تَلْقین مَیّت
تَلْقین مَیّت از مستحبات دفن است که هم قبل از پوشاندن قبر و هم بعد از پوشاندن قبر و هنگام برگشتن تشییعکنندگان بر میت خوانده میشود. تلقین، اذکاری حاوی اعتقادات اسلامی است که با آدابی خاص بر میت خوانده میشود. تلقینِ اعتقادات هنگام احتضار نیز مستحب است. الفاظی که در کتاب مفاتیح الجنان برای تلقین میت آورده شده، از مجموع آنچه در روایات توصیه گردیده، برگرفته شده است. تلفظ این عبارات برای بانوان و آقایانی که فوت شدهاند، متفاوت است.
تاریخچه
تلقین از زمان پیامبر اکرم(ص) رایج بود پس از پیامبر(ص)، ائمه(ع) شیوه و مفاد تلقین را به شیعیان آموزش دادند که در روایات متعدد آمده است.
رسول خدا(ص) فرمود: مردگانتان را پیش از مرگ با «لا إله إلّاالله» تلقین کنید، هر کس آخرین سخن زندگیاش کلمه «لا إله الّا الله» باشد به بهشت خواهد رفت.در منابع شیعه پس از شهادت به توحید و نبوت رسول کرم(ص)، شهادت به حقانیت ائمه(ع) نیز در تلقین آمده است.
شیوه تلقینکردن
علامه مجلسی از مجموع روایاتی که در بحارالانوار نقل کرده، شیوهای از تلقین که دربردارنده مجموع مضامین این روایات است انشاء کرده و شیخ عباس قمی، همین مضمون را در ملحقات مفاتیح الجنان آورده است. شیوه این تلقین اینگونه است:
بعد از آن که میت را در قبر گذاشتند، گرههای کفن را باز کرده و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست بر شانه میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او برده و در حالی که او را به شدت تکان میدهند سه مرتبه بگویند: «اسْمَعْ افْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان»
تلقین مردان
در متن زیر به جای فلان بن فلان باید نام میت و پدرش را گفت؛ مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: «اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلی»
متن | ترجمه |
اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان هَلْ انْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهَادَةِ انْ لٰا إِلٰهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ لَا شَریکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیدُ النَّبِیینَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلِینَ و انَّ عَلِیاً أَمیرُ الْمُؤمِنینَ وَ سَیدُ الْوصِیینَ وَ امامٌ افْتَرَضَ الله طاعَتَهُ عَلَی الْعٰالَمِینَ وَ انَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِی بن مُوسیٰ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ عَلی بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلی وَ الْقٰائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمْ ائِمَّةُ الْمُؤمِنینَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ وَ ائِمَّتُکَ ائِمَّةُ هُدیً اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ اذا اتٰاکَ الْمَلَکٰانِ الْمُقَرَّبٰانِ رَسُولَینِ مِنْ عِندِ اللهِ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالَی وَ سَأَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نَبِیکَ وَ عَنْ دِینکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فِی جَوابِهِما اللهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ نَبِیّی وَ الإِسْلامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتٰابِی وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَ امیرُ الْمُؤمِنینَ عَلِی بْنُ أبی طٰالِبٍ امٰامی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیّ الُمجْتَبیٰ امٰامی وَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی الشَّهیدُ بِکَرْبَلاءَ امٰامِی وَ عَلِیّ زَینُ الْعٰابِدِینَ امَامِی وَ مُحَمَّدٌ البِاقِرُ امَامِی وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ امَامِی وَ مُوسَی الکاظِمُ إِمامی وَ عَلِیّ الرِّضٰا إِمامی و مُحَمَّدٌ الجَوادُ إِمامی و عَلِیّ الْهَادِی امَامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَری امَامِی وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ امٰامی هٰؤُلٰاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ ائِمَّتِی وَ سَادَتِی وَ قَادَتِی وَ شُفَعَائِی بِهِمْ أَتَولَّی وَ مِنْ اعدائِهِمْ أَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان انَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نِعْمَ الرَّبُّ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ نِعْمَ الرَّسُولُ وَ انَّ عَلِی بْنَ أَبِی طالِبٍ وَ اوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الْأَئِمَّةَ الْاثْنَی عَشَرَ نِعْمَ الْأئِمَّةُ وَ انَّ مٰا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حَقٌ وَ انَّ الْمَوْتَ حَقٌ وَ سُؤٰالَ مُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّرٰاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزٰانَ حَقٌّ وَ تَطٰایرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَ انَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّٰارَ حَقُّ وَ انَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ لا رَیبَ فِیهَا وَ انَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ أَ فَهِمْتَ یا فُلانُ ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَولِ الثَّابِتِ وَ هَداک الله إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ عَرَّفَ الله بَینَکَ وَ بَینَ اوْلیٰائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ. اللّٰهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ الَیکَ وَ لَقِّهِ مِنکَ بُرهَاناً اللّٰهُمَّ عَفوَکَ عَفْوَک |
بشنو، بفهم ای فلانی پسر فلانی آیا بر آن پیمانی که با آن از ما (بستگان میت) جدا شدی هستی؟ پیمانی که عبارت بود از گواهیدادن بر اینکه معبودی جز خدا نیست، یگانه و بیشریک است و اینکه محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) بنده و فرستاده اوست و سرور پیامبران و خاتم رسولان است و اینکه علی امیر مؤمنان است و سرور جانشینان، و امامی است که خدا اطاعتش را بر جهانیان واجب کرده و اینکه حسن و حسین و علی بن حسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و قائم حجت مهدی (درودهای خدا بر ایشان) امامان مؤمنان و حجّتهای خدا بر همه آفریدگاناند و امامانت امامان هدایت و نیکاناند. ای فلانی پسر فلانی هنگامی که دو فرشتهٔ مقرّب و دو فرستادهٔ خدای تبارک و تعالی نزد تو میآیند و از پروردگارت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت از تو سؤال میکنند نترس و محزون مباش، و در جواب آنان بگو: خدای بلند مرتبه پروردگارم و محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) پیامبرم و اسلام دینم و قرآن کتابم و کعبه قبلهام و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب امامم و حسن بن علی مجتبی امامم، و حسین بن علی شهید در کربلا امامم، و علی زین العابدین امامم، و محمّد باقرشکافننده دانش پیامبران امامم، و جعفر صادق امامم، و موسی کاظم امامم، و علی الرضا امامم، و محمد جواد امامم، و علی هادی امامم، و حسن عسکری امامم، و حجّت مُنتظَر امامم است. اینان که درودهای خدا بر همگی آنان باد، امامان من و آقایانم و پیشروانم و شفیعان من هستند. با آنان دوستی میکنم و از دشمنانشان در دنیا و آخرت بیزاری میجویم |
تلقین بانوان
در صورتی که میت زن باشد، اسمها و ضمایر باید در تلقین به صورت مؤنث بیاید بدون هیچ تغییر دیگری. در اینجا نیز به جای فُلٰانَةَ ابْنَةَ فُلٰانٍ، نام میت و پدرش میآید.
تاثیر تلقین
بنابر روایات، آدابی مانند تلقین، انسان را پس از مرگ یاری میکند و نقش تعیینکننده و قطعی ندارد. عامل اصلی در تعیین سرنوشت زندگی پس از مرگ، افعال و اعتقادات انسان در زندگی دنیایی است و برخی افعال میتوانند مانع اثربخشی تلقین شوند؛ همانگونه که از امام صادق(ع) نقل شده است: در زمان رسول خدا(ص) مردی از اهل مدینه در حالت بیماری که با همان بیماری از دنیا رفت زبانش گرفت و بسته شد. رسول خدا(ص) بر بالین او آمد و فرمود: بگو: «لا إله إلا الله» مرد نتوانست بگوید.... زنی بر بالین مرد بود. پیامبر(ص) از او پرسید: آیا این مرد مادرش زنده است؟ زن گفت: من مادر اویم. رسول خدا(ص) به او فرمود: آیا تو از او راضی هستی؟ گفت: نه. پیامبر از زن خواست که از فرزندش بگذرد و زن گفت به خاطر رضایت تو از او راضی شدم سپس پیامبر(ص) به بیمار فرمود: بگو «لا إله إلا الله» و او گفت و پس از آن خواندن دعای مختصری که پیامبر به او آموخت، از دنیا رفت.
- از ابن عباس نقل شده که پیامبر هنگام دفن فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع)، بالای سرش ایستاد و گفت: «ای فاطمه! وقتی منکر و نکیر نزد تو آمدند و درباره پروردگارت از تو سؤال کردند، در جوابشان بگو: الله خدای من و محمد، پیامبرم و اسلام دینم و قرآن کتابم است و فرزندم، امام و ولیّ من است.» حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۷۶
- ↑ تلقینی که در آستانه مرگ در روایات بیان شده، بدین صورت است: «لَا إِلَهَ إِلَّا الله الْحَلِیمُ الْکرِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا الله الْعَلِی الْعَظِیمُ سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَینَهُنَّ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ الْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمِین: یعنی هیچ معبودی نیست که در خور پرستش باشد جز ذات واجب الوجودی که مستجمع جمیع صفات کمالیه و حلیم و بردبار و کریم است، نیست معبودی جز خدای یگانه بلند مرتبه و عظیم الشأن منزّه و پاک میدانم پروردگار آسمانهای هفتگانه را و آنچه در آنهاست و آنچه در میان آنها و زیر آنها است و او پروردگار عرش عظیم است و درود بر فرستادگان الهی و حمد و ثنا مخصوص خداوند پروردگار عالمیان است». شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۳۶۷ق، ج۱، ص۱۳۲.
- ↑ تلقین میت از مستحباتی است که در کتب فقهی سه یا چهار زمان را برای خواندنش نقل کردهاند. سید محمدکاظم یزدی در عروة الوثقی هنگام احتضار و پس از دفن و پس از بازگشت تشییع کنندگان و نیز پس از کفن کردن را از زمانهایی دانسته که تلقین در آنها مستحب است. [فالتلقین یستحب فی ثلاثة مواضع: حال الاحتضار، وبعد الوضع فی القبر، وبعد الدفن ورجوع الحاضرین، وبعضهم ذکر استحبابه بعد التکفین أیضا.] طباطبایی، عروة الوثقی،۱۴۱۹ق، ج۲، ص۱۲۴.
- ۰۲/۱۱/۰۷