این قرار است علت تامه و ناقصه علتیا بگونهای است که برای تحقق معلول کفایت میکند و وجود معلول متوقف بر چیز دیگری جز آن نیست و بعبارت دیگر با فرض وجود آن وجود معلول ضروری است و در این صورت آن را علت تامه مینامند و یا بگونهای است که هر چند معلول بدون آن تحقق نمییابد ولی خود آن هم به تنهایی برای وجود معلول کفایت نمیکند و باید یک یا چند چیز دیگر را بر آن افزود تا وجود معلول ضرورت یابد و در این صورت آن را علت ناقصه میگویند .
بسیط و مرکب از نظر دیگر میتوان علت را به بسیط و مرکب تقسیم کرد علت بسیط مانند مجرد تام خدای متعال و جوهرهای عقلانی که باید در جای خودش اثبات شود و علت مرکب مانند علتهای مادی که دارای اجزاء مختلفی میباشند .
علت بیواسطه و با واسطه از نظر دیگر میتوان علت را به بیواسطه و با واسطه تقسیم کرد مثلا تاثیر انسان را در حرکت دستخودش میتوان بیواسطه دانست و تاثیر او را در حرکت قلمی که بدست دارد با یک واسطه و در نوشتهای که مینویسد با دو واسطه و بر معنایی که در ذهن خواننده پدید میآید با چند واسطه شمرد .
علت انحصاری و جانشین پذیر گاهی علت پیدایش یک معلول موجود معینی است و معلول مفروض جز از همان علتخاص بوجود نمیآید و در این صورت علت مزبور را علت منحصره میخوانند و گاهی معلولی از چند چیز علی البدل بوجود میآید و وجود یکی از آنها برای پیدایش آن ضرورت دارد چنانکه حرارت گاهی در اثر جریان الکتریکی در سیم برق و گاهی در اثر حرکت و گاهی هم در اثر فعل و انفعالات شیمیایی پدید میآید و در این صورت علت را جانشین پذیر مینامند .
علت داخلی و خارجی علت گاهی بگونهای است که با معلول متحد میشود و در ضمن وجود آن باقی میماند مانند عناصری که در ضمن وجود گیاه یا حیوان باقی میماند در این صورت آن را علت داخلی مینامند و گاهی وجود آن خارج از وجود معلول خواهد بود مانند وجود صنعتگر که خارج از وجود مصنوعش میباشد و در این صورت آن را علتخارجی میگویند .
علتحقیقی و اعدادی علت گاهی به موجودی اطلاق میشود که وجود معلول وابستگی حقیقی به آن دارد بگونهای که جدایی معلول از آن محال است مانند علیت نفس برای اراده و صورتهای ذهنی که نمیتوانند جدای از نفس تحقق یابند و یا باقی بمانند و در این صورت آن را علتحقیقی مینامند و گاهی به موجودی اطلاق میشود که در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول مؤثر است ولی وجود معلول وابستگی حقیقی و جدایی ناپذیر به آن ندارد مانند پدر نسبت به فرزند و در این صورت آن را علت اعدادی و یا معد میخوانند .
مقتضی و شرط گاهی پیدایش معلول از علت متوقف بر وجود حالت و کیفیتخاصی است در این صورت ذات علت را مقتضی یا سبب و حالت و کیفیت لازم را شرط مینامند .
نیز گاهی شرط را بر چیزی که موجب پیدایش حالت مزبور میشود اطلاق میکنند چنانکه نبودن مانع از تاثیر را شرط عدمی میخوانند .
شروط نیز به دو دسته تقسیم میشوند یکی شرط فاعلیت فاعل یعنی چیزی که بدون آن فاعل نمیتواند کار خود را انجام دهد و در واقع مکمل فاعلیت او است مانند تاثیر علم در افعال اختیاری انسان و دیگری شرط قابلیت قابل یعنی چیزی که باید در ماده تحقق یابد تا قابل دریافت کمال جدیدی از فاعل شود چنانکه جنین باید واجد شرایط خاصی شود تا روح در آن دمیده گردد .
علت مادی و صوری و فاعلی و غائی تقسیم معروف دیگری برای علت هست که آن را بر اساس استقراء به چهار قسم تقسیم میکنند یکی علت مادی یا عنصری که زمینه پیدایش معلول است و در ضمن آن باقی میماند مانند عناصر تشکیل دهنده گیاه دوم علت صوری که عبارت است از صورت و فعلیتی که در ماده پدید میآید و منشا آثار جدیدی در آن میگردد مانند صورت نباتی و این دو قسم از اقسام علل داخلی هستند و مجموعا وجود معلول را تشکیل میدهند .
قسم سوم علت فاعلی است که معلول از آن پدید میآید مانند کسی که صورت را در ماده ایجاد میکند و چهارم علت غائی است که انگیزه فاعل برای انجام دادن کار میباشد مانند هدفی که انسان برای افعال اختیاری خودش در نظر میگیرد و برای رسیدن به آن کارهایش را انجام میدهد و این دو قسم اخیر از اقسام علل خارجی بشمار میروند .
بدیهی است که علت مادی و علت صوری مخصوص معلولهای مادی مرکب از ماده و صورت است و اساسا اطلاق علت بر آنها خالی از مسامحه نیست .
لازم به تذکر است که علت فاعلی دو اصطلاح دارد یکی فاعل طبیعی که در طبیعیات بنام علت فاعلی شناخته میشود و منظور از آن منشا حرکت و دگرگونیهای اجسام است و دیگری فاعل الهی که در الهیات مورد بحث واقع میشود و منظور از آن موجودی است که معلول را به وجود میآورد و به آن هستی میبخشد و مصداق آن فقط در میان مجردات یافت میشود زیرا عوامل طبیعی فقط منشا حرکات و دگرگونیهایی در اشیاء میشوند و هیچ موجود طبیعی نیست که موجود دیگری را از نیستی به هستی بیاورد .
در میان فاعلهای الهی و ایجاد کننده فاعلی که خودش نیاز به ایجاد کننده نداشته باشد بنام فاعل حق اختصاص مییابد و مصداق آن منحصر به ذات مقدس الهی میباشد .
نکتهای را که باید در پایان این درس خاطر نشان کنیم این است که همه تقسیمات علت به استثناء تقسیم اخیر تقسیمی عقلی و دایر بین نفی و اثبات است و همه آنها بصورت قضیه منفصله حقیقیه بیان میشود و اما مقتضی و شرط در واقع دو قسم خاص از علت ناقصه میباشند و نباید آنها را بعنوان تقسیم مستقلی تلقی کرد
- ۰۳/۰۱/۰۲