دانشجویان کارشناسی ارشد مهندسی برق کنترل

دانش گرانسنگ اصول فقه

فرزاد تات | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۱۰ ق.ظ

آخرین و مهم ترین علم مورد حاجت فقیه برای استنباط احکام، علم اصول فقه است که از آن به ((جزء اخیر علت تامه استنباط)) تعبیر می شود ،یعنی اگر استنباط حکم به عنوان یک پدیده دارای هزار و یک عامل باشد آخرین و مهم ترین آن ها قواعد اصول فقه است به گونه ای که اگر فقیه از همه علوم دیگر با خبر باشد ولی از قواعد اصولی بی خبر باشد کمیت اجتهادش می لنگد و قدرت استنباط ندارد و تنها معصومین از اعمال قواعد اصولی بی نیاز هستند زیرا آنان از راه های خاصی که در علم کلام و در مبحث امامت ذکر شده است. علم الهی و لدنی به احکاتم نیاز دارند و مثل فقهاء  و مجتهدین نیستند که براساس اجتهاد و استنباط ،از ظواهر آیات و غیرها به حکم شرعی دست یابند. غیرمعصومین هم تنها در ضروریات دین مستغنی از اجتهاد هستند و امور غیرضروری که نیازمند فکر و نظر و دقت است در هیچ موردی از قواعد اصولی مستغنی نیستند و گاه در یک مساله و فرع فقهی نیازمند چندین قانون اصولی هستند و به خاطر همین ارتباط تنگاتنگ میان فقه و اصول نام این علم را علم اصول فقه (ریشه ها و پایه ها و مبانی و قواعد استنباط احکام فقه) گذارده اند.

البته در کنار قواعد اصولی یک سلسله قواعد فقهی نیز مطرح است که خود آن ها نیز محتاج به اجراء قوانین اصولی می باشند و میان آن ها با قواعد اصولی فرق ظریفی دارد که قواعد اصولی از باب توسیط است یعنی خود آن ها مستقیماً حکم شرعی عملی نیستند بلکه یک سلسله کبریات کلیه ای می باشند که در طریق استنباط حکم شرعی قرار می گیرند و اصطلاحاً کبرای کلی قیاس استنباط هستند. ولی قواعد فقهی از باب تطبیق است یعنی کبرای کلی را بر مصادیق و جزئیات آن تطبیق کردن مثل قاعده طهارت ،قانون صحت،قانون نفی ضرر و نفی حرج و ده ها بلکه صدها قانون فقهی دیگر البته نیاز فقیه به قواعد اصولی و فن ارجمند برحسب موارد فرق دارد،از نظر زمان در صدر اول نیاز به این قواعد خیلی کم بود و به تعبیر صاحب کفایه در باب اجتهاد و تفلید فصل سوم: اجتهاد در صدر اول (زمان معصومین) قلیل الموونه بود و نیاز به آن همه مباحث سنگین و پیچیده امروزی در اصول نداشت ولی هرچه زمان می گذرد و فاصله از زمان معصوم بیشتر می گردد قواعد اصولی هم عمیق تر می گردد به گونه ای که امروزه اگر فقیهی بخواهد در فرعی از فروع فقهی از قانون استصحاب استفاده کند باید عمده مباحث استصحاب فرائد شیخ اعظم  و کفایه محقق اعظم را بداند، نه تنها بشناسد بلکه باید در آن ها متخصص و صاحب نظر و مبنا باشد وگرنه مقلد شیخ اعظم و محقق خراسانی و دیگران می شود نه فقیه به معنای حقیقی کلمه.

از نظر مساله مورد بحث نیز فرق دارد ،زیرا مدارک برخی از مسائل آسان تر است و نیاز به استفاده از قواعد کمتری دارد ولی برخی از آن ها بسیار عمیق است و چندین قانون اصولی باید حل شود تا در فلان فرع بتواند اجتهاد کند. ولی آنچه مهم است اصل نیاز مبرم فقیه به قواعد اصولی است و تفاوت ازمنه و اشخاص و مسائل،مهم نیست.

ضمناً از همین جا گریز می زنیم به اهمیت و ارزش علم اصول فقه که چقدر پرفایده است زیرا یقیناً انسان طالب سعادت و خوشبختی است و در فرهنگ اسلامی سعادت واقعی به زندگی این جهان محدود نیست بلکه سعادت اصلی در زندگی پس از مرگ و در رسیدن به فوز و رضوان و جنت الهی است و سعادت ابدی مهم است که الی الابد در جنات الهی متنعم و سرخوش باشد. و تنها راه رسیدن به این فوز عظیم عمل به احکام دین مبین اسلام است و عمل به آن ها بدون شناخت آن ها امکان ندارد و شناخت آن ها در عصر غیبت از راه اجتهاد میسر است و اجتهاد بدون آگاهی کافی از قواعد اصولی میسور نیست.

  • فرزاد تات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی