در شرط فعل رهن دادن اگر موضوعش کلی باشد مستقیما حق فسخ می دهد
اگر موضوعش معین باشد مستقیما حق فسخ نمی دهد.مگر آن مالی که موضوع شرط فعل بود از بین رفته باشد.
مثال: دربیع شرط شده است مشتری ماشین خود را رهن بدهد.(شرط فعل رهن دادن معین است.ماشین خود را...)
شرط فعل رهن دادن
1-معین:ابتدا الزام،اگر نشد دادگاه(الحاکم ولی الممتنع) و نماینده قضایی،اصولا مستقیم نمیتوانیم فسخ کنیم.
استثناء:جایی که آن مال یا موضوع شرط ممتنع باشد.یا متعذر باشد.کجا ممتنع یا متعذر بود؟
یا تلف می شود.فرقی نمی کند چه کسی تلف می کند یا چه جوری تلف می شود.قهری تلف می شود.انسانی تلف می شود اصلا مهم نیست.مهم این است که مالی وجود ندارد و تلف شده است.نمی شود شرط را اجرایی کرد.یا تلف می شود یا معیوب می شود منتها عیبی که ارزش آن مال را به شدت و بسیار کاهش می دهد.مثلا ماشینی که پس از تصادف کمتر از یک دهم قیمت اولیه نیز مالیت ندارد.در این جا نمی شود آن مال را رهن داد.به درد نمی خورد.امتناع شرط.نشدنی است.امکان پذیر نیست اجرای شرط.در این جا ما فقط می توانیم معامله را فسخ کنیم.نه ارش و نه عوض. دلیل چیست؟شرط ما موضوع بوده امتناع کرده ما خیار تعذر شرط داریم.نخواستیم می توانیم فسخ نکنیم.اگر فسخ کنیم شاید به ضررمان باشد.اگر خواستیم می توانیم بر مبنای خیار تعذر شرط فسخ کنیم.
2-کلی:به ما مستقیما حق فسخ می دهد.حق فسخ ابتدایی.ابتدائا می تواند فسخ کند.(حق فسخ مستقیم)
- ۰۳/۰۱/۲۴