دانشجویان کارشناسی ارشد مهندسی برق کنترل

یقین (اخلاق)

فرزاد تات | شنبه, ۷ بهمن ۱۴۰۲، ۰۱:۳۰ ب.ظ

یقین، ‌عبارت است از اعتقاد ثابت و قطعی انسان به امری که مطابق با واقع بوده و با هیچ شبهه‌ای، هر قدر هم قوی، قابل زوال نباشد.

یقین در دین به منزله سرمایه است و ایمان متوقف بر آن می‌باشد. سایر علوم شاخ و برگ آن است و رستگاری در آخرت بدون یقین حاصل نمی‌شود.
یقین در لغت علماست  که نقطه مقابل" شک " می‌باشد و طبق آنچه از اخبار و روایات استفاده می‌شود به مرحله عالی ایمان " یقین" گفته می‌شود
و در اصطلاح، یقین اعتقاد و باور محکم و استواری است که مطابق با حقیقت باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد
به طوری‌که انسان همه چیز را از مسبّب‌الاسباب بداند و به اسباب توجّه نکند بلکه واسطه‌ها را مسخّر حقّ و فاقد هر حکم و قدرت بداند و کسی که بر این اعتقاد باشد دارای یقین است

نظر علّامه طباطبایی

«یقین به معنی قوت ادراک ذهنی است، به طوری که قابل زوال و ضعف نباشد

مورد و متعلّق یقین یا مربوط است به چیزی که از لوازم و اجزاء ایمان است مانند اعتقاد به وجود خداوند تبارک و تعالی و بعثت انبیا و عالم آخرت، و یا مربوط به اموری است که دخالتی در ایمان ندارد و آنچه در کمال انسان و رسیدن او به سعادت نقش دارد، قسم اول است و آن یقین داشتن به این است که تمام امور هستی به دست خداست و او مسبّب‌الاسباب می‌باشد؛ هیچ‌گونه توجهی به غیر او نداشته بلکه همه اسباب و وسائط را مسخّر فرمان و حکم خدا بداند.
بداند که خدا ضامن روزیِ اوست و هر چه را او مقدّر کرده می‌رسد، و در نتیجه طمعی به دیگران نداشته باشد.
بداند که نتیجه تمامی اعمال خوب و بد خود را می‌بیند و خدای شاهد و ناظر بر اعمال، ‌خود حاکم روز قیامت است. و حتی از خاطرات قلبی انسان نیز آگاه است. این حقیقت یقین است.
کسی‌که دارای چنین یقینی باشد به لوازم آن نیز ملتزم می‌شود، زیرا تفاوت میان ایمان و یقین به همین است که چه بسا انسان ایمان به چیزی دارد ولی بعضی از لوازم آن را فراموش می‌کند و در نتیجه، عمل منافی با ایمانش انجام می‌دهد، به خلاف یقین که دیگر با فراموشی نمی‌سازد، زیرا اگر کسی عالم و مؤمن به روز حساب باشد و همواره به یاد آن روزی باشد، که به حساب کوچک و بزرگ اعمالش می‌رسند، مرتکب گناهان نگردیده بلکه نزدیک قُرق‌گاه‌های خدا هم نمی‌شود.
 
در آیات قرآن، یقین در چند معنی استعمال گردیده است:
۱- به معنی علم و آگاهی کامل. ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً یعنی و ما قتلوه من غیر شک

۲- به معنی مرگ . وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ یعنی حتّی یأتیک الموت
۳- به معنی آشکار و روشن. کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ. یعنی اگر حادثه بزرگ عالم آخرت برای شما روشن و آشکار می‌شد
 
 
از این رو برخی روایاتی که در بیان معنی و تفسیر یقین آمده، آن را به لوازم و آثارش تعریف کرده‌اند.
از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده که فرمود:
«از جبرئیل پرسیدم تفسیر یقین چیست؟ گفت: مؤمن به گونه‌ای برای خدا عمل کند که گویا او را می‌بیند، و اگر او خدا را نمی‌بیند، خدا او را می‌بیند. و یقیناً بداند که آنچه به او رسیده ممکن نبود از او بگذرد و آنچه از او گذشته ممکن نبود به او برسد.»
 
از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال شد: یقین چیست؟ فرمود:
«توکل بر خدا و تسلیم او شدن و راضی به قضای الهی بودن و همه امور را به خدا واگذاردن.»
در زمینه فضیلت و ارزش یقین به عنوان یکی از کمالات انسان مؤمن و نیز ترغیب به کسب و تقویت آن، روایات بسیاری آمده است که برخی را یادآور می‌شویم:
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
«خیرُ ما اُلْقِ فِی القَلبِ الیَقینُ؛
بهترین چیزی که در قلب افکنده شده، یقین است.»
و نیز فرمود:
«کفی بِالیَقینِ غِنیً؛
 
برای بی‌نیازی همین بس که صاحب یقین باشی.»
یقین افضل کمالات، اشرف فضایل و اهم اخلاق است و در کلام معصومین (علیهم‌السلام) و سخنان بزرگان آمده است که:
۱- هیچ نوری همچون نور یقین نیست.
۲- یقین از ایمان و اسلام با فضیلت‌تر است.
 

۳- عمل کم و همیشگی با یقین بهتر از اعمال زیاد بدون یقین است.
 

۴- چیزی گرامی‌تر و عزیزتر از یقین نیست.
۵- بهترین چیزی که به قلب داده شده، یقین است.
 

۶- خیری که همواره در قلب جای دارد، یقین است.
 

۷- یقین ثروتی است که از همه چیز کفایت می‌کند.
 

۸- اهل یقین مورد غبطه دیگران می‌باشد.
 

۹- کمتر از یقین چیزی بین مردم تقسیم نشده است.

۱۰- با ارزش‌ترین چیزی که در دل انسان راه می‌یابد، یقین است.
 

۱۱-رأس دین، درستی یقین است.
 

یکی از راه‌های پی بردن به وجود چیزی دقّت و بررسی در علائم و نشانه‌های آن است. از این رو اگر کسی بخواهد وجود یقین و یا درجه و میزان آن را در قلب خود بیابد، باید ببیند آیا آثار و نشانه‌های آن را دارد یا نه؟
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «علامت کسی که صاحب یقین باشد، شش چیز است:
۱. از روی حقیقت به خدا یقین کند پس به او ایمان آورد.
۲. یقین آورد که مرگ حق است و از آن بترسد.
۳. یقین کند که قیامت حق است و از رسوایی بترسد.
۴. یقین کند که بهشت حق است و خود را محاسبه کند و شیفته آن باشد.
۵. یقین کند که دوزخ حق است و کوشش خود را برای نجات از آن ظاهر گرداند.
۶. یقین دارد حساب حق است و خود را محاسبه کند.»
 

 ذکر یک حکایت

«روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نماز صبح را با مردم گذارد سپس در مسجد نگاهش به جوانی افتاد که چرت می‌زد و سرش پایین می‌افتاد، رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش به گودی فرو رفته. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: حالت چگونه است؟ عرض کرد من صبح کردم در حالی‌که دارای یقین هستم، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: همانا هر یقین را حقیقتی است حقیقت یقین تو چیست؟
جوان گفت: یا رسول الله همین یقین من است که مرا‌ اندوهگین ساخته و بیداری شب و تشنگی روزهای گرم را به من چشانیده و به دنیا و آنچه در آن است بی‌رغبت گشته‌ام، تا آنجا که گویا عرش پروردگارم را می‌بینم که برای رسیدگی به حساب مردم برپا شده و مردم برای حساب محشور شده‌اند و من هم در میان آنها هستم و گویا اهل بهشت را می‌نگرم که در نعمتند، و بر کرسی‌ها تکیه زده یکدیگر را معرفی می‌کنند و گویا اهل دوزخ را می‌بینم که در آنجا معذبند و فریادرس می‌طلبند و گویا الآن صدای زبانه‌های آتش دوزخ را می‌شنوم.
آنگاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
«این جوان بنده‌ای است که خدا دلش را به نور ایمان روشن ساخته»
و به او فرمود:
«بر این حال که داری ثابت باش.»
جوان گفت: «یا رسول الله از خدا بخواه شهادت در رکابت را روزیم کند.»
رسول خدا برای او دعا فرمود. مدتی نگذشت که در جنگی همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شرکت کرد و بعد از ۹ نفر شهید گشت و او دهمین شهید بود.
 

یقین، برترین درجه کمال ایمان و بالاترین فضائل انسانی است. کسی که به قلّه بلند یقین رسیده باشد؛ دستیابی او به سایر کمالات و فضایل اخلاقی آسان می‌گردد؛ بلکه باید گفت آن کسی که دارای یقین است، تمامی صفات و اخلاق حسنه را همراه دارد و کسب کرده است.
اینک به برخی از آن آثار اشاره می‌کنیم:
 

آرامش روحی

کسی که صاحب یقین باشد دارای یک نوع آرامش روحی و اطمینان قلب بوده و حوادث، سختی‌ها و مشکلات او را مضطرب و نگران نمی‌سازد؛ بلکه همه مصیبت‌ها و ناگواری‌ها در نظرش آسان گردیده و کوچک می‌شود.
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
«انِّ اللهَ تعالی بعَدلِهِ و قسطِهِ جَعَلَ الرَّوحَ و الرّاحةَ فی الیَقینِ و الرِّضا و جَعلَ الهَمَّ و الحُزنَ فی الشَّکِّ و السَّخَط؛
 
خداوند به عدل و داد خود نشاط و آسایش را در یقین و رضا قرار داده است و غم و‌ اندوه را در شک و ناخوشنودی.»
 

صبر

دومین نتیجه پرثمر یقین، صبر و استقامت در برابر مشکلات زندگی است. حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرماید:
«الصَّبرُ ثَمَرةُ الیقین؛
 
صبر، ثمره یقین است.»
و نیز فرموده است:
«اگر نه این بود که (برخی از ما مسلمانان) دچار ضعف یقین هستیم، این‌گونه نبودیم که زبان به شکایت بگشاییم در برابر سختی کمی که امیدواریم در آینده نزدیک یرطرف شود و در آینده دور (قیامت) ثواب بزرگ آن نصیب مان گردد.»کسی که صاحب یقین باشد اعمال و نیات او خالص است و جز رضای خدا کسی و چیزی رادر نظر ندارد.
علی (علیه‌السلام) می‌فرماید:
«غایةُ الیقینِ الاخلاصُ؛
نهایت درجه یقین، اخلاص است.»
 

 زهد

از دیگر آثار و ثمرات یقین زهد است؛ زیرا کسی‌که یقین به فنا و زوال دنیا دارد، هیچ‌گاه به آن دل نمی‌بندد.
امام علی (علیه‌السلام) فرمود:
«الزُّهدُ ثَمَرةُ الیَقینِ؛
 
زهد ثمره یقین است.»
 

 توکّل

کسی که یقین دارد در عالم هستی مؤثری جز خدا نیست، در تمام امورش فقط به خدا توکل نموده و اعتمادش تنها به قدرت لایزال الهی می‌باشد که یکی دیگر از آثار یقین است.
علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «التَّوَکُّلُ من قُوَّةِ الیقین؛
 
توکل نشانه قوّت یقین است.»
 

رضا و تسلیم

از جمله ثمرات ارزشمند دیگری که یقین در پی دارد، رضا و تسلیم است زیرا فرد صاحب یقین تمامی امور را از سوی خداوند می‌داند و معتقد است که هیچ برگی از درختی نمی‌افتد مگر به اذن و اراده حق تعالی از این رو در برابر آنچه از سوی خداوند برای او مقدّر شده باشد راضی بوده و در برابر قضای الهی تسلیم است.
امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید:
«الرِّضا ثَمَرَةُ الیَقینِ؛
 
رضا ثمره یقین است.»
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
«الرِّضا بِمکروهِ القضاءِ مِن اعلی دَرجاتِ الیَقینِ؛
 
راضی بودن به قضای مکروه، نشانه برترین درجات یقین می‌باشد.»
 

 آسان شدن انفاق

کسی که صاحب یقین باشد، انفاق کردن اموال، در راه خدا، برایش آسان است، زیرا او یقین دارد که هر چه را انفاق کند عوض آن را می‌گیرد، چرا که این وعده خداوند است و یقین دارد که حق تعالی صادق‌ترین افراد در گفتار و وعده‌هایش می‌باشد.
پس در هنگام بخشش، دستش باز است و با جود و سخاوت بیشتری انفاق می‌کند.
امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «اِستَنزلُوا الرِّزقَ بِالصَّدَقَةِ وَ مَنْ اَیْقَنَ بالخَلَفِ جادَ بالعَطیَّةِ؛
 
با دادن صدقه روزی را طلب کنید، چون کسی که به گرفتن عوض یقین دارد در بخشیدن سخاوتمند است.»
 

آثار دیگر در کلام امام خمینی

امام خمینی نیز برای یقین آثاری را برمی‌شمارد:
۱- توحید فعلی: اهل یقین از لحاظ کمالات معنوی به جایی می‌رسند که تمام اسباب ظاهر و موثرات صوری و دنیایی را تحت اراده ازلی حق می‌داند.
 

۲- سکون و آرامش: شخصی که به مرتبه یقین می‌رسد، دارای سکون و آرامش است و درباره کم و زیاد شدن رزق و روزی‌اش نگرانی ندارد، لذا طلب او در تحصیل معیشت با طلب اهل شرک و شک متفاوت است.
۳- اصلاح نفس: اهل یقین در اصلاح نفس خود کوشش می‌کنند و اعضا و جوارح خود را از وقوع در معاصی نگه می‌دارد.
 

۴- رضا به قضای الهی: اهل یقین به آنچه بر ایشان مقدر شده، راضی بوده و تمام مصیبت‌ها و بلاها برای آنان آسان می‌شود.
 

۵- گناه نکردن: کسی که به بالاترین مرحله یقین رسیده و همه عالم را محضر خداوند می‌داند، امکان ندارد که مرتکب گناه شود.
 
یقین نصیبی است که هر کس به آن مزین شد، محرم خلوتخانه انس می‌گردد که به سبب آن می‌توان به اصلاح و تهذیب نفس،
 
آرامش و سکونت،
 
درک آیات الهی، «إِنَّ فیِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ•وَ فیِ خَلْقِکمُ‌ْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَایَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛
 
بی‌شکّ در آسمان‌ها و زمین نشانه‌های (فراوانی) برای مؤمنان وجود دارد و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که (در سراسر زمین ) پراکنده ساخته، نشانه‌هایی است برای جمعیّتی که اهل یقینند. صبر و شکیبائی،
امیدواری،
کسب بسیاری از امور علمی و عملی،
 
برطرف کردن غم واندوه‌ها
 
و به برترین درجه مقصود
 
و به جایگاه بلندی که موجب شگفتی می‌شود
 
که منجر به هدایت
 
می‌شود، رسید.
ملاک ایمان،
نشانه‌ پرهیزکاران،
 
نشانه‌ مؤمن،
 
اخلاص در عمل و تقوی و پرهیز از گناه،
 
رفع وسواس نفسانیه،
 
بزرگترین بی‌نیازی،
 
کوشش در زندگی،
نیرومند شدن،
 
کوتاهی آرزوها،
 
دور کردن حوادث و مشکلات زندگی
 
جلب نکردن رضایت مردم با عملی که موجب خشم خدا است
ملامت نکردن مردم در تنگناها
 
برتری عمل اندک و مداوم به واسطه یقین در نزد خداوند
 
حرص نورزیدن به دنیا‌،
 
فراموش کردن دنیا
 
و... همه از آثار یقین می‌باشد.
 
۱- پذیرفته نشدن دعا

۲- کم ارزش بودن عمل فراوان بدون یقین
 

۳- آنکه قلبش به یقین نرسیده است، عملش به فرمان او نیست.
 

۴- هیچ بی‌خردیی همچون کمی یقین نیست
 

۵- خوابیدن همراه با یقین، برتر از نماز گزاردن با شک و تردید است.
 
 
همانگونه که ذکر شد یقین امر معلوم و آشکار و قوت ادراک ذهنی است که قابل زوال و ضعف نباشد
 
و همچنین علمی است که بعد از استدلال، از طریق برهان حاصل می‌شود
 
که موجب آرامش و سکون برای شخص خواهد شد،
 
پس با علم تفاوت دارد؛ زیرا علم، درک حقیقت چیزی است به گونه‌ای که آن شیء شناخته شود.
 
پس هر علمی یقین نیست ولی هر یقینی علم است و به علم خدا یقین گفته نمی‌شود؛ زیرا علم خدا از تحقیق و استدلال حاصل نمی‌شود؛
 
زیرا تمام اشیاء در آشکار بودن نزد وی یکسان است
و نیز علم، به فراموشی تبدیل می‌شود ولی یقین، با توجه دائمی همراه است.
 
 
اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس یقین
 
و بالاترین درجه یقین، خشنود بودن به قضای الهی -که ناخوشایند است- می‌باشد.
 
در کلام معصومین (علیهم‌السلام) حقیقت یقین را توکل بر خدا و تسلیم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذاری کارها به خدا دانست.

برای دانستن حد و نهایت یقین می‌توان به کلام امام صادق (ع) اشاره داشت که فرمودند: حد یقین این است که فقط از خداوند بترسی.
 

آنچه یقین به آن تعلق می‌گیرد یا از اجزاء و لوازم ایمان است مانند وجود خداوند و صفات کمالیه او و مباحث متعلق به نبوت و امامت و احوال نشئه آخرت و یا اموری که در ایمان مدخلیتی ندارد.

در روایات، یقین بنابر نقلی بر چهار شعبه؛ تیزهوشی، رسیدن به حقایق، عبرت‌شناسی، سنّت و روش پیشینیانو بنابر نقل دیگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و زهد و انتظار تقسیم می‌شود.
 
 
با توجه به آیه ۹۹، سوره حجر، عبادت، زمینه‌ساز یقین
 
دوم است:
«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتیَ‌ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ؛
و پروردگارت را عبادت کن تا یقین ( مرگ‌ ) تو فرا رسد!»
گویا که معنای آیه چنین است: اگر می‌خواهی به یقین و مراتب آن برسی و معلوم را به تفصیل به دست آوری به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب یقین که مطلوب تو است به دست آید
 
که تداوم بر بندگی حق، سبب پیدا شدن یقین است
 
و نیز احتمال است که مراد از آمدن یقین، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان می‌شود.

امر دیگری که انسان را به مقام رفیع یقین می‌رساند، تسلیم محض خداوند بودن است؛ زیرا کسی به این مقام می‌رسد که در قلب او جز خواسته خدا چیزی نباشد.
 
 
یقین جامع همه فضایل است وخود دارای مراتبی است:
۱- علم‌الیقین و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزی ایمان آورد مانند کسی که با مشاهده دود ایمان به وجود آتش پیدا می‌کند.
۲- عین‌الیقین و آن در جایی است که انسان به مرحله مشاهده می‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده می‌کند.
۳- حق‌الیقین و آن همانند کسی است که وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس کند و به صفات آتش متصف گردد و این بالاترین مرحله یقین است

امام خمینی مراتب یقین را سه مرتبه می‌داند: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین. البته از نگاه ایشان درجات یقین بی‌شمارند؛ مرتبه نازل یقین، ادراک عقلی و علمی حصولی است که هنوز به مرتبه قلب نرسیده است؛ اما اگر این علم و یقین به قلب وارد شود به تدریج برای شخص اطمینان حاصل می‌شود و در مرتبه‌ی بعد، چشم ملکوتی او باز می‌شود و به مشاهده حضور می‌رسد.
 
بالاترین مرتبه یقین، یقین انبیاء است که از مشاهده حضوری حاصل می‌شود.
 نشانه صحت یقین
 

در حدیث شریفی از امام صادق (علیه‌السلام) دو چیز علامت صحت و سلامت یقین شمرده شده :
یکی آن‌که سخط و غضب حق را به رضای مردم نفروشد.
دیگر آن‌که مردم را ملامت نکند به آنچه خدا به آن‌ها نداده. که این دو از ثمرات کمال یقین است، چنانچه مقابل آن‌ها از ضعف یقین و علت و مرض ایمان است.
 
همچنین نترسیدن از مرگ نیز، نشانه دیگری بر صحت یقین برشمرده شده است.
 
 نشانه‌های ضعف یقین
در روایتی دیگر از امام صادق (علیه‌السلام) نشانه ضعف یقین برای ما روشن می‌شود :
«کسی که یقین او ضعیف و سست باشد:
۱- در جریان زندگی خود پیوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسک و توسل به آن‌ها پیدا می‌کند و این را نزد خود جایز و صحیح تصور نموده و بر خلاف اخلاص و توحید نمی‌داند.
۲- در امور زندگی خود بدون دقت و تحقیق حق، از رسوم و عادات مردم پیروی کرده و گفتار و اقوال دیگران را معتبر می‌شمارد.
۳- در امور مربوط به زندگی مادی دنیوی، کمال کوشش و سعی بلیغ نموده و در جمع دنیا و نگهداری و امساک آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار می‌کند که مانع و معطی و دهنده و گیرنده‌ای به جز پروردگار متعال نیست و هر بنده‌ای نمی‌رسد مگر به آنچه روزی و قسمت و نصیب او باشد و به زبان می‌گوید که سعی و کوشش اثری در تغییر مقدرات و در زیادی قسمت ندارد ولی از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف این اظهار و گفتار است.»
 
 
برای اهل یقین نشانه‌هایی برشمردند:
(۱) نشانه‌اش این است که از غیر خدا قطع امید می‌کند و به حول و قوه خدا پناه می‌برد.

(۲) و در پیروی از اوامر او استقامت می‌کند.
(۳) و در ظاهر و باطن خدا را عبادت می‌نماید.
 

(۴) صاحب کرامت است؛ زیرا هر قدر یقین انسان زیاد شود، قوه تصرف برای او در جمیع کائنات حاصل می‌شود.
 

(۵) به وجود پروردگار از روی حقیقت یقین داشته و بدو ایمان آورد.
(۶) محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
(۷) مطمئن باشد که قیامت حقّ است.
(۸) یقین داشته باشد که بهشت حقّ است.
(۹) همچنین به دوزخ و عذاب یقین دارد.
(۱۰) به حقیقت سؤال و جواب روز رستاخیز باور داشته آنگاه به حساب کردار خود برسد.
 
  • فرزاد تات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی