قرة العیون، از آثار حکیم بزرگ اخلاقى ملا محمدمهدى نراقى
قرة العیون، از آثار حکیم بزرگ اخلاقى ملا محمدمهدى نراقى (نراق 1128 - 1209ق، کاشان) است که با پیشگفتارى از آقاى حسن نراقى و همچنین مقدمه، تصحیح و تعلیقات مفصل و ارزشمند حکیم گرانقدر استاد سید جلالالدین آشتیانى (آشتیان 1304ش - 1384ش، مشهد) انتشار یافته است. موضوع اصلى کتاب، بحث «اصالت ماهیت یا وجود» و مباحث مرتبط با آن و همچنین بحث جنجالى و سرنوشتساز «وحدت وجود» است. مخاطبان این اثر، متخصصان و آشنایان با کلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و مىتوان گفت که از نظر روش بیان و چگونگى عبارات عربى و فارسى، متعلق به نسلهاى قبل از ماست و براى نسل حاضر چندان آسان و مفهوم نیست.
ساختار
این کتاب مختصر از چهارده مبحث به ترتیب ذیل تشکیل شده است:
الف) نقل اختلافى که در حقیقت وجود واقع شده و اینکه موجودیت اشیاء به سبب چیست؟؛
ب) در اینکه وجود مطلق، ثبوت و تصورش بدیهى است و وجود، مشترک معنوى بین اشیاء است؛
ج) وجود مطلق زائد بر ماهیت است؛
د) وجود بر افرادش بهصورت تشکیکى حمل مىشود؛
ه) وجود مطلق جنس نیست؛
و) وجود، حقیقت عینى دارد و همان اصل در تحقق است نه ماهیت؛
ز) مجعول بالذات، وجود است نه ماهیت؛
ح) تشخص وجودات، به سبب چیست؟
ط) ممکنات، موجودات متعدد و متکثرى هستند؛
ى) ذات اقدس الهى، با قطع نظر از همه مظاهر، تحقق بالفعل خارجى دارد؛
ک) بطلان مذهب متکلمان و دفع اشکالاتى که بر حکیمان شده است؛
ل) مذهب ذوق المتألهین باطل است؛
م) تفصیل قول در وحدت وجود و بررسى اقوال؛
ن) نتیجهگیرى از مطالب گذشته.
گزارش محتوا
درباره روش و محتواى این اثر ارزنده چند نکته گفتنى است:
- استاد آشتیانى در مقدمهاش یادآور شده است که یکى از آثار نفیس نراقى در حکمت الهى، کتاب مختصر او به نام «قرة العیون» است که آن را براى تدریس در دانشکده انتخاب کردهام و با تحریر و تقریر مسائل کتاب به زبان فارسى و تشریح بعضى از مشکلات و تذکر برخى از نکات لازم، کار را قدرى بر دانشجوى دوره لیسانس و مراحل بعد از لیسانس آسان کرده و کلیه مآخذ رساله را نشان داده و نیز در نحوه سیر افکار فلسفى و عرفانى مطالبى نوشتهام، تا سهم متأخران و روش و ارزش افکار علمى و زحماتى که در تحریر و ترویج مبانى علمى متحمل شدهاند معلوم و مشهور گردد. علامه نراقى از مجتهدین بزرگ عصر خود و از مراجع و زعماى دین و داراى محضر ترافع و قضا بود. مؤلفین کتب فقهى به آثار او توجه نمودهاند. با این وصف در حکمت و فلسفه الهى نیز داراى مقام شامخى است و این رساله را باید با ترجمه و شرح مختصر به فارسى در دسترس دانشجو قرار داد و آن را وسیله و مدخل قرار داد جهت رجوع به کتب مفصله[۱]
- استاد آشتیانى در انتقاد بر مطلب مؤلف درباره فناء نوشته است: مصنف علامه از فناء، علمى از کلمات محققان فهمیدهاند؛ در حالتى که اصل وجود به حق راجع و قائم است و مراتب وجودى، امرى جز تشأن حق نیست و جان کلام در اینجاست که وجود واحد شخصى است و مراتب مطلقا ندارد و از تفنن در تجلیات حق توهم شده است که مظاهر وجودى داراى حقیقت و واقعیتند جدا از جلوه حق و گمان شده است که وجود امکانى اگرچه از ناحیه علت کل باشد، داراى مرتبه از وجودست و صدرالمتألهین نیز در این مقام گاهى جانب مراتب را تقویت کرده است و گاهى به تشکیک مظاهر متمایل شده است و آن جناب در مقام شهود، کثرت را اعتبارى دیده است، ولى در مقام اثبات آن با برهان در تنگنا افتاده است..[۲]
- استاد آشتیانى با انتقاد از برخى از متکلمان که در تفسیر آیه کریمه «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»، دچار تکلف شده و بهواسطه غفلت از سرّ حقیقت احاطه قیومى حق، گفتهاند: «مراد از معیت واجب با ممکنات، معیت علمى است نه معیت عینى و خارجى»، افزوده است که: «آنان خیال کردهاند، احاطه حق و معیت وجود مطلق با ممکنات، مستلزم حلول و اتحاد اوست با ممکنات، درحالىکه حق اول به حسب وجود مقوم اشیاست و بهواسطه غفلت از سر این امر و عدم تعقل توحید وجودى و عدم درک آن از راه ذوق سلیم و نرسیدن به حقیقت آن از طریق کشف تام و صحیح به ارشاد مرشد معصوم منصوص از ولى کامل و یا نبى خاتم، جمع کثیرى از اهل نظر و بهرى از مدعیان کشف، به هلاک ابدى و شقاء دائمى گرفتار شده و بعضى در ورطه اباحه افتادهاند؛ چون به زعم خود، وجود را واحد دیده و از سرّ وحدت اطلاقى جامع ظاهر و مظهر غافل ماندهاند... موحد حقیقى باید جامع بین جمع و فرق باشد...»[۳]
- استاد آشتیانى یادآور شده است که مقصود عارفان از عدم تغایر بالذات، نفى تباین عزلى است از مراتب وجود، نه نفى تحقق خلق بالمره، چون کثرت در ذات وجود و تباین در اصل هستى محال است و از طرفى بالضروره تعدد نیز ثابت است، ناچار بین اصل وجود و مظاهر آن، تباین وصفى است و... مراد آن است که اعتبار جهت خلقى ناشى از تجلى اصل است در کسوت فرع و اصل و فرع به یک وجود و بلکه به وجودى واحد متحققند که این وجود در مقام غیب حق و به اعتبار تنزل و ظهور حق است و چون وحدت وجود اطلاقى است منافات با کثرت ندارد و نفى کثرت على الاطلاق عین نفى حق واجب است... و مراد آن است که، ظاهر حق باطن است و مظهر نیز از خارج به آن منضم نشده است تا غیر حق مؤثر در وجود باشد، بلکه مظهر از نفس اظهار و ایجاد حق به لحاظ حصول اضافه اشراقى از نور الأنوار حاصل شده است..[۴]
- همچنین به نظر استاد آشتیانى، نقدهایی بر نویسنده (ملا محمدمهدى نراقى) وارد است، از آن جمله بر طبق بیان ایشان، علامه نراقى در بحث «وحدت وجود» اشتباه کرده و دو مقام از وجود را با یکدیگر درآمیخته است؛ «چون مورد کلام و بحث آن است که آیا مىشود شیء واحد، هم ظاهر و هم مظهر باشد؟... حق به ذات و نفس خود متعین است، ولى این معنا مانع از آن نیست که با دیگر تعینات جمع شود، ولى مؤلف علامه آن را منافى قواعد توحید دانسته است و گمان کرده است که با این سخن، کثرت خلقى نفى مىشود و وجود ممکن، عین وجود واجب شمرده مىشود. باید توجه داشت این سخن اشاره به توحید وجودى است و به حسب لب، این همان قاعده بسیط الحقیقة است..[۵]استاد آشتیانى به آیات ناظر به تشبیه و تمثیل مانند «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ...» [۶]و «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمَى...» [۷]و... استناد کرده است.
- شایسته است که به این نکته مهم توجه شود که استاد سید جلالالدین آشتیانى یکى از مهمترین صاحبنظران در حوزه فلسفه و عرفان اسلامى است و بنابراین مقدمه و تعلیقات ایشان نیز همانند متن مطالب حکیم بزرگ اخلاقى ملا محمدمهدى نراقى، دقیق و عمیق و خواندنى است و نباید مورد غفلت قرار گیرد. در مقدمه و تعلیقات استاد آشتیانى اطلاعات ارزندهاى وجود دارد که افزون بر ارزش کلامى، فلسفى و عرفانى از نظر تاریخ کلام، فلسفه و عرفان نیز قابل توجه و بس خواندنى است.
- مخاطبان کتاب حاضر، از متخصصان و استادان کلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و نمىتوان آن را متن آموزشى شمرد و در نتیجه زبان و بیان استاد نیز بههیچوجه متناسب عموم نیست و همانند دیگر آثار استاد آشتیانى، متنى پژوهشى و فنى و اصطلاحى است. زبان مقدمه و تعلیقات استاد آشتیانى، دوگانه و ترکیبى از عربى و فارسى است که در حوزههاى علوم اسلامى رایج است.
- ۰۲/۱۱/۱۷