دانشجویان کارشناسی ارشد مهندسی برق کنترل

رای وحدت رویه شماره ۸۱۰ هیات عمومی دیوان عالی کشور

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۰:۵۴ ب.ظ

شماره۱۱۰/۱۵۲/۱۲۴۰۹ ۱۴۰۰/۳/۲۶ مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور گزارش پروندة وحدت رویة قضایی ردیف ۷۳/۹۹ هیأت عمومی دیوان عالی کشور با مقدمه و رأی شمارة ۸۱۰ ـ ۱۴۰۰/۳/۴ به شرح ذیل تنظیم و جهت انتشار ارسال می گردد. معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ غلامعلی صدقی مقدمه جلسة هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پروندة وحدت رویة ردیف ۷۳/۹۹ ساعت ۸:۳۰ روز سه شنبه، مورخ ۱۴۰۰/۳/۴ به ریاست حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید احمد مرتضوی مقدم، رئیس محترم دیوان عالی کشور و با حضور حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محسن موسوی، نماینده محترم دادستان کل کشور با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای معاون کلیة شعب دیوان عالی کشور، در سالن هیأت عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت کننده در خصوص مورد و استماع نظر نماینده محترم دادستان کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس می گردد، به صدور رأی وحدت رویة قضایی شمارة ۸۱۰ ـ ۱۴۰۰/۳/۴ منتهی گردید. الف) گزارش پرونده به استحضار می رساند، آقای سید میثم ...، وکیل محترم دادگستری، با اعلام اینکه از سوی شعب شانزدهم و بیست و پنجم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران، در خصوص تأثیر فسخ بیع در معاملات قبل از فسخ، آراء مختلف صادر شده است، درخواست طرح موضوع را در هیأت عمومی نموده است که گزارش امر به شرح آتی تقدیم می شود: الف) به حکایت دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۱۵۱۱۱۰۰۵۶۱ ـ ۱۳۹۸/۴/۳۱ شعبه ۱۱ دادگاه عمومی حقوقی ساری، آقای علی ... به طرفیت آقایان ابوالفضل ...، سید حسین ... و سید مجتبی ... دعوایی به خواسته ابطال مبایعه نامه مورخ ۱۳۹۴/۴/۵ تنظیمی خوانده ردیف اول با دوم و مبایعه نامه مورخ ۱۳۹۴/۷/۱۱ تنظیمی خواندگان ردیف دوم و سوم ... مطرح کرده و توضیح داده است که به موجب فروشنامة مورخ ۱۳۹۴/۳/۲ ساختمان ... را به خوانده ردیف اول با این شرط به فروش رسانیده که چنانچه وجه هر یک از چک ها از سوی خریدار کارسازی نگردد، بدون مراجعه به مراجع قضایی معامله فسخ و خریدار ملک را تحویل فروشنده(خواهان) نماید. به جهت تخلف از قرارداد با طرح دعوای جداگانه، به موجب دادنامة شماره ۰۸۹۳ ـ ۹۴/۸/۲۰ شعبه پنجم دادگاه عمومی ساری حکم به فسخ معامله صادر شده و این حکم در شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران به موجب دادنامه شماره ۱۵۳۴ ـ ۹۴/۱۱/۱۷ مورد تأیید قرار گرفته است. خواندگان ردیف اول و سوم با ابلاغ وقت در جلسه حاضر نشده و لایحه ای ارسال نکرده و دفاعی به عمل نیاورده اند. خوانده ردیف دوم به همراه وکیل در جلسه حاضر شده و در دفاع موضوع را از موارد تلف حکمی دانسته و بیان داشته چون خواهان، خریدار اولیه را از انتقال منع نکرده است، حالیه متصرف، منتقلٌ إلیه قانونی است و خواهان تنها مستحق دریافت مثل یا قیمت بنا از خریدار بدون واسطه است. دادگاه پس از رسیدگی چنین رأی داده است: « ... نظر به جهات ۱. تأیید فسخ مبایعه نامه اولیه مورخ ۱۳۹۴/۳/۲ خواهان با خوانده ردیف اول به موجب دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۱۵۱۰۵۰۰۸۹۳ شعبه پنجم حقوقی و تأیید آن برابر دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۱۵۱۶۹۰۱۵۳۴ ـ ۱۳۹۴/۱۱/۱۷ شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران. ۲. منشأ بیع نامه های موضوع خواسته ابطال [یعنی بیع نامه های] مورخ ۱۳۹۴/۴/۵ و ۱۳۹۴/۷/۱۱ همان تأیید فسخ بیع نامه مورخ ۱۳۹۴/۳/۲ می باشد [و به آنها] نیز تسری خواهد داشت. ۳. با توجه به بند ۴ ماده ۵ قرارداد اولیه مورخ ۱۳۹۴/۳/۲ خواهان با خوانده ردیف اول که تصریح شده در صورت پاس نشدن هر یک از چک ها از سوی خریدار، فروشنده می تواند معامله را فسخ کند و خریدار نیز موظف خواهد بود که ملک را به فروشنده تحویل نماید، لذا به نحو ضمنی استنباط می گردد مالکیت خوانده ردیف اول با تأمین وجه چک­ها مستقر [می شود] و به جهت تخلف از شرط، اقدام خوانده ردیف اول و سپس دوم و سوم باطل تلقی [می]گردد. لذا دفاع وکیل خوانده ردیف دوم را مؤثر در مقام ندانسته و به استناد مواد ۱۰، ۲۱۹، ۲۲۰، ۲۳۴، ۴۵۴ و ۴۵۵ از قانون مدنی و ۱۹۸ و ۵۱۹ از قانون آیین دادرسی مدنی حکم به بطلان بیع ... [منعقده] بین خواندگان به موجب بیع نامه[های] عادی مورخ ۱۳۹۴/۴/۵ و ۱۳۹۴/۷/۱۱ ... صادر می نماید.» با تجدیدنظرخواهی از این رأی، شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران به موجب دادنامه شماره ۹۹۰۹۹۷۱۵۱۶۹۰۰۰۴۳ ـ ۱۳۹۹/۱/۲۰، چنین رأی داده است: «... تجدیدنظرخواهی ... قابل پذیرش نیست؛ زیرا دادنامة معترضٌ عنه از حیث مبانی استدلال و استنباط مطابق با قانون اصدار یافته و خالی از ایراد و منقصت قانونی بوده و از نظر رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی خدشه ای بر آن وارد نیست و تجدیدنظرخواه دلیل و بینه ای که موجبات نقض آن را فراهم نماید، ارائه ننموده؛ خصوصاً اینکه پس از صدور حکم بطلان مبایعه نامه ۱۳۹۴/۳/۲ فی مابین آقایان علی... و ابوالفضل... معاملات متعاقبة آن یعنی معاملات ۱۳۹۴/۴/۵ و ۱۳۹۴/۷/۱۱ باطل می شود، زیرا با فسخ بیع اول که به موجب دادنامه ۰۸۹۳ ـ ۹۴ مورخ ۱۳۹۴/۸/۲۰ که طی دادنامه شماره ۱۵۳۴ ـ ۹۴/۱۱/۱۷ شعبه شانزدهم تأیید شده صورت گرفته، هر یک از ثمن و مثمن باید به متعاقدین اعاده گردد و در صورتی که انتقالات بعدی باطل نشود امکان اعاده به وضع سابق منتفی می شود، لذا به استناد ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه ضمن ردّ تجدیدنظرخواهی به عمل آمده، دادنامه مورد اعتراض را تأیید می نماید.» ب) به حکایت دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۱۵۲۵۴۰۰۹۴۷ ـ ۱۳۹۸/۷/۲۱ شعبه چهاردهم دادگاه عمومی حقوقی ساری، در خصوص واخواهی آقای صابر... به طرفیت آقای علی ... نسبت به دادنامه ۹۷۰۹۹۷۱۵۲۵۴۰۱۵۶۷ ـ ۱۳۹۷/۱۲/۲۵صادره از همین شعبه که متضمن صدور حکم به ابطال فروشنامة مورخ ۱۳۹۴/۴/۶ و خلع ید واخواه و متفرعات می باشد، دادگاه پس از رسیدگی، چنین رأی داده است: «نظر به اینکه قراردادها و عقودی که متعاملین منعقد می نمایند بر اساس اصل حاکمیت اراده در صورتی که مخالف قانون امری، نظم عمومی و اخلاق حسنه نباشد مادامی که با تراضی طرفین اقاله و تفاسخ یا به علت قانونی فسخ یا انفساخ [نشود یا حکم] ابطال و بطلان آن صادر نگردد، مفاد و محتویات آن وفق اصل تسبیب قراردادها فی مابین طرفین و قائم مقام آنها لازم الرعایه و طرفین مکلف به ایفاء تعهدات قراردادی خود می باشند و آثار عقد نیز جریان داشته و ادامه می یابد. ضمناً اثر فسخ نسبت به آتیه است و اثر قهقهرایی نداشته و عطف به ماسبق نمی گردد، لذا دادگاه با احراز وقوع عقد بیع فی ما بین واخوانده و آقای ابوالفضل ... به موجب فروشنامة مورخ ۱۳۹۴/۳/۲ و احراز وقوع عقد بیع فی مابین واخواه و ابوالفضل ... به موجب فروشنامة مورخ ۱۳۹۴/۴/۶که مصون از انکار و تکذیب باقی ماند و خدشه ای بر صحّت و اصالت آنها وارد نگردید و اعلام فسخ واخواه نسبت به معامله با آقای ابوالفضل ... به موجب اظهارنامة مورخ ۱۳۹۴/۴/۱۸ و احراز تأیید فسخ فروشنامة مورخ ۱۳۹۴/۳/۲ به موجب دادنامة شماره ۰۸۹۳ ـ ۱۳۹۴/۸/۲۰ صادره از شعبه پنجم دادگاه حقوقی ساری و تأیید دادنامة مذکور به موجب دادنامة شماره ۱۵۳۴ ـ ۱۳۹۴/۱۱/۱۷ صادره از شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر مازندران، نظر به اینکه وجود خیار فسخ برای متبایعین مانع انتقال نمی شود در عقد بیع تا زمانی که فسخ اعمال نگردیده خللی بر صحت آن ایجاد نمی کند به جهت اینکه اثر فسخ نسبت به آینده است و از تاریخ فسخ آثار آن جاری می گردد ...، همانطور که قانونگذار فسخ عقد بیع پس از اجاره یا رهن مبیع توسط مشتری را موجب ابطال عقد اجاره ندانسته است و متعاملین فروشنامة مورخ ۱۳۹۴/۳/۲ نیز عدم تصرفات ناقله در عین و منفعت را بر مشتری صریحاً یا ضمناً شرط ننموده اند، بنابراین اعلام فسخ واخوانده که پس از عقد بیع مورخ ۱۳۹۴/۴/۶محقق گشته، نمی تواند موجب ابطال بیع مذکور گردد، لذا دادگاه با عنایت به مطالب معنون با قبول واخواهی واخواه و نقض دادنامة معترضٌ عنه مذکور با استناد به مواد ۳۰۵ و ۳۰۸ قانون آیین دادرسی مدنی و مواد ۱۰، ۲۱۹، ۳۶۲، ۳۶۳، ۴۵۴ و ۴۵۵ قانون مدنی حکم به بطلان دعوی واخوانده صادر می نماید.» با تجدیدنظرخواهی از این رأی، شعبة بیست و پنجم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران به موجب دادنامة شماره ۹۹۰۹۹۷۱۵۱۷۶۰۰۲۰۸ ـ ۱۳۹۹/۲/۲۰، چنین رأی داده است: «... نظر به اینکه دلیل و بینه ای که موجبات نقض و گسیختن دادنامة موصوف را فراهم نماید اقامه و ابراز نشده و رأی صادر شده از حیث رعایت تشریفات دادرسی و انطباق با قوانین و قواعد مربوطه، فاقد اشکال و ایراد است با وصف مراتب فوق، دادگاه، تجدیدنظرخواهی به عمل آمده را در خور پذیرش ندانسته به استناد ماده ۳۵۸ از قانون آیین دادرسی مدنی رأی مورد اعتراض را تأیید و استوار می نماید.» چنانکه ملاحظه می شود، شعب شانزدهم و بیست و پنجم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران، در خصوص تأثیر فسخ بیع در معاملات قبل از فسخ، اختلاف نظر دارند، به طوری که شعبه بیست و پنجم فسخ بیع را مؤثر در معاملات انجام شده قبل از فسخ نمی داند، اما شعبه شانزدهم این معاملات را باطل می داند. بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط از قانون محقق شده است، لذا در اجرای مادة ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویه قضایی، طرح موضوع در جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور درخواست می گردد . معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیأت عمومی ـ غلامعلی صدقی ب) نظریة دادستان محترم کل کشور احتراماً؛ در خصوص پرونده وحدت رویة قضایی ردیف ۷۳/۹۹ هیأت عمومی دیوان عالی کشور به شرح آتی اظهار عقیده می نمایم: ۱. هر چند عقد بیع از زمرة عقود تملیکی بوده و به مجرد انعقاد آن فی مابین متعاقدین، مالکیت فروشنده نسبت به مورد معامله زائل و علاقة مالکیت مشتری بر مورد معامله مستقر می گردد و این حق مالکیت نیز کامل ترین حق عینی بوده که به مالک اجازة هر گونه انتفاع از مالکیت خود را می دهد و هیچ کس نمی تواند این حق را محدود نماید و یا مانع از اعمال حق مالکانه شود، لیکن در مواردی نیز متعاقدین این انتقال مالکیت را منوط به تحقق شروطی نموده و برای تخلّف از این شروط، حق فسخ را پیش بینی می نمایند و این حق زمانی برای صاحب شرط قابلیت اعمال را دارد که مراتب تخلّف طرف مقابل را به اثبات رسانیده باشد و این موضوع در قالب خیار تخلّف از شرط قابل اعمال است. چون در خیار تخلّف از شرط، فرض این است که متعهّد به التزام خود وفا نمی کند و اجبار او نیز میسّر نمی شود و به وسیلة دیگران هم نتیجة مطلوب به دست نمی آید، لذا در اینگونه موارد شخصی که شرط به سود اوست و راهی برای رفع ضرر ندارد، حق فسخ عقد را پیدا می کند. به تعبیر دیگر، خیار تخلّف از شرط، نتیجة تخلّف از تراضی و امتناع اجرای متعهّد ناشی از آن است. ۲. به عنوان قاعده باید گفت وجود خیار برای فروشنده، مانع انتقال توسط خریدار نیست و این موضوع در مادة ۳۶۳ قانون مدنی آمده است: «در عقد بیع وجود خیار فسخ برای متبایعین با وجود اجلی... مانع انتقال نمی شود»، اما در مورد اینکه آیا تمامی انتقالات بدون توجه به مبنای آن درست است یا خیر، باید قائل به تفصیل شد؛ با این توضیح که در خیار شرط، خریدار حق انتقال عین به غیر را به صورت مطلق ندارد، زیرا مالکیت خریدار بر مبیع کاملاً استقرار پیدا نکرده و متزلزل است و به بیان دیگر، رابطة فروشنده با مبیع به طور کامل قطع نشده است، پس در صورت انتقال، انتقالِ واقع شده، غیرنافذ خواهد بود و این بدان جهت است که در بیع شرط، ظاهر بر این است که فروشنده با فسخ معامله قصد دارد عین مبیع را مسترد نماید اما در مواردی که عقد بیع منعقد و متعاقدین شرطی را مورد لحوق توافق قرار می دهند، وضع متفاوت است. الف) خریدار مورد معامله را با اطلاع فروشندة اول به دیگری منتقل می نماید. اینجا معامله صحیح بوده و موجبی برای ابطال معامله نیست و فروشندة اول نمی تواند ابطال معامله را خواستار شود. ب) مشتری به طور مطلق عین معامله را به غیر انتقال می دهد که چنین معامله ای به جهت تجاوز به حق بایع، غیرنافذ خواهد بود. بدیهی است اگر بایع از حق فسخ خود در مهلت مقرر استفاده نکند، معامله صحیح خواهد بود، اما اگر فروشنده عقد را فسخ کند، صحّت عمل مشتری منوط به اجازة بایع است که در این گونه موارد، عقد واقع شدة دوم محکوم به ابطال است. ۳. تصرّفات خریدار در جایی که خیار بایع ناشی از توافق طرفین باشد (شرط مندرج در قرارداد اوّلیه با همان خیار تخلّف از شرط) چون بنا بر استرداد عین در صورت وقوع تخلّف است، تصرّف مشتری، تصرّفی متزلزل است و فسخ بایع می تواند به صحّت عقد واقع شده توسط خریدار خلل وارد آورد، ولی تصرّفات خریدار در جایی که خیار بایع ناشی از حکم قانونی باشد، تصرّفی نافذ شمرده می شود و مورد معامله در حکم تلف محسوب می شود و فروشنده باید بدل را مطالبه نماید، اما در ما نحن فیه، آنچه مبنای فسخ بوده، شرط مورد تراضی در ضمن قرارداد بوده است که خریدار با عدم پاس نمودن چک مرتکب تخلّف از قرارداد شده و قرارداد منتهی به فسخ شده و لزوماٌ می بایست عوضین مسترد شود و چون خریدار اول با علم به وجود شرط در قرارداد، اقدام به معامله نموده، معاملة دوم وی با خریدار دوم با عدم تنفیذ فروشنده، غیرنافذ و نتیجة عدم نفوذ، بطلان قرارداد است؛ لذا با عنایت به مراتب مارّالذکر و توجه به نظریه حضرت آیت الله خوئی(ره) مبنی بر اینکه در خصوص مورد، خریدار حق انتقال عین را به طور مطلق ندارد، چون مالکیت وی بر مبیع کاملاً مستقر نشده و متزلزل است و با توجه به نظریة صاحب مکاسب مبنی بر اینکه غرض بایع از جعل خیار شرط، استرداد عین مال خویش است و استرداد عین مال، محقّق نخواهد شد، مگر اینکه مشتری ملتزم به حفاظت از مال برای بایع باشد و با در نظر گرفتن اینکه حق بایع تا زمان محقّق نشدن مقتضای شرط فسخ و یا احراز اِعمال یا اسقاط حق، باقی است و چون عین موجود است، تحت هیچ عنوان تلف حکمی محسوب نمی شود، لذا در نتیجه، رأی صادره از شعبه ۱۶ دادگاه تجدید نظر صحیح و مطابق با موازین قانونی است. ج) رأی وحدت رویة شمارة ۸۱۰ ـ۱۴۰۰/۳/۴ هیأت عمومی دیوان عالی کشور مستفاد از مواد ۲۱۹، ۲۲۰، ۲۲۴، ۲۲۵، و ۴۵۴ قانون مدنی، چنانچه در ضمن عقد بیع، شرط شود در صورت عدم پرداخت اقساط ثمن در مواعد تعیین شده، فروشنده حق فسخ و استرداد مبیع را دارد، با تحقق شرط و اعمال حق فسخ ولو اینکه خریدار بدون در نظر گرفتن حق فسخ، مبیع را به شخص دیگری فروخته باشد، مبیع باید به بایع مسترد شود و عدم اطلاع خریدار بعدی از شرط مذکور با توجه به درج آن در متن قرارداد، به اقتضای رفتار متعارف اشخاص و حق تقدم مالک، موجب بی اثر شدن شرط و زوال حق مالک اولیه نسبت به عین مال نخواهد بود. بنا به مراتب، رأی شعبة شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران تا حدی که با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء صحیح و قانونی تشخیص داده می شود. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه ها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن لازم الاتباع است. هیأت عمومی دیوان عالی کشور

https://farzadtatshahdoost1992.blogsky.com/

 

 

https://farzadtat1990.farsiblog.com/

 

 

  • فرزاد تات

عنوان: وقوع عقد بیع به صورت شفاهی

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ

پیام: تسلیم و تسلم مبیع و ارائه فاکتور فروش، حاکی از وقوع عقد بیع به صورت شفاهی بین طرفین بوده و مطالبه ایفای تعهد به استناد آن، قابل پذیرش است.

عنوان: دادگاه صالح در دعوای مطالبه وجه به استناد فاکتور فروش

پیام: درج نشانی ذیل فاکتور فروش، حکایت از خرید کالا و انعقاد قرارداد و نیز تقید فروشنده به تحویل مبیع در محل ذکر شده دارد؛ بنابراین، در دعوای مطالبه وجه به استناد فاکتور فروش، دادگاه محل آدرس ذکر شده در فاکتور، به عنوان دادگاه محل وقوع قرارداد و اجرای آن، صلاحیت رسیدگی به دعوا را دارد.


مستندات: ماده 13 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی-

در خصوص دعوی آقای ع. الف.پ. بطرفیت آقای الف. الف. با وکالت آقای ج.الف. ق. و فروشگاه م. بخواسته صدور حکم بر محکومیت خواندگان به پرداخت مبلغ 000/ 650/ 215/ 1 ریال به استناد یک فقره فاکتور فروش لوازم جانبی موبایل به شماره 771 مورخه 20/ 3/ 93 تنظیمی در تهران به آدرس ... به انضمام پرداخت خسارت تأخیر تأدیه و دادرسی به شرح دادخواست تقدیمی بدین توضیح که خواهان به موجب فاکتور استنادی در تهران اقدام به فروش اقلام مندرج در آن بعبارت تعداد 49900 عدد گارد طرح دار ژله ای در انواع مدل و تعداد 5600 عدد کیف ژله ای جدید در انواع مدل بعنوان لوازم جانبی موبایل به آقای الف. الف. دارنده مغازه م. می نماید و بلحاظ استنکاف خوانده از پرداخت ثمن مورد معامله اقدام به طرح دعوی بطرفیت خواندگان نموده است علیهذا با عنایت به مراتب مذکور نظر به اینکه خوانده ردیف دوم بلحاظ عدم ثبت در اداره ثبت شرکتها دارای شخصیت حقوقی مستقل نمی باشد تا اقامه دعوی بطرفیت آن تحقق یابد و صرفا مغازه ای است تحت مالکیت خوانده ردیف اول لذا دادگاه دعوی را متوجه خوانده ردیف دوم ندانسته مستندا به بند 4 از ماده 84 قانون آئین دادرسی مدنی قرار رد دعوی خواهان در این قسمت صادر و اعلام می گردد و در خصوص دعوی مطروحه بطرفیت خوانده ردیف اول در پاسخ به ایراد عدم صلاحیت مطروحه از ناحیه وکیل خوانده مذکور به شرح لایحه تقدیمی از حیث محل اقامت خوانده در شهرستان اصفهان و محل ایفاء تعهد در آن شهرستان اشعار می دارد هرچند از حیث صلاحیت محلی اصل با محل اقامت خوانده است و لیکن از بابت استثنائات وارده بر این اصل به استناد ماده 13 از قانون آئین دادرسی مدنی در دعاوی بازرگانی و راجع به اموال منقول که از عقود و قراردادها ناشی شده باشد خواهان مخیر است به دادگاه محل وقوع عقد یا قرارداد یا محل انجام تعهد رجوع کند که بر این اساس با عنایت به نشانی ذیل فاکتور استنادی که حکایت از خرید کالا به مفهوم انعقاد عقد و قرارداد در تهران و نیز تقید به تحویل آن از فروشنده در محل انعقاد عقد دارد لذا دادگاه خود را صالح به رسیدگی دانسته و ایراد مطروحه را مردود اعلام می نماید علیهذا با عنایت مفاد فاکتور ابرازی و دفاع بلاموثر وکیل خوانده به شرح منعکس در پرونده که متضمن عدم انکار خرید کالاهای مذکور از خواهان می باشد و نظر به استصحاب دین دادگاه دعوی خواهان را ثابت تشخیص داده مستنداً به مواد 10- 219- 220- 338- 362- 1257 از قانون مدنی و 198 و 519 و 522 از قانون آئین دادرسی مدنی حکم بر محکومیت خوانده ردیف اول به پرداخت مبلغ 000/ 650/ 215/ 1 ریال به عنوان اصل خواسته و مبلغ 300/ 022/ 37 ریال به عنوان خسارت دادرسی و پرداخت خسارت تأخیر تأدیه از تاریخ تقدیم دادخواست ( 27/ 10/ 93 ) بر اساس نرخ شاخص تورم لغایت زمان اجرای حکم که توسط واحد اجرای احکام مدنی ومحاسبه و وصول خواهد شد در حق خواهان صادر و اعلام می گردد. حکم صادره حضوری وظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در محاکم تجدید نظر استان تهران می باشد.
رئیس شعبه 207 دادگاه عمومی حقوقی تهران-علیرضا صالحی

رأی دادگاه تجدیدنظر استان

درخصوص تجدیدنظرخواهی آقای الف. الف. د. با وکالت آقای ج.الف. ق. به طرفیت علی الف.پ. نسبت به دادنامه شماره 118مورخ 94/2/30صادره ازشعبه 207دادگاه عمومی حقوقی تهران که طی آن دعوی تجدیدنظرخوانده مبنی برمطالبه 1/215/650/000ریال به انضمام پرداخت خسارت تاخیرتادیه هزینه دادرسی پذیرفته شده است واردنمی باشد چراکه دادنامه موصوف بارعایت کلیه اصول دادرسی ومقررات قانونی اصداریافته وباتوجه به مجموع اوراق پرونده وتحقیقات معموله واینکه دراین مرحله ازدادرسی دلیل خاص یامطلب متقنی درجهت تزلزل اساس دادنامه معترض عنه ابراز نشده وازسوی دیگر دادنامه مزبور براساس دلایل ومدارک ابرازی صحیحیاً اصداریافته است چراکه قبض اسنادوفاکتور های ارائه شده ازناحیه خواهان بدوی وکالاهای موضوع فاکتورتوسط خوانده حکایت ازوقوع عقدبیع بین وی وتجدیدنظرخواه بنحو شفاهی داشته ودفاع وکیل تجدیدنظرخواه نیز مبنی برعودت نمودن اجناس خریداری شده مستندبه دلیل وسندنمی باشد فلذا مستنداً به ماده 358قانون آئین دادرسی مدنی ضمن ردتجدیدنظرخواهی دادنامه فوق الذکر راتائید واستوار می نماید این رای حضوری و قطعی است.
شعبه 6 دادگاه تجدیدنظر استان تهران - رئیس و مستشار

  • فرزاد تات

نکاح معاطاتی از منظر فقه

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۰:۵۰ ب.ظ
 
  • فرزاد تات

رای دادگاه درباره دعوی احراز عدم وقوع بیع

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۰:۴۹ ب.ظ

رای دادگاه درباره دعوی احراز عدم وقوع بیع (دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۰۲۲۰۳۰۰۱۷۲)

چکیده دادنامه و رای دادگاه درباره دعوی احراز عدم وقوع بیع: عدم وقوع بیع امری قابل اثبات نیست و احراز آن دعوی تلقی نمی شود؛ زیرا در امور حقوقی اصل بر عدم وقوع اعمال حقوقی است و کسی که مدعی خلاف آن است باید آن را اثبات کند.

رأی دادگاه بدوی

آقای ف. م. با وکالت آقای الف. ف. و خ. ب. به طرفیت خانم ر. ک. دادخواستی مبنی بر صدور حکم احراز قضایی ۱-عدم وقوع بیع خواهان و خوانده ۲-در نتیجه صدور حکم اعلان بطلان سند انتقال رسمی ملک خواهان به خوانده ۳-در نهایت صدور حکم بر اعلام بقای اعتبار مالکیت رسمی خواهان قبل از انتقال سند به خوانده ۴-صدور حکم اعلام بطلان وکالت رسمی تنظیمی بین خواهان و خوانده تقدیم کرده که در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۵ به این شعبه ارجاع شده است. ماحصل شرح ادعای خواهان و وکلای وی این است که ملک تحت تملک خواهان با اعطای وکالت نامه به خوانده و توسط وی به نام خودش منتقل شده در حالیکه بین آن ها عقد بیع واقع نشده است. بنابراین وقتی بین طرفین عقد بیع واقع نشود انتقال سند مالکیت ملک متنازع فیه از نام خواهان به نام خوانده بلاوجه می باشد. خوانده نیز در مقام دفاع اظهار داشته دعوای مطروحه سابقا در شعب ۳۹ و ۴۱ دادگاه عمومی حقوقی تهران مطرح و در هر دو مورد منتهی به صدور رأی قطعی شده است. دادگاه به منظور بررسی اعتبار امر مختومه پرونده های شعبه فوق را مطالبه و بررسی کرد در خصوص ابطال سند انتقال رسمی ملک تحت شماره ۱۶۳۷۲ مورخ ۱۳۸۸/۱/۲۹ و نیز وکالت نامه رسمی شماره ۱۶۲۳۸ مورخ ۱۳۸۷/۱۲/۲۷ دفتر اسناد رسمی چون قبلا دعوا مطرح و منتهی به رأی قطعی شده است لذا به استناد بند ۶ ماده ۸۴ و ماده ۸۹ قانون آئین دادرسی مدنی قرار رد دعوا صادر و اعلام می گردد. در خصوص خواسته دیگر خواهان مبنی بر احراز قضایی عدم وقوع بیع بین خواهان و خوانده چون امری قابل اثبات نیست و اساسا طرح دعوا به منظور اثبات وقایع حقوقی بین طرفین است لذا طرح دعوا منطبق بر موازین قانونی نیست از این جهت به استناد ماده ۲ قانون آئین دادرسی مدنی قرار عدم استماع دعوا صادر و اعلام می گردد. راجع به خواسته دیگر خواهان مبنی بر صدور حکم بر اعلام بقای اعتبار مالکیت رسمی خواهان قبل از انتقال سند به خوانده چون در حال حاضر به اضرار خود خواهان سند مالکیت به نام خوانده می باشد لذا دعوا مسلم و ثابت نیست به استناد ماده ۲۲ قانون ثبت و ماده ۱۹۷ قانون آئین دادرسی مدنی حکم به بیحقی خواهان صادر و اعلام می گردد. این رأی ظرف مدت بیست روز پس ازابلاغ قابل اعتراض نزد محاکم تجدیدنظر استان تهران می باشد.

رئیس شعبه ۴۲ دادگاه عمومی حقوقی تهران - امین رجبی

رأی دادگاه تجدیدنظر استان

تجدیدنظرخواهی آقای ف. م. به طرفیت خانم ر. ک. نسبت به دادنامه شماره ۱۰۴۲ مورخه ۱۳۹۲/۱۰/۱۱ صادره از شعبه ۴۲ دادگاه عمومی تهران که به موجب آن در خصوص دعوی مطروحه به خواسته ۱-عدم وقوع بیع ۲-اعلام بطلان سند رسمی انتقال ۳-اعلام بقای اعتبار مالکیت قرار رد و حکم به ابطال دعوی صادر گردیده در خصوص خواسته ردیف اول در واقع دعوی تلقی نمی شود زیرا در امور حقوقی اصل بر عدم وقوع اعمال حقوقی است و کسی مدعی خلاف آن است باید آن را اثبات کند و همین عدم بقاء مالکیت توجها به دلالت اسناد بر مالکیت مالک آن ها، قابلیت استماع ندارد بر همین اساس مستندا به ماده ۳۵۳ قانون آیین دادرسی مدنی قرار یاد شده را در نتیجه تأیید و اعلام می دارد. لیکن تجدیدنظرخواهی در خصوص دعوی ابطال سند یاد شده که به جهت تحقق اعتبار امر مختوم بها قرار رد آن صادر گردیده وارد است و دادنامه تجدیدنظرخواسته به جهت مغایرت با مقررات قانونی مخدوش است زیرا مندرجات دادنامه تجدیدنظرخواسته و اقدامات متعاقب دستور این دادگاه اشاره ای به اینکه با کدام دادنامه امر یاد شده تحقق یافته ندارد بر همین اساس مستندا به ماده ۳۵۳ قانون مرقوم ضمن نقض دادنامه یاد شده پرونده جهت اقدام مقتضی به دادگاه نخستین اعاده و اعلام می دارد در خصوص خواسته دیگر دایر بر اعلام بقای اعتبار مالیکت خواهان توجها به مراتب مرقوم دعوی مطروحه قابلیت استماع نداشته ضمن نقض دادنامه یاد شده قرار عدم استماع دعوی صادر و اعلام می دارد. رأی صادره قطعی است. در خصوص خواسته ابطال سند وکالت دادگاه نخستین اظهارنظر نکرده است.

مستشاران شعبه ۳ دادگاه تجدیدنظر استان تهران

رضا خشنودی - رسول امیری

  • فرزاد تات

اگر عقد شفاهی یا معاطاتی باشد دعوای اثبات و احراز وقوع بیع مطرح می شود که اثباتش بر عهده مدعی و اعلامش از مسئولیت های مراجع صالحه است.

  • فرزاد تات

تحلیلی بر اصل 10 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ...

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۰۳ ب.ظ

تحلیلی بر اصل 10 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و انطباق شاخص‌های آن با قوانین ناظر بر خانواده

خانواده به‌عنوان سلول اصلی جامعه از اهمیت والایی برخوردار است. در قانون اساسی ایران شاخصه‌هایی به‌منظور تسهیل، حفظ و استواری خانواده تصریح شده است که مغفول ماندن از این شاخصه‌ها خانواده را دچار آسیب می‌کند. هدف از این تحقیق که با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته، توجه به شاخصه‌های مصرح در اصل 10 قانون اساسی در تدوین اسناد بالادستی، سیاست‌های ابلاغی و قوانین موجود در نظام حقوقی ایران است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که در سیاست‌های کلان و اسناد بالادستی، مانند سیاست‌های کلی خانواده، ابلاغی از سوی رهبر انقلاب در سال 1395، قانون تسهیل ازدواج جوانان مصوب 1384، برخی مواد قانون مدنی و قانون حمایت خانواده، مصوب ۱۳۹۱ و ...، ضوابط و شاخصه‌های مصرح در اصل مذکور مورد التزام قرار گرفته و با توجه به آنها تنظیم و تدوین شده است. با وجود این آمار طلاق، ثبت دادخواست‌ها و دعاوی خانوادگی اعم از نفقه، مهریه، طلاق و از همه مهم‌تر کاهش نرخ ازدواج، حاکی از وجود نقایصی است که بخش اعظمی از آنها به‌ توجه ناکافی به سیاست‌ها، اجرای ناقص قوانین و عدم نظارت متولیان امر بازمی‌گردد. همچنین ارائة الگوی مطلوب و شفاف برای خانواده و رفع موانع اجرای قانون تسهیل ازدواج جوانان از جمله پیشنهادهای این پژوهش است.

 

 

https://farzadtat1990.farsiblog.com/

 

 

  • فرزاد تات

اصل ۱۰ قانون اساسی

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۰۱ ب.ظ

اصل ۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است‏، همه قوانین و مقررات و برنامه‌ریزی‌های مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده‏، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.

فلسفه و مبانی نظری اصل

از نظر اسلام، خانواده اولین کانون بنیادی جامعه است، ارتباط زن و مرد بر اساس ازدواج، لازمه استمرار حیات است، تشکیل خانواده و پرورش فرزندان صالح از تکالیف مهم اسلامی است، تصویب قانونی که ارکان خانواده را متزلزل سازد ولو اینکه از ابعاد دیگر مفید باشد با قانون اساسی مغایر است.[۱]

نکات توضیحی تفسیری دکترین

قانون اساسی در اصل دهم بر جایگاه اجتماعی خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه در نظام اسلامی تأکید ورزیده و تشکیل و پاسداری از آن را بر پایه موازین حقوقی و اخلاقی اسلام خواستار است،[۲]از این رو در تأمین این اصل، تعهدات ویژه دولت در رابطه با تأمین نیازهای خانواده، در بند اول اصل ۴۳ قانون اساسی مذکور افتاده‌است.[۳]در راستای تأمین اقتصادی خانواده، دولت لااقل سه وظیفه عمده دارد: اول سیاستگذاری اشتغال از طریق تحصیل آمار افراد بالقوه فعال و شناسایی مشاغل بدون تصدی و برقراری تناسب بین افراد و مشاغل، دوم سیاستگذاری تعدیل اقتصادی از طریق در نظر گرفتن اعمال نظام حداقل مزد و حقوق برای تطبیق نوسانات مزد با نوسانات اقتصادی و سوم سیاستگذاری تأمین مایحتاج عمومی و توزیع عادلانه از طریق تأسیس شرکت‌های تعاونی توزیع و مصرف یا سایر وسایل ممکن.[۴]

نکات توضیحی

خانواده بیش از آنکه یک سازمان حقوقی محسوب شود یک نهاد اجتماعی و ممتاز است. به همین جهت نیز مفهوم آن تابع نظام سیاسی جامعه است. همچنین خانواده در حفظ اقتدار و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی نقش بسیار مهمی ایفا می کند. [۵]

مذاکرات تصویب

با نگاهی به مشروح مذاکرات مجلس بررسی قانون اساسی به خوبی روشن می‌شود هدف قانونگذار، پذیرش اصل خانواده محوری بوده‌است. نایب رئیس مجلس به عنوان مدافع این اصل اظهار می‌دارد: از آنجا که ما به خانواده در نظام اجتماعی خود، اهمیت خاصی قائل هستیم و اهمیت و نقش اجتماعی اش روی همه تصمیمات و قوانین و مقررات اجتماعی و اقتصادی تأثیر می‌گذارد: ما لازم دانستیم این اصل را در اصول کلی بیاوریم.[۶]

مقالات مرتبط

رویه های قضایی

 

  • فرزاد تات

دربیع هرکس که اذن نداشته باشد ید وی ضمانی است.

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۳۳ ب.ظ
  • فرزاد تات

اکل مال به باطل، تصرف در مال به دست آمده از راه نامشروع است.

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۳۲ ب.ظ

این قاعده، برگرفته از آیات قرآن بوده و در ابواب مختلف فقه از جمله بیع، مکاسب و معاملات کاربرد دارد. باطل یک مفهوم گسترده است و تمام تصرفات، اعم از تصرفات مالی و غیرمالی، تصرفات عدوانی، قمار، ربا، رشوه، غصب و غیره را شامل می‌شود.

  • فرزاد تات

استیفا در حقوق مدنی

فرزاد تات | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۳۱ ب.ظ
  • فرزاد تات