چهارنظریه در باب موضوع علم اصول
1-گروهی از متاخرین- از جمله مرحوم مظفر-می گویند: علم اصول فقه،موضوع معینی ندارد-لازم نیست که هر علمی دارای موضوعی باشد و در آن علم از عوارض ذاتیه این موضوع گفت و گو شود-بلکه علم اصول عبارت است از یک سلسله مسائل مختلف و متشتّت که همه آن ها در استنباط حکم شرعی فرعی دخیل می باشند؛ بیش از این لازم نداریم. بنابراین طبق این نظر باید گفت: موضوع علم، نفس موضوعات مسائل آن است.
2-به عقیده مرحوم آخوند موضوع علم اصول نام و نشان مخصوصی ندارد،بلکه با یک عنوان اجمالی بدان اشاره می شود، یعنی می گوییم موضوع علم اصول فقه آن مفهوم کلی ای است که بر موضوعات مسائل اصول منطبق است؛ یا : ((کل ما یصلح ان یکون حجه و دلیلاً علی الحکم الشرعی)) یا : هرچیزی که در طریق استنباط حکم شرعی واقع شود؛ یا: هر چیزی که کبرای کلّی قیاس استنباط واقع شود؛ یا : هرچیزی که جزء اخیر علت تامه استنباط واقع شود.... تمام این ها ملاک های اصولی بودن یک مساله است ، و ماعلم تفصیلی به موضوع علم اصول نداریم، و در واقع ،نیازی هم به علم تفصیلی نیست.
3-مشهور-و از جمله محقق قمی-فرموده اند: موضوع علم اصول ادله اربعه (کتاب،سنت،اجماع و حکم عقل)است با وصف دلیلیت و حجیت؛یعنی موضوع مقیّد و موصوف به وصفی ،با وصفش و حیثیت تقییدیه اش؛مثلاً ((الکتاب الذی هو دلیل)) یا ((السنه التی هی حجه)) و... موضوع است.
4-مرحوم صاحب فصول(الفصول الغرویه) براساس همین اشکال از رای مشهور عدول کرده و فرموده است :موضوع علم ادله اربعه است؛اما نه با وصف دلیلیت بلکه بما هی ؛یعنی :ذوات الادله الاربعه با قطع نظر از وصف حجیت ؛یعنی ذات الکتاب،ذات السنه و... موضوعیت دارد؛بنابراین بحث از حجیت این ها بحث از عوارض موضوع است نه از اصل ثبوت موضوع،و در نتیجه اشکال وارد بر مشهور مرتفع می شود و مباحث حجّت داخل در مسائل اصول می گردد.
- ۰۲/۱۱/۱۹